مبصرين اوضاع سياسی- فرهنگی افغانستان را عقيده برين است كه پس از آنكه امير حبيب الله خان بعد از فوت پدر (اميرعبدالرحمن خان) زمام كشور را بدست گرفت (1901-1919) اوكشوري آرام، آراسته، منظم، با امنيت و خاموش يافت، كه آماده هرگونه تغيير، تحول و پذيرش پلانهای علمی و فرهنگي بود. درچنين لحظات ضرورت نشر يك اخبار در افغانستان امر حتمي و ضروري ديده مي شد. زيرا از يكطرف امير حبيب الله خان در سياست داخلي پيروزيهاي چشم گير بدست آورده بود و از جانب ديگر در پي آن بود تا استقلال سياسي از دست رفته افغانستان را بدست آورد. امير حبيب الله خان ميخواست موافقتنامه 1907 روسيه تزاری و انگليس را ناديده بگيرد.
درين موافقتنامه توافق شده بود كه سياست خارجي افغانستان از طرف انگليسها اداره شود.(51) از جانب ديگر مردم افغانستان نيز خاموش نبودند. همه در امور سياسي و فعاليت هاي فرهنگي كشور مجدانه سهم ميگرفتند.
گروپ مبارزان با شهامت افغانستان زير نام “اخوان افغان” بشمول محمود طرزي گردهم جمع بوده وبراي آوردن آزادي سياسي وپيشرفتهاي فرهنگي افغانستان كار و فعاليت ميكردند. اين دسته جوانان ريفارمهاي كشور هاي تركيه و ايران را مشاهده كرده، بآرزوي تأمين آنگونه ريفارمها در كشور بودند. گذشته از آن آزادي سياسي كشور هسته اساسي فعاليت هاي اين جوانان را تشكيل ميداد.(52)
آرزوها و تمايلات مشترك حكومت و مردم افغانستان فضايي را بوجود آورده بود كه همه ضرورت نشر يك جريده را در فضاي سياسي – فرهنگي افغانستان احساس ميكردند. البته شرايط آسان و ساده و طبيعي فراهم نيامده بود بلكه نقش جوانان آزاديخواه افغانستان در رأس محمود بيگ طرزي كه تجربه كافي نويسندگي و آشنايي كامل با گروههاي سياسي كشور هاي همجوار از جمله تركيه داشت درين راستا نمايان بود. (53) بر همين مبنا در اثر تلاشهاي خستگي ناپذير محمود بيگ طرزي بالاخره امير حبيب الله خان فرزند امير عبدالرحمن ، دريك شب ماه مبارك رمضان ، در زير جوبتره باغ ارگ شاهي(1290خورشیدی، برابر با 1911 ع) فرمان داد تا “جريده اي زير نام “سراج الاخبار” در آسمان مطبوعات افغانستان به درخشش آغاز نمايد.
براي ايفاي اين ضروري ترين و مناسب ترين مدياي همگاني كه ملت و حكومت هر دو بر نشر و پخش آن همآواز شده بودند حكومت و ذهنيت عامه شخصيت ممتاز و فرهنگي با تجربه محمود بيگ طرزي راكه از هر قطره خونش نداي آزادي ووطنپرستي موج مي زد مناسبترين شخصيتي كه دانش، قدرت، و ذوق تحرير، نويسندگي، تجربه تماس با نشريه هاي خارجي و آگاه از مسايل جهان بود و بدرستي ميتوانست از عهده اين كار بدر آيد، نامزد گرديد. زيرا نيت پاك و آرزوي خدمت گذاري بمردم، عشق بوطن از صفات و مميزات خاص محمود بيگ طرزي بود كه اورا شايسته اين رسالت تاريخي در مقطع حساس تاريخ افغانستان ساخته بود. (54)
باين آرزومنديها و احساس ضرورت مبرم كشور “سراج الاخبارافغانیه” به سر
محرري محمود بيگ طرزي تأسيس يافت و اولين شماره آن بتاريخ 16 ميزان، سال 1290 خورشيدي درمطبعه سنگي دارالسلطنه كابل درشانزده صفحه به سر نگراني ايشيك آغاسي علي احمد خان مشهور به والي علي احمدخان وسر محرري ومديريت محمودطرزي درآسمان فرهنگ وادبيات افغانستان درخشيد. (55)
تا ختم سال دوم نشراتي “سراج الاخبارافغانیه” پيهم نام علي احمد خان بحيث “سرنگران” جريده سراج الاخبارافغانیه در پيشاني جريده نشر ميشد و محمود طرزي به سمت سر محرر و مدير مسوُل جريده بود. ولي والي علي احمد خان بپاس احترام و اعتماد و اطمينانيكه به حسن وطنپرستي و آزاديخواهي و هنر نويسندگي محمود طرزي داشت كمترين مداخله نمي كرد. تا اينكه سر نگران جريده مرحوم علي احمد خان استعفاي خود را رسما از “سر نگراني” جريده سراج الاخبارافغانیه اعلان نمود. باين ارتباط سر نگران جريده ايشيك آغاسي علي احمد خان مكتوبي عنواني محمود طرزي، مدير و سر محرر جريده سراج الاخبار افغانیه فرستاد، كه درمكتوب مي خوانيم:
“عاليجاه دوست عزتمند محبت همراه محمود بيـگ خان،
مدير و سر محرر سراج الاخبار افغانيه، بحفظ الهي باشند!
چون سراج الاخبار افغاني يك اخبار ملتي ميباشد و سركاري است. در اول نشر اخبار مذكور كه شما براي سر نگراني مرا تكليف كرديد، خيال من بود كه قبول نكنم. چون شروع اخبار بود، هرگاه قبول نميكردم، البته خلل در شيوع اخبار موصوف پيدا ميشد. الحال كه مدت يكسال و نه ماه از نشر اخبار گذشته و فضل الهي، كار آن رونق پيدا نموده، من خود را از منصب “سر نگراني” سراج الاخبار افغانيه سبكدوش كردم و نمي خواهم كه منصب “سرنگراني” سراج الاخبار را بعد ازاين قبول كنم. تا حال هم بغير از قسم اعزازي كه اسم من “سرنگران” بود ديگر كاري با اخبار موصوف نداشتم و الحال خود را از منصب “سر نگراني” سبكدوش كردم. مهرباني كرده نوشته مرا عينا در سراج الاخبار چاپ كنيد.
تحرير يوم جمعه، 8 رجب 1331ق، علي احمد” (56)
نوشته ايشيك اغاسي علي احمد خان اين مطلب را مير ساند كه محمود طرزي در آغاز نشر سراج الاخبار افغانيه تنها بوده است. همكار قلمي نداشته است. همكاران او بجز يكعده كتب مترقي و ترجمه هاي او از زبانهاي اروپايي به تركي ازعلوم مختلف، شعر، از آن جمله ديوان اشعار پدرش سردار غلام محمد طرزي(57) و اشعاريكه خود محمود طرزي قبل از روي آوردن به نثر نويسي سروده بود، چيز ديگري نبود. غالبا ايشيك آغاسي ملكي حضور امير، جناب مرحوم علي احمد خان كه بعداً به والي علي احمد خان معروف گرديد، در تهيه و ترتيب راپورهاي رسمي دولتي، ارسال اطلاعات رسمي، بيانيه هاي امير و اراكين دربار، اعلانات اشتهار ها و خبر هاي رسمي، كار هاي عمراني و اجتماعي سهم ميگرفت.(58)
جريده سراج الا خبار افغانيه سال اول در مطبعه سنگي دارالسلطنه كابل كه از دوره زمامداري امير عبدالرحمن خان بود بچاپ ميرسيد. اين مطبعه در محوطه “ماشين خانه كابل” (59) جایی كه پول مروج افغانستاني دران سكه زده ميشد ، مونتاژ شده بود. درين سال كه آغاز كار بود جريده علاوه بر اينكه همكار قلمي نداشت، همكاران فني و تخنيكي او نيز محدود بود. گرد آورنده كتاب “مقالات محمود طرزي، در “سراج الاخبار افغانيه” داكتر روان فرهادي ، از ميرزا محمد جعفر خان كندهاري و استاد حلمي افندي تركي بحيث خطاطان و عنوان نگاران و حكاكان نام ميبرد.(60) مؤلف كتاب سير ژورناليزم در افغانستان، كاظم آهنگ، ملا عبدالولي نام را نيز بحيث عنوان نويس جريده معرفي ميكند.(61) همين منبع در جاي ديگر از محمد جعفر خان كندهاري بحيث خطاط و از الحاج عبدالخالق خان پسر طرزي افغان بحيث مهتمم ياد كرده و گفته است كه كسانيكه رسامي جريده را بدوش داشتند معلوم نيست. (62) بگفته محمد كاظم آهنگ، شايد رساميها هم ذريعه خطاطان بعمل مي آمده است. چه خطاطان غالبا به رسامي نيز دسترسي ميداشته اند.(63)
نام سراج الاخبارافغانیه تا شماره ششم سال اول “سراج الاخبار” بود ولي بعد
از شماره ششم در ماه سوم نشراتي بعد از شش ماه اشاعت كلمه “افغانيه” بدان علاوه گرديد. از شماره هفتم به بعد بنام “سراج الاخبار افغانيه” مسمي و تا آخرين شماره اين عنوان در پيشاني اخبار وجود داشت.(64)
درسال 1292 خورشيدي در اثر تقاضاي مدير وسر محرر سراج الاخبار افغانيه يك مطبعه كامل و مجهز تيپو گرافي”طبع حروفي” بشمول دستگاه زينگوگرافي، عكاسي و كليشه سازي از استانبول تركيه وارد كابل شد . اين مطبعه نيز در پهلوي مطبعه طبع سنگي دارالسلطنه كابل درهمان كمپوند ماشين خانه كابل نصب گرديد، و جريده سراج الاخبار افغانيه از سال سوم نشراتي به بعد در مطبعه جديد التأسيس به حروف طبع گرديد. مطبعه طبع حروفي دارالسلطنه كابل كه با سامان آلات بيشتر و عصري تري مجهز بود امكان نشر بهتر و آرايش خوبتر وزيباترصفحه هاي جريده را ميسرساخت. (65)
مطبعه طبع حروفي دارالسلطنه كابل داراي شعبات حروف چيني، زينگوگرافي كليشه سازي و عكاسي بود. در شعبه زينگو گرافي كه كارفني بود و ايجاب ميكرد متخصصان فن در آن وجود داشته باشند، از متخصصان زينگو گراف تركي كه با دستگاه يكجا تحت قرارداد معينه استخدام شده بودند كار ميگردند. از جمله اين متخصصان يكي هم محمد فضلي افندي بود . محمد فضلي افندي وظيفه داشت تا كار زينگو گرافي را در مدت زمان معين به كارگران افغانستاني مطبعه دارالسلطنه كابل بياموزد. هر چند كار محمد فضلي افندي نا تمام ماند . زيرا محمد فضلي افندي بعد از مدتي براي فراگيري طبع كليشه هاي رنگه و خريداري سامان و آلات جديد زينگو گرافي عازم فرانسه شد و دوباره به افغانستان مراجعت كرده نتوانست. بعد از اوكار زينگو گرافي مطبعه طبع حروفي دارالسلطنه كابل را معاون او محمد نوري افندي كه او هم اهل تركيه بود و تخصص در زينگو گرافي داشت بعهده گرفت. محمد نوري افندي بكمك همكاران افغانستاني مطبعه كه بعد ها متخصصان زينگو گرافي گرديدند ، امور زينگو گرافي، كليشه سازي و عكاسيهاي جريده سراج الاخبار افغانيه وساير نشريه هاي طبع حروفي مطبعه طــبع حروفي دارالسلطنه كابل را پيش مي برد.(66)
با بدست آوردن تجهيزات و وسايل جديد طباعت، جريده سراج الاخبار افغانيه در سال دوم نشراتي موُفق گرديد قدمي فراتر گذاشته در محتواي مقاله ها و خبرها و راپور هاي مستند جريده تصوير صحنه هاي واقعه ها، منظره هاي طبيعي افغانستان، رجال بزرگ دربار و تصوير انكشافات و اختراعات جديد در سكتورهاي نظامي و اقتصادي راشامل سازد. چنانچه در صفحه اول، اولين شماره سال دوم جريده سراج الاخبار افغانيه ، براي اولين بار در تاريخ مطبوعات افغانستان منحيث اولين تصوير تمثال امير حبيب الله خان ، سراج الملت والدين ظاهر گرديد. اين انكشاف در طباعت افغانستان اثر مثبت در مطبوعات افغانستان وارد كرده، جريده سراج الاخبار افغانيه رااز نظر شكل و محتوا داراي كميت و كيفيت عالي گردانيد. ازين تاريخ به بعد ، هر شماره جريده سراج الاخبار افغانيه، با يكي دو فــوتو از عرصه هاي مختلف حيات سياسي ، اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي افغانستان مزين مي بود. اكثر فوتوها تصوير شهزادگان، امرا و اراكين زيرك و بلند رتبه دولت ميبودند.(67) بعضا مناظر طبيعي از گوشه هاي مختلف كشور بچاپ مي رسيد. گويا جريده سراج الاخبار افغانيه بعداز معرفي شدن مطبعه طبع حروفي و دستگاه مجهز زينگوگرافي بافغانستان از نظر محتوا وشكل تغيير فاحش يافت كه اينك بعض تغييرات عمده و احساس بر انگيز آنرا پیگیری میکنیم:
از نظر محتوا:
از نظر محتوا سراج الاخبار افغانيه از همان شماره اول، سال اول، شامل مطالب زيرين بود: مقاله اساسي(سرمقاله) حوادث داخليه، حوادث خارجيه، كليشه ادبیات، ستونهای اختصاصی (علم و فن، اخلاقيات، سفر و سياحت، دانش و حكمت، فلاحت و حكمت، مطالب عسكري، موضوعات تاريخي وموضوعات حقوقي.)
1) سر مقاله یا (مقاله اساسی):
اكثراً سر مقاله ها يا مقاله هاي اساسي سراج الاخبار افغانيه شامل موضوعات اساسي، سفر هاي امير به ولايات ، اشتهار ها و اعلاميه هاي حكومتي و دولتي بود كه از طرف يكي از محرران جريده عنوان ميشد. بيشترين سر مقاله هارا خود سر محرر جريده مي نوشت . چنانچه سرمقاله هاي مسلمانان باهمديگر اتحاد كنيد، اگر مسلمانان باهم متحد شوند؟، پاينده باد اتحاد، آسيا بايد از آسيائيان باشد، فلسفه مدنيت، فلسفه صلح و جنگ، نتيجه جنگ جهاني، وطن موروث، وطن حقيقي، وطن مشترك، وطن سياسي، افتتاح پل گلبهار، ضروري بودن ريل در افغانستان، فابريكه پشمينه بافي، ضروري بودن ترقي صنايع داخلي، پيشرفت نواحي مختلف افغانستان و كوهستان كابل و بسا مطالب ديگر، توسط خود محمود طرزي نوشته شده بودند .(68)
2) مقاله مخصوصه:
هر چند بيشترين مقاله هاي مخصوصه در بخش حوادث خارجيه به نشر مي رسيد بآنهم يكتعداد خاص مقاله هاي مخصوصه به حوادث داخليه ارتباط ميگرفت. بناً اكثر مقاله هاي مخصوصه حوادث داخلي را محمود طرزي در باره موضوعات مهم و ملي مي نوشته است. چه درين مقاله ها محمود طرزي به شيوه خيلي مدبرانه افكار ترقي خواهانه و آزادي طلبانه خود را ازكشور هاي همسايه آغاز كرده و نتيجتاً به روشنفكران و نهضت طلبان افغانستان راهها و شيوه هاي مبارزه عليه دولت انگليس را درس ميداد. چنانچه اگر بعض ازين مقاله ها را ورق بزنيم مي بينيم كه محمود طرزي افكار آزاديخواهي و استقلال طلبي را طي توضيح مطالب ديني وغيره به خوانندگان رسانيده است: مثلا در مقاله هاي مخصوصه اي چون: مسلماني در چيست؟ چه بوديم و چه شديم؟ مسلمانان كدام علم را بياموزند؟ مسلماني در چيست؟ خواب در تاريكي، آيا مانع ترقي مسلمانها چيست؟ آيا براستي اسلاميت دشمن علم و حكمت است…؟ اتحاد اسلام، استقلال افغانـستان، شناخته
شدن استقلال افغانستان، افغانستان چقدر مستعد وقابل ترقي و تمدن است؟ موانع خارجي معارف افغانستان، فلسفه اسلاميه؛ واعظ ، ناصح و مرشد ، آيا علم را محدود بگوئيم يا غير محدود و بسا مقاله هاي ديگر سريعاً به خوانندگان جريده راههاي آزايخواخي و آزاد منشي را روشن مي ساخته است.
3) حوادث داخليه:
دومين بخش جريده را كليشه حوادث داخليه تشكيل ميداد. درين بخش اكثر خبرهاي داخلي از مركز وولايات افغانستان درج ميشد. آمارهائيكه از دسته بندي خبر هاي داخلي و خارجي جريده بعمل آمده نشان داده است كه در چند سال اول جريده سراج الاخبار افغانيه تعداد خبر هاي داخلي بمقايسه خبر هاي خارجي كمتر بوده است. اين مي رساند كه جريده يا به كمبود خبر نگار در داخل كشور مواجه بوده است ويا كارشكنيهايي در دستگاه حكومتي عليه جريده سراج الاخبار افغانيه وجود داشته است. باين ارتباط سر محرر جريده سراج الاخبار افغانيه از نر سيدن خبر ها در شماره نوزدهم، سال چهارم و شماره سوم، سال پنجم از “محكمه اطلاعات” دفتر ايشك آغاسي شكايت كرده و مينويسد كه: “محكمه اطلاعات دفتر ايشيك آغاسي تمام خبر ها را به جريده نمي فرستد.”(69) جريده به يكي دو مورد نر سيدن خبر هاي مهم داخلي بدفتر جريده انگشت انتقاد گذاشته مي نگارد كه “يكي از وقايعيكه در جريده سراج الاخبارافغانيه نشر نشده است واقـــــعه سوُقصد (12 سرطان 1297) بالاي سراج الملت والدين امير حبيب الله خان ميباشد كه از طرف دفتر ايشيك آغاسي به جريده ارسال نشده است.” (70)
قابل ياد آوري است كه حادثه سؤقصد عليه امير حبيب الله خان سبب ظهور مشكلات عديده براي محرران جريده سراج الاخبار افغانيه گرديد. چنانچه شدت اين مشكلات را در شماره بيست و چهارم، سال هفتم جريده سراج الاخبار افغانيه مي خوانيم: “بنابر سوُقصد عليه امير حبيب الله خان در روز “جشن ملتي” كه خبر آن از طريق رسمي يعني دفتر اطلاعات ايشيك آغاسي باداره جريده سراج الاخبار افغانيه داده نشد و موضوع از نشر باز ماند”(71)
بارتباط اين سؤقصد عبدالرحمن لودين محرر جريده زنداني شد و بعد از چند روز محرر ديگر سراج الاخبار افغانيه مرحوم عبدالهادي خان داوي نيز زنداني گرديد. زنداني شدن محرران جريده به مرحوم محمود طرزي خيلي هاگران تمام شد و او خود را يكه و تنها بي يار و مددگار يافت. هرچند در نشر جريده وقفه چندان رخ نداد، ولي اين رويداد بر محمودطرزي فشار زياد وارد كرد. بناچار دست خواهش بسوي امير دراز كرده معروضه خود را طي يك پارچه شعر جهۀ عفو و رهايي ياران و همكاران جريده چنين عنوان نمود:
“قهرو عتاب و جودث دارد خواص مرهــم
از بهر زخم ريشم قهر توگشـــــت درمان
قهرت چنين چو باشد رحمت بگو چه باشـد
احيا كني چو عيسي، اين مرده را بـيك آن
مرغ شكسته بالم ، بي يار وبي مددگــــار
با سينه مي خزم من در راه فيض عــرفان
از عفو و رحم و جودت اميد وار آنـــــــم
بابال و پر شوم من گيرم زعلم طـــــيران…”(72)
با تمام اين تضرعها، رهايي عبدالرحمن لودين و عبدالهادي خان داوي در دوره زمامداري امير حبيب الله خان صورت نگرفت و هر دو محرران جريده در زمان زمامداري اعليحضرت امان الله از زندان آزاد گرديدند.(73)
همچنان ازآمدن يك هیأت آلماني باشتراك “فون هنتيگ نيدرماير” در سال 1915 و اقامت هيأت تا سال 1916 در كابل ذكري در جريده سراج الاخبار افغانيه بعمل نيامده بود.
خبر تشكيل حكومت جلاي وطن “آزادي هند” در كابل تحت رهبري مهندراپرتاب و عبيدالله سندهي در كابل، به جريده سراج الاخـــــبار افغانيه اطلاع
مستقيمي از منابع رسمي حكومت داده نشده بود. باين ارتباط نيزسر محرر جريده شكايتي در شماره نوزدهم، سال چهارم، جريده سراج الاخبار افغانيه نشر كرده است كه آنرا ميخوانيم: “شايان چرت است كه ميرزا كلان دفتر محكمه عاليه، جناب
ايشيك آغاسي صاحب ملكي از قبيل اينگونه خبر هاي مافوق را كه نشر آن وظيفه كيفيت آب و هوا نگاران است. در هر هفته متعدد پاكتها بصورت رسمي و محرمانه براي ما مي فرستند و دركتابچه خود از ما رسيد حاصل ميدارند. ولي از بعض خبر ها ي رسمي كه واجب الدرج است خود داري ميكنند. مثلاخبر مقررشدن جناب عبدالعزيز خان را به سفارت هندوستان و انفصال جناب حاجي شاه بيگ خان را بسبب بيماري از سفارت مذكور كه از خبر هاي ضروري راجع به ملك بود براي ما ننوشتند. وهم بالطبع آن خبر ها را به درج كردن اخبار خود جرأت ننموديم. و نيز خبر تشريف فرمايي جناب ايشيك آغاسي صاحب ملكي را بسمت جلال آباد كه بر چگونه ماموريت مبني بود و درآنجا چه قسم اجراات كه نافع براي رفاهيت و سعادت رعايا و براي اعليحضرت پادشاه مقدس اسلام پناه بكاربردند، نتوانستند اطلاع دهند. گمان مي شود كه جناب ميرزاي اخبارسراج الاخبار افغانيه را تنها براي خبر هاي وقوع سيلابهاوخرابيها ياد مي فرمايند. وهذا من العجائب!
بلبلا مژده بهــــار بيار
خبر بد به بوم شوم گذار” (74)
4) حوادث خارجيه:
سومين كليشه سراج الاخبار افغانيه را حوادث خارجيه تشكل مـــيداد. اين خبر ها كه شامل خبر هاي كوچك و خبرهاي طويل و اجمال سياسي بود، بصورت عموم از روزنامه ها جرايد و مجله هاي خارجي گرفته مي شد. ترجمه اين گونه مطالب كه از منابع خارجي حاصل ميشد در قدم اول توسط خود محمود طرزي و محرران جريده چون عبدالرحمن لودين، عبدالهادي خان داوي صورت ميگرفت. در قدم دوم بعض معلمان و دانشمندان هندي، اروپايي و تركي در ترجمه مطالب همكاري داشتند. علاوه بر اينها سراج الاخبار افغانيه در هـند، تركيه، كركي، مرو،
پشاور، بخارا، سمر قند و ساير بلاديكه ضرورت مبرم حضور واقعه نگار(75) را ايجاب ميكرد، نمايند هاي رسمي داشت. اين واقعه نگاران خبر هاي مهم را از محل واقعه ويا نشريه هاييكه بافغانستان نمي رسيد ترجـــمه كرده، ذريعه “داكخانه هاي افغانستاني”(76) به اداره جريده سراج الاخبار افغانيه مي فرستادند. واقعه نگاران افغانستاني بر علاوه خبر ها موضوعات علمي، فني ، اختراعات جديد، جريان حادثه هاي محير العقول كشور هاي ديگر را نيز مي فرستاند. چنانچه يكي از واقعه نگاران افغانستاني در قاهره غلام نقشبند خان نام داشت كه راپور ها و خبر هاي مهم را از مصر بكابل ذريعه داكخانه هاي افغانستاني ارسال مي نمود.(77)
در بخش خبر هاي خارجيه، بر علاوه مطالب خبري محرران جريده بويژه مرحوم محمود طرزي مقاله هايي زير كليشه “مقاله مخصوصه” بچاپ مي رسانيدند. اين مقاله هاي مخصوصه اكثراً مبني بر رويداها و وقايعي بود كه در كشور هاي خارجي وقوع مي يافت. محرران جريده با اتكا به حقايق مستند رويدادهاي كشور هاي خارجي را در زير كليشه “مقاله مخصوصه” تحليل و تجزيه ژورناليستي كرده و با بانگ رسا ، طي هوشدارهايي وطنپرستانه و احساس بر انگيز، احساس ملي و استقلال طلبي مردم افغانستان را در مقابل دشمنان ميهن بر مي انگيختند. يك تعداد اين مقاله ها عبارت اند از: چه بوديم و چه شديم؟ مسلماني در چيست؟ خواب در تاريكی، آيا مانع ترقي مسلنانها چيست؟ اتحاد اسلام، مسلمانان اتحاد كنيد؟ آزادي آسيا و افريقا، افغانستان و نعمت آزادي، استقلال افغانستان، افغانستان و قابليت ديني، علمي و اجتماعي آن، حي علي الفلاح وبسا مقاله هاي مخصوصه ديگر كه نقش عمده واساسي خود را در رشد احساس ملي و استقلال طلبي افغانستان بوجه احسن ايفا كردند. براي مثال مقاله مخصوصه “حي علي الفلاح” را كه منجر به خشم سر دمداران هند برتانوي گرديده و امر “سانسور” مقاله را صادر كردند تا آخر مي خوانيم:
“حي علي الفلاح!
نوارا تلخ تر ميزن، چو ذوق نغمه كــــم يابي!
حدارا تيز تر ميكن، چو محمل را گران بيني!
آري! آري! هر آنقدر كه ميتواني، نوارا تلختر بزن! همانقدركه در حنجره ات بگنجد، حدارا تيز تر بكن! زيرا وقت، مانند نفسهاي آخرين بيمار، درگذراست، و محمل بيخبر! تا بخواهي كه آهنگ نغمه “آسا” را راست كني، سرود نواي شام “كلياني” بيوقتي، تا به “اصفهان” و “حجازت” مي كشاند! چراكه، منزل خيلي دراز است، و محمل بدرجه يي سنگين ميرود، كه صداهاي حدي، باآوازهاي درا ها دمساز آمده، شرق و غرب را در يك اهتزاز سامعه خراشي درآورده ! اما هزار افسوس، كه اشتران باربردار، محمل يا غمگسار را، از كسالت و عطالت وانمي رهاند، وقدم از قدم بر نميدارد.
بشنو! بشنو! كه نواي هر نغمه را مقاميست، و ذوق و آهنگ هر مقامي، با وقت ميعاد معين آن كامل و تمام! وقت چون مساعد آمد، از فرصت استفاده كرده، مقام مخصوصش را نواختن لازم مي آيد، كه اگر مقام با وقت تمام نيايد، ذوق آهنگ در نغمه او تار و مار ميگردد!
صبح شد بر خيز ساز راستي آســـــــا نواز!
شام حرمان در عقب باشد، چو وقت از دست شد!
مبلغين اسلام، با بلاغ هاي حقيقت مقام نغمه ها ميسرايد حديها مي خواند، آوازها ميدهد، فرياد ها ميكند، “بيدار شويد” گفته، فغانها بر ميكشد، “هوشيار گرديد” نداها كرده، منا ديهاميدواند، اما كه ميشنود؟! كه ميخواند؟ كه گوش مينهد؟ چند نفرميفهمد؟ چند شخص ميداند؟ چند تن برميخيزد؟ كو؟ كجا؟ كي؟ آتشها افروخته مي شود. جهانرا آتش فرا ميگيرد. كره زمين، شكل يك بركان مهيبي را كسب مي نمايد. انفجار هاي عظيمي، بعمل مي آيد. سيلابهاي مواد مذاب شده مانند اژدها هاي آتشين سهمگين، از هرطرف سيلان مينمايد. خشك، تر، خوب، بد، هر آنچه در پيش رويش تصادف ميكند، پاك ســـوخته و محو كرده
ميرود. از قعر بحر، آتش فوران كرده، بكره نسيمي تأثير ميكند. بعوض باران رحمت، از لكه هاي ابرژيپلين ها، قطره هاي بومبه ها غضب ميريزد. بركه ميريزد؟ در كجا مي افتد؟ بران نه مردها، فرعونها، شدادهايي ميريزد، كه بخداوندي بحر ها مدعي شده اند. شيپور كج وپيچ ادعا ي خداوندي بر ها را، بر كمرآويختند، و بيرق بر افراشتند. مليونها مليونها بشريت را، اسيرعبيد ساختند. چه استقلالها چه آزاديها، چه حكومتها، را پايمال نمودند! چه خانمها، چه خاندانهارا، بر باد كردند! هنوز هم، خيلها دارند، كه چها كنند و چه تقسيمهاي برادرانه و چه كاسه بخشيهاي خويشاوندانه بكار بردند! الله الله! “مادرچه خياليم و فلك در چه خيال! فرعوني دعوي ربوبيت ميكند: دماغ شكني در خانه خودش تربيه شده، بسر ميرسد، و بيك عصا، مانند سنگ بقه، در قهرقلزمش غرق مي نمايد! نمرودي بدعوي الوهيت بر ميخيزد، پشه پاشكسته يي بمغزخوردنش مامور ميگردد! پر كارداران پركاري ظهور ميكند، يك نوك پركار خودرا بر يك نقطه و حيد غرب شمالي گذاشته، ديگر نوك آنرا بر هر طرف كرده دورداده، درخريطه عالم هيچ قطعه و نقطه را نبيني كه از اثر خون آلودنوك پركار غدارانه اش، خالي مانده باشد! بحر ها از منست! بر ها از منست! در قطعه هاي پنج گانه زمين،اراضي هاي واسعه از منست! ممالك فسيحه از منست! نفوسهاي بيشمار سياه، سرخ، زرد، رنگارنگ از منست! طلا هاو نقره هاي بي حساب شوخ و شنگ، ازمنست! در عالم وحيد، منم! بر نفوس بشر، جبار عنيد منم! ذوالبطش الشديد منم! سد سديد منم! درهاي همه آبنا هاي عالم را كليد منم! منم منم! ديگر نيست، همه هستيها، دربر هستيم باشدنيست!.. ديدي كه چطور شد؟ از اصل مركزش، بلي! بلي! تام از اصل مركزش، يك ديناميت كفيد. همه محيطش را بلرزه در آورد! آتش داد، درداد، سوختاند، داعيه هاي عظمايي كه عالم را انگشتري انگشت خود ميدانستند، عقل هاي خود را گم كرده حيرت زده شدند. خزينه هايي كه گويا زمين از برداشتن آن بستوه آمده بود، و ازكوه امداد ميخواست، بدرجه يي خالي گرديد، كه تخت هاي زيرين صندوقهاي آن پديدارآمد! خرسهاي سفيد قطب شمالي، صورت شير هاي برفي را گرفته، انجــــــماد يافت،
ناخنهايش در كفهايش فرو ريخت. آتشها، دود ها، بخارها منجمدش ساخت! بلي بخت چون برگردد، آتش كار برف ميكند! بما وشما چه؟ ببلاي ما، بدردما! خدا ازينهم بدترش كند! ما غم خودرا بخوريم. بحال خود بينديشيم. هر نغمه يي كه ميسراييم، از خود بستاييم! هر سازي كه مينوازيم، از خود بنوازيم! حادي حدي محمل خودشويم. اما، نواراتلختر زدن لازم! حدي را تيز كردن ضرور! مراد از كلمه جمع “ما” مسلمانان است. مقصد از تلختر نوازي نوا، و تيز كردن حدي، صاف صاف گفتن، پاك پاك فهمانيدن است. “سراج الاخبار افغانيه” يك اخبار مسلمانيست، نه انگريزيست، نه روسي، نه فرانسوي است، نه ايتالياني، نه جرمنيست، نه آستريايي، نه چينيست، نه ژاپاني! صرف مسلمانيست. در مسلماني هم، محض افغانيست. هر چيزيكه ميگويد، هر نغمه يي كه ميسرايد، ازنواهاي شرافت مليت مينوازد! افغانيت كه گفته شود، هيكل دلاوري و غيرت را، بنظر بايد آورد. افغانيت كه گفته شود، مجسمه دينداري و محبت را در نظر بايد تصور كرد. افغان، همان افغانست، كه در راه حفظ شرافت ملي خود، در راه آزادي و استقلال ملكي خود، درراه رهايي دادن ناموس وطني خود، دايما بريختن خون خود، به فدا كردن جان خود، به هباساختن مال خود، در مقابل دشمنان دين ووطن خود، افتخارها، مباهات نموده است. دره هاي خيبر وبولان، جنگهاي كوههاي پيوار، كرم، كوژك، آسمايي، شير دروازه، ميدانهاي موشكي غزني، ميــــوند، واديها و تپه هاي چهاردهي، بيمارو (بی بی مهرو)، مرنجان، قلعه بالاحصار، شيرپور، مرغاب، شغنان را ببينيد، كه هريك شاهد عدليست، كه اگر خاكهاي هر نقطه آنها را تحليل كنيد، بجز خون نجس دشمن دين ووطنرا، با خون مقدس فدائيان و رهايي دهندگان دين ووطن از ديگر چيزي ممزوج نخواهيد يافت! افغان، همان فغانيست، كه بشرافت قومي، و حيثيت ملتي خود مينازد! برخود مي بالد! اگر افغان رابغير از افغان، هر چيزي بگويي، يعني مكي، مدني، حتي اگر ملائيكه بگويي، هم گويا بخنجر زده اش خواهي بود! خود اين عاجز، در اثناي سياحتهايي كه در عالم كرده ام، بهر سر زمينيكه رسيده ام، وبا يكي از افغانان هم ملت خود بـــر خورده ام، آن
افغان را، بحيثيت افغاني و شرافت ملتي خود، بشدت و عصبيت فوق العاده افغانيتش، متمسك ديده ام. حتي با يكي از علماي فاضل و فيلسوفي، كه اكثر عمر گرانمايه خود را بسياحت و تحقيق و تدقيق احوال عالم و اطوار امم بسر آورده بود، در يك كشتي بخاري، در بحر سفيد، ملاقي و هم صحبت شده بودم، كه آن ذات محترم، بمن چنين فرمود: “يقين دارم، كه شما ملت افغانيه، استعداد و قابليت آنرا داريد كه يكي از ملل معظمه عاليه دنيا بشويد”چون پرسيدم كه: “آيا اين را از چه استدلال فرموده ايد؟بجواب فرمودند كه: “من در هر جائيكه با يك افغاني واقعي تصادف كرده پرسيده ام كه شما كيستيد؟ بچنان يك وضع مفتخرانه، وشدت دلاورانه، دست بر سينه زده، “من افغانم!” گفته است، كه مرا حيران ساخته است! لهذا يك ملتي كه به ايندرجه بشرافت ملتي خود مفتخر، وبر غرور قومي خود متعصب باشد، ممكن است كه يكي از اقوام جليله عظيمه دنيا بشود.”
حي علي الفلاح! اي ملت نجيبه افغانيه! شرافت ملي، عظمت قومي خود را محافظه كنيد! استقلال و حاكميت دولتي خود را صيانت نمائيد! افغان كه بديانت و دينداري، به شجاعت و بهادري، بغيرت و ناموس شعاري، در تمام دنيا مشهورو معروف شده باشد، آيا اين را بروجدان و ايمان و شرف و ناموس خود چسان گوارا كرده ميتواند، كه نام حمايت و تابعيت دولت اجنبي و غير ملت بر او بوده باشد؟
حاشا حاشا! كلا كلا! افغان به بسيار آساني، و خوش گواري مرگ را قبول كرده مي تواند، ولي هيچگاه، به هيچ صورت، قطعا، قاطبا، كلمات متعفنه معده بشور آورنده تابعيت و حمايت را هضم كرده نميتواند! معني صاف و صريح تابعيت، و حمايت اين است ، كه يك دولتي، بديگر دولتي بگويد كه: “بغير از من، ديگري را نشناس! بغيراز من باديگر دولتي حرف مزن! بغير از من با ديگر دولتي عقد معاهدات يا رابطه مناسبات و معاملات مكن! بغير از من بديگر دولت نه سفير بفرست ونه سفير قبول كن!” معني صاف و صريح استقلال تامه، و آزادي كامله نيز اين است، كه هر دولت، در همه چيز هايي كه در بالامذكور گرديد، مستقل و آزاد باشد. دنيا بيك حال نمي ماند. بشريت، بر مدارج مختلفه ســـير و دور ميكند.
طفل ميباشد، شير مي خورد، جوان مي شود، شير گير ميگردد، بكمال ميرسد، خود را كامل ميكند. ملت نجيبه افغان، بينايي، دانايي، آگاهي حاصل كرده، به خير وشر به نفع و ضررخود پي برده. شرف آزادي قومي، حقوق، استقلال ملتي خود را بخوبي شناخته. تا به حال هرچه كه بود بود، هرچه كه شد شد! لكن بعد ازين، افغان آن افغاني نيست، كه از حقوق خود چشم پوشي بتواند.”(78)
طوريكه دكتر عبدالغفورروان فرهادي در كتاب “مقالات محمود طرزي” تذكر داده اند، بعد از نشر اين مقاله در شماره دهم، سال پنجم “سراج الاخبار افغانيه” قبل از آنكه اخبار از مطبعه خارج شود سانسور گرديد. حكومت بالاي محمود طرزي فشار آورد تا اين مقاله را از صفحه اخبار بيرون كند. چنانكه همانطور شد. بجاي مقاله “حي علي الفلاح” در همان شماره دهم، سال پنجم، شعر هايي از مرحوم غلام محمد طرزي بچاپ رسيد. گويا هيچ شماره اي از سراج الاخبار افغانيه كه محتوي مقاله مخصوصه “حي علي الفلاح” بوده باشد از مطبعه بيرون نشد. و اين مقاله كه نا تمام بود همانطور نا تمام ماند. دكتر روان فرهادي علاوه ميكند كه اين نوشته از روي يكي از ورقهاي كنده شده از صفحه اول “سراج الاخبار افغانيه” در مطبعه بدست يكي از علاقمندان مقاله رسيده بود و آنرا در اسناد محرم خود حفظ كرده، در سالهاي اخير به كتابخانه نسخه هاي خطي وزارت اطلاعات و كلتور هديه كرده بود. اين نوشته از روي ورقي كه در دوسيه اسناد قيمتي آرشيف ملي افغانستان محفوظ ميباشد، نقل شده است. ادامه مقاله بچاپ نرسيد و علامه مرحوم محمود طرزي آنرا در قلب خود بخاك برد.
اي بسا آرزو كه خاك شده”(79)
5) كليشه ادبيات:
تحت اين كليشه اكثراً اشعار شعراي فارسی دري گوي، مطالب در باره زبان فارسی دري، پشتو، ادبيات كشور هاي خارجي به نشر مي رسيد. همكاران دايمي اين بخش در پهلوي محرران جريده سراج الاخبار افغانيه، مرحوم مولوي عبدالرؤف
قندهاري(خاكي) و عده ديگري از ادبا و دانشمندان افغانستاني بودند. شعر هايي از مرحوم غلام محمد طرزي، عبدالهادي خان داوي (پريشان) و مقاله هايي در مورد ادبيات شرق و غرب، ضرورت ترقي زبانهاي فارسی دري و پشتو، ادب پيشينيان، پارچه هاي نثر و نظم بزبان گفتاري مردم افغانستان بمشاهده مي رسيد.(80)
6) ستونهاي اختصاصي:
ستونهاي اختصاصي در سراج الاخبار افغانيه زير كليشه هاي، علم وفن، اخلاقيات، سفر و سياحت، دانش و حكمت، فلاحت و حكمت، مطالب عسكري، موضوعات تاريخي، حقوقي قابل توجه ميباشد.
(1) كليشه علم و فن:
در تحت كليشه علم و فن جريده سراج الاخبارافغانیه اكثراً مسايل مانند، معني علم، علم احوال هوا، احوال انسان، اختراعات، معرفي كشور ها، راهها و پلها، آبرساني، خط آهن، اطلاعات عمومي و غيره بچاپ مي رسيده است.
(2) كليشه اخلاقيات:
در كليشه اخلاقيات اكثراً اصلاح رسم و رواجهاي كهنه، اصلاح اخلاق شخصي و جامعه، عادات قبيحه، تقبيح رشوت، وقت شناسي، اعانه و بسا مسايل ديگر اخلاقي كه نياز ضروري جامعه همان وقت افغانستان بود نشر ميشد.
(3) كليشه سفر وسياحت:
زير اين كليشه كه گاهگاهي در صفحات جريده ظاهر مي شد اكثر از سياحت و سير سياحان خارجي، جاهاي ديدني افغانستان وساير كشور ها مطالب مبسوطي بچاپ مي رسانيدند. چنانچه محرران جريده در زير اين كليشه از سياحت يك عالم مسلمان به جاپان و سياحانيكه از شهر هاي تاريخي، بلخ، باميان و هرات ديدن ميكردند، مطالب دلچسپي به خوانندگان جريده مينوشتند.
(4) كليشه دانش و حكمت:
تحت اين كليشه مطالبي در باره علم و معارف، فلسفه اسلاميه، تاريخ كره زمين، احوال انسان، جمعيت بشر وغيره بدست نشر سپرده ميشد. اكثر اين موضوعات از كتب و نشريه هاي خارجي ترجمه شده و بچاپ مي رسيد.
(5) كليشه فلاحت و حكمت:
در زير كليشه فلاحت، محرران جريده كوشش داشتند تا دهقانان و مالداران كشور را به كشت و زراعت و مالداري تشويق كرده راههاي بهتر برداشت حاصل بيشتر و بهتر را نشان بدهند. در پهلوي اين نوع نوشته ها از رسيدن آفتهاي طبيعي و خساره هاي عايده بر دهقانان و مالداران شهر ها و ولايات مختلف افغانستان تبصره كرده و راههاي برون رفت از خسارات ناشي از بلا هاي طبيعي را پيشنهاد ميكرده اند. چنانچه باين ارتباط مقاله هايي در باره زراعت، پيشرفتهاي نواحي مختلف افغانستان، آفت طبيعي ايكه زراعت وادي زيباي كاپيسا را متضرر ساخت وبسا مسايل فلاحتي ديگر درين ستون درج ميشده است.
(6) كليشه مطالب عسكري:
در زير كليشه مطالب عسكري همكاران جريده با استفاده از راپور ها و ترجمه هائيكه از اخبار خارجي بدست مي آوردند بيشتر مطالب در باره اختراعات جديد در باره فن نظامي، اختراع اسلحه هاي جديد، شورشهاي ولايات، معلومات عسكري داخلي، در باره بيرق افغانستان، تاريح حرب، جاسوسيهاي حربي ونظامي، نامهاي نظامي و غيره معلومات مبسوطي براي مطالعه نظاميان افغانستان ميدادند.
(7) كليشه موضوعات تاريخي و جغرافيايي:
درين كليشه اكثر مقاله هاي مستند در باره تاريخ كره زمين، مشاهير اسلام، معرفي شهر ها ي تاريخي افغانستان، سابقه تاريخي باميان، نورستان، غزنين، ننگرهار، كوهستان، هرات، بست و غيره جاهاو مناطق مختلف افغانستان بشمول اقوام و سلسله هاي تاريخي افغانستان به نشر مي رسيد.
(8) كليشه مطالب حقوقي:
زير اين كليشه مطالب سودمندي در باره علم حقوق، علوم سياسي، قوانين ونظامهاي بين المللي، روح القوانين منتسكيو و مسايل ديگر حقوقي كه ميتوانست در رشد وبكار گيري حقوق انسان و سوق منابع اداري و قضايي افغانستان بطرف تأمين و تضمين برابري در جامعه بشمول رشد مردم بسوي شناخت حقوق حقه شان در برابر حكمرانان و مسؤلان امور و مفت خوران جامعه، چاپ ميشد.
سر محرر جريده، محمود طرزي خود نويسنده، ژورناليست، اديب و كتابشناس ماهري بود كه حتي مدتها در حاليكه همكاران قلمي او در زندان بسر مي برده اند، توانسته مؤفقانه جريده سراج الاخبار افغانيه را در آسمان مطبوعات افغانستان درخشنده و متجلي نگهدارد. اوبيشتركتب و مواد را قبلا تهيه دیده، خود در مورد ادبيات تركي، عربي آشنايي داشته و از راه ترجمه ادبيات بعض زبانهاي اروپايي به خوانندگان معرفي ميكرده است.
متن و محتواي جريده سراج الاخبار افغانيه از نظر فهم و درك مطالب براي اكثر خواننده هاي جريده قابل تأمل بود. زيرا مطالب سراج الاخبار افغانيه اكثر به سويه ودانش عامه مردم افغانستان همآهنگ نبود.عامه مردم افغانستان نميتوانستند از محتواي آن استفاده اعظمي نمايند. ولي رويهمرفته به تناسب نشرات دهه هاي قبل كه عربي مآبي دانش محسوب ميشد، اصلاحات و تغييرات عمده در شيوه نوشته ها ي چيز فهمان و همكاران جريده بوضاحت مشاهده شده و اسلوب ساده نويسي و رواني جملات وضاحت دارد. ميتوان ادعا كرد كه اسلوب نويسندگي عصر سراج الاخبار افغانيه با استفاده شايانيكه از اسلوب نويسندگي كشور هاي همجوار داشته است، باندك تغيير مي تواند معياري شده با اسلوب نويسندگي امروز سازگاري حاصل نمايد. چه نوشته هاي اكثر همكاران جريده سراج الاخبار افغانيه، با يك مقدمه آغاز گرديده وبعد به توضيح اصل مطلب ميرفته است. در بسياري مقاله هاي جريده مخصوصا نوشته هاي علامه محمود طرزي نتيجه بحث و مقاله
خيلي برجسته تجلي مي نمايد كه شايان تمجيد وقدرداني ميباشد.
هر چند سر محررجريده سراج الاخبار افغانيه تجربه كافي و آمادگي قبلي براي اشاعه يك نشريه معياري داشت واز همان آغاز اشاعه جريده سراج الاخبار افغانيه از نظر شكل و محتوا جامع و داراي همه سجاياي يك نشريه معياري بود، ولي رويهمرفته در سالهاي بعدي با توجه بيشتر سر محررو مهياشدن امكانات جديد، ستونهاي اختصاصي بيشتر ي برابر به روحيه خوانندگان جــــريده در شماره هاي سالهاي بعدي مشاهده مي شود. هر چند روزيكه از عمر جــــريده مي گذشت تغييرات بيشتر گرديده قدمي بسوي تنوع و انكشاف بيشتربر داشته ميشد. چنانچه اگر به شماره هاي سالهاي بعدي به عمق نظر مسلكي بنگريم در هريكي از كليشه هاي اختصاصي و محتواي كلي جريده تغييرات، تنوع و همآهنگي باروحيه خوانندگان ديده مي شود.
يكي ازين تغييرات عمده گنجانيدن مواد و نوشته هاي “سر گرم كننده” در پهلوي خبر ها و مقالات علمي و معلوماتي ميباشد. چنانچه درزيركليشه ادبيات، ستون سرگرم كننده “سخنان لطيفه آميز” گنجانيده شد. درين ستون براي بار اول ترجمه فارسی دري يك شعر آلماني كه خيلي ظريف ميباشد نشر گرديد. گذشته از ستون “مطالب سرگرم كننده” ستون اختصاصي ديگري بنام “علم ثروت” به نشرات آغاز كرد. مقاله هاي ستون”علم ثروت” را علامه محمود طرزي با استفاده از متون زبانهاي تركي و عربي تهيه ميكرد. طرزي در آغاز اين ســـتون طي مقدمه اي از نقش علوم و فنون در انكشاف جوامع بحث كرده، سپس علم ثروت را يكي از آنها شمرده و استفاده از علم ثروت را بناي اعمار زندگي با سعادت حال و آينده براي بشريت خوانده است.(81)
از شماره دوم، سال اول سراج الاخبار افغانيه به بعد داستاني بنام “فاجعه هايي از پاريس” به نشر مي رسيد. اين داستان را محمود طرزي از متن تركي بزبان فارسی دري ترجمه كرده براي سر گرمي خوانندگان اشاعه ميكرد. علاوه ازين داستان كه به صورت سيريال ادامه مي يافت، يك سلسله معلومات آفاقي در
باره احوال جهان، بچشم مي خورد.
در شماره هاي بعدي كليشه اي زير عنوان “مقالات صحيه و طبيه” جلب نظر ميكند . اولين مقاله اين كليشه با مطلبي درباره “صحت عايله” آغاز ميشود.
از شماره هفتم، سال اول جريده سراج الاخبار افغانيه علاوه بر كليشه هاي قبلي يك ستون اختصاصي جديد زير عنوان ” نامورزنان جهان” بچاپ ميرساند. در مقدمه اين ستون محمود طرزي مي نويسد : “سراج الاخبار ميخواهد كه ســر ازين نسخه، گاه گاهي دربعضي نسخه هاي خود، يك قدري از احوال زنان مشهوري كه درين سپنج سراي فاني زندگاني بسرآورده اند، ونامهاي خود شان را در ورقهاي تاريخ بيادگار مانده اند، براي فايده بر داشتن بي بي هاي مستورات و بيگمهاي مخدرات وطن عزيز خود، درج صفحه هاي اوراق اخبار نمايد. درين باب، اگر چه بعضي اشخاص برما ايراد و اعتراض هم بگيرد، كه در ميان مردان ما هم هنوز در صدي يك خواننده اخبار و داناي آثار پيدا نمي شود، و از مطالعه “سراج الاخبار افغانيه” فايد مند معارف نميگردد، چه جائيكه زنان!…”(82) اعتراضها و اينچنين ايرادها، سد راه شوق و كوشش ما در باب خدمت نشر معلومات نافعه نخواهد گرديد. هيچ دولت و هيچ ملتي نيست ،كه از ابتداي ظهورخود شان، عالم ، دانا با اخلاق، توانگر، صنعت كار، بدنيا آمده باشند… “محمود طرزي بعد از استدلال و بحث مفصل مي نويسد كه: زنان هم حق دارند از مزاياي زنـــدگي بهر مند شوند… بنابرين امر سر از اين شماره بيان احوال زنان نامور جهان به ترتيب الفبا آغاز مي شود. اولين نام “آبداربيگم” از زنان جلال الدين اكبر پادشاه هندوستان است. “(83)
محمود طرزي علاوه ميكند كه هدف از نشر اين ستون دو منظور دارد. يكي اينكه زنان افغان راجع به احوال زنان هم عصر خود آگاه مي شوند. ديگر اينكه در اخير كتابي مبسوط و مكمل از آن نشر ميگردد.
از آغاز سال پنجم در ستونهاي اختصاصي جريده سراج الاخبارافغانيه كليشه هاي اختصاصي “علم ثروت” و “فاجعه هاي پاريس” جلب نظر نميكـــند. بجاي
اين ستونها در كميت و كيفيت مطالب خبرهاي داخلي و خارجي افزايش بعمل مي آيد. همچنان تعداد فوتوها بيشتر گرديده اكثراً يك صفحه مكمل جريده را احتوا ميكند. بعد از سال پنجم در پهلوي عكسها و فوتو هاي امير و خاندان سلطنتي نشر فوتو هاي بعضي مناظر طبيعي و آثار تاريخي كشور بچاپ مي رســيد.
تصويرهاي شهر هاي تاريخي جهان از جمله پاريس، لندن و مناظر زيباي شهرهاي بزرگ جهان نيز در بعضي صفحات جريده جلب نظر داشت. چنانچه در نشر و چاپ تصاوير بحدي فزوني بعمل آمد كه حتي صفحه هاي مكمل را در بر مي گرفت. مبصرين سياسي را عقيده برآن بود كه در آن روزگاران شدت جنگ جهاني بيشتر شده بود و ايجاب ميكرد كه خواننده هاي جريده در جريان مستند وقايع گذاشته شوند. علت قطع ستونهاي اختصاصي “علم ثروت” و “فاجعه هايي از پاريس” را دربيشتر شدن خبرهاي جنگ و ضرورت مردم به حقايق جنگ جهاني بسته دانسته اند.
درسال پنجم نشراتي جريده سراج الاخبار افغانيه بر علاوه اينكه در كليشه اختصاصي “ادبيات” تغييري رخ نداد، جاي مهمتري را در جريده اشغال كرد. چنانچه اكثر مطالب ادبي، شعر هاي ميهني ، در صفحه اول جريده جا داه ميشد. بيشتر مطالب ادبي وقف اشعار وقصايد شده و به تدريج شعر پشتو نيز در محتواي ادبي جريده سراج الاخبار افغانيه داخل گرديد.
باين ترتيب جريده سراج الاخبار افغانيه با اهداف عالي مشخص و آگاهانه داخل پيكار شد و مجدانه رسالتهاي ميهني و ژورناليستي خود را در برابر مردم افغانستان با رشد احساس ملي افغانستانیان، مبارزه عليه خرافات و جهل، نشر مطالب ارزشمند در باره علوم و فنون، بيداري مردم درمقابل دشمن مشترك شان وبالاخره حصول استقلال سياسي افغانستانیان تا واپسين شماره انجام داد.