امانالله خان بهمثابه شاه وطندوست و عاشق ترقی کشور، از کوچکترین زمینهها برای بالندگی و پیشرفت کشور استفاده میکرد. در سال ۱۳۰۳ در لویه جرگه پغمان، او با آنکه زیر ضربات تعدادی از روحانیونی قرار گرفت که از جانب انگلیسها ترغیب شده بودند تا حاکمیت مردمی او را تضعیف کنند، اما با این وجود تلاش پیگیر نمود که نمایندگان را برای برداشتن گامهایی برای ترقی کشور ترغیب نماید. اسناد این جرگه تحت عنوان «رویداد لویه جرگه دارالسلطنه» نشر شد که نسخهای از آن در آرشیو ملی افغانستان موجود است. در قسمتی از آن زیر عنوان «تاکید پوشیدن البسه وطنی» به نکته جالب و آموزندهای برخوردم که آن را عینا نقل میکنم:
«اعلحضرت: درین جرگه من بسیار لحاظ شما را کردهام: زیرا هرکدام تان تکهای [تکههای] خارجی را پوشیده آمده اید حالانکه من از مدتی این شیوه را محض ترغیب اهالی بسوی تکهای ساخته و بافته شده مملکت افغانی اختیار نمودهام که بدست خود البسه هرکسی را که از تکه خارجه میبود پاره میکردم. ببینید که امروز همه مامورین دولت تان بجز از تکههای صاف و پاکیزه وطن مقدس تان دیگر چیزی را نپوشیده اند. درین خصوص از اشخاص هراتی و ترکستانی که تکهای ساخته و بافته وطنی خود را پوشیده آمده اند تشکر میکنم. اگر هرکدام تان از هرجای که آمده اید، تکه همانجا را پوشیده میآمدید چقدر خوب میشد که هم نمونه تکهای هر ولایت افغانستان را بما نشان میدادید و هم خیلی از شما خوش میشدم.
باید در لویه جرگه آینده همه تان لباسهای وطنی خودها را پوشیده بیایید. باز میگویم که درین خصوص بدرجه لحاظ شما را کردهام که لحاظ هیچ کسی را نکردهام.»
در کتاب «منتخبات ادبی برای صنف اول مکاتب رشدیه» دوره امانی، مطلبی از نشریه «امان افغان» نقل شده که در بخشی از آن در باب توجه شاه امانالله خان به تولیدات داخلی آمده است:
«امیر از کلاه گرفته تا بوت همهٔ لباس خود را از ساخت محلی وطنی میسازد – ساخت داخله را خیلی بتعصب ترویج میدهد. اگر در بر وزرا و تبعهٔ خود یا کسی از ترکان لباس اروپائی بهبیند فوراً میبرد و میدرد و از این جهت همیشه بجیبش مقراض [قیچی] میباشد. در کابل سفرای دول اجنبی را هم اگر گوگرد وطنی استعمال نکند استادانه تنقید میکند…»
از این تاکید شاه امانالله خان برای رشد تولید داخلی، میتوان به میزان علاقمندی او به پیشرفت افغانستان پیبرد. مخصوصا اگر آن را با سران حکومت کنونی وحشت ملی مقایسه کنیم که حتا لوازم ابتدایی مورد نیاز خانههای شان را از دوبی خریداری میکنند، آنگاه میشود به وطندوستی این شاه مترقی پیبرد.
حاکمی که قلبا قصد پیشرفت و ترقی کشور را داشته باشد، مثل اشرف غنی از لافهای بلند بالا اما عمل صفر آغاز نمیکند. در جریان انتخابات اشرف غنی و عبدالله بهخاطر فریب مردم، در ولایات مختلف وعدههای چرب دادند که خود هم میدانستند به آن عمل نمیتوانند. مثلا اشرف غنی در سخنرانی به مردم جوزجان گفت: «جوزجان نه تنها به کل افغانستان برق خواهد داد بلکه به خارج برق صادر خواهد کرد.» او چند روز قبل لاف دیگری زد که «افغانستان تا ده سال بزرگترین صادرکننده آهن و مس جهان خواهد شد». البته از ع و غ در جریان کارزارهای انتخاباتی از اینگونه لافها و باغهای سبز و سرخ نشاندادن کم ندیدهایم که مطلقا یک فیصد آنها را نیز عملی نخواهند کرد، چون هردو نه براساس عشق به مردم و وطن بلکه سوار بر سرپنجه بیگانگان و برای اهداف شخصی و گروهی شان به ارگ تکیه زدهاند.
اما شاه امانالله قدمهای کوچکی برای آبادی و پیشرفت کشور برداشت که دوران ده ساله حاکمیتش را امروز میتوان منحیث پردستاوردترین روزهای تاریخ معاصر ما برشمرد. او آنچنان عشق مفرط به اعتلا و سرفرازی کشور و مردمش داشت که در زمینههایی دست به اعمال شتابزده زد که برای یک مشت ملاهای اجیر استعمار زمینه بهرهبرداری و اغتشاش را مهیا نمود تا کشور را به قهقرا برند.