مرحوم اکادمیسین پوهاند عبدالشکور رشاد فرزند مرحوم عبدالغفور، یکی از سرمایه های ملی و شخصیت والای علمی، کلتوری، ادبی، اجتماعی و سیاسی افغانستان به تاریخ چهاردهم نومبر سال ۱۹۲۱ (۲۳ عقرب ۱۳۰۰ هجری شمسی) در ولایت تاریخی قندهار چشم به جهان گشود. وی به تاریخ اول دسمبر سال ۲۰۰۴ (۱۱ قوس سال ۱۲۸۳ هجری شمسی) در شهر کابل در شفاخانه سردار محمد داود خان چشم از جهان بست و در محوطه پوهنتون قندهار بخاک سپرده شد.
انالله واناالیه راجعون.
معلومات بیشتر:
این شخصیت سترگ علمی و فرهنگی افغانستان در ۸۳ عمر پربارش علاوه بر تربیه فرزندان وطن و دیگر خدمات ارزشمند، بیشتر از صد اثر نابِ چاپ شده و چاپ ناشده تحریر و تقدیم جامعه نموده است. وی از آوان طفولیت استعداد فوق العاده داشت وذکاوت و لیاقتش به حدی بود که هنگامی که شاگرد مکتب بود شاه امان الله از صنف شان دیدن نمود و برایش گفت که: “فقط برای دیدن تو آمده ام”.
عبدالشکور رشاد در سن پنج سالگی آموزش قران کریم را به اتمام رسانید و کتاب های مروج آن زمان (بوستان، گلستان، دیوان حافظ و کتاب های فقهی) را نزد پدر آموخت.
در سال ۱۹۳۳ از صنف ششم مکتب فارغ و یک سال بعد به سن ۱۳ سالګی به حیث معلم مقرر گردید که به نام “کوچنی معلم” شهرت یافت.
در سن ۱۳ سالگی قریحهٔ شعری اش را آزموده و هفده ساله بود که برای بار نخست اشعارش و نخستین نوشته تحقیقی اش در سال ۱۹۴۱ میلادی در جریدهٔ “طلوع افغان” به نشر رسید.
در سال ۱۹۴۶ که ۲۶ سال داشت به صفت رئیس منتخب انجمن شاروالی قندهار انتخاب و در سال ۱۹۴۷ به حیث معاون شاروال قندهار برگزیده شد.
پوهاند رشاد یک سال بعد از آن یعنی در سال ۱۹۴۸ غرض آموزش و کسب دانش و حصول معلومات بیشتر به هندوستان رفت. وی در هند به آموختن لسان های سنسکریت، انگلیسی و زبان هندی پرداخت. وی پس آموزش زبان و تحقیق و تجسس در بارهٔ تاریخ و ادب پشتون ها در هند، کتاب “لودی پښتانه” را در ۳۵۱ صفحه و کتاب “سوری پښتانه” را در ۴۲۵ صفحه به رشتهٔ تحریر آورد و در سال ۱۹۵۱ از هند دوباره به وطن عودت نمود.
گر چه مرحوم رشاد در سال ۱۹۵۲ میلادی کاندید برای ولسی جرگه بود مگر از اثر مخالفت والی وقت قندهار، نتوانست به پارلمان راه یابد.
پوهاند رشاد در سال ۱۹۴۷ و به قولی در سال ۱۹۵۲ به عضویت نخستین حزب منسجم سیاسی افغانستان به نام ” ویښ زلمیان” یا “جوانان بیدار” پیوست.
اکادمیسین عبدالشکور رشاد در سال ۱۹۵۷ میلادی عضو و سپس معاون “پښتو ټولنه” شد و در همان سال به سِمَتِ استاد در پوهنځی ادبیات پوهنتون کابل نیز مقرر گردید.
وی در سال ۱۹۶۱ میلادی در انستیوت مطالعات شرق شناسی سن پيترسبورگ شوروی به حیث استاد به تدریس زبان پښتو پرداخت. در مدت دونیم سالی که در شهر لیننگراد زندگی کرد٬ به آموزش زبان روسی نیز پرداخت.
پوهاند رشاد در سال ۱۹۶۳ بعد از عودت از سن پیترسبورگ در پوهنځی ادبیات پوهنتون کابل به حیث آمر دیپارتمنت زبان پښتو به کار گماشته شد و از آن زمان تا سال ۱۳۵۷ با کمال صداقت و امانتداری در تربیهٔ اولاد وطن بذل مساعی کرد و ادای دین نمود. وی در سال ۱۹۷۴ رتبه علمی پوهاندی را بدست آورد.
اکادمیسین رشاد در بخش زبان شناسی و در تاریخ افغانستان کم نظیری افغانستان و منطقه بود. وی نه تنها به زبان های پښتو و دری تسلط کامل داشت و به زبان دری، پښتو و اردو شعر می سرود، و زبان های عربی، انګلیسی، روسی، هندی، سانسکریت را می دانست. علاوتاً به زبان های جاپانی و ترکی نیز آشنایی داشت.
در علوم اجتماعی مانند تاریخ، ادبیات، فقه اسلامی، علوم سیاسی، عروض، بدیع و بیان لسان های پښتو، دری و عربی نیز درجه استادی داشت.
وی بیشترین قسمت زندگی پربارش را وقف تربیهٔ فرزندان این خطهٔ تاریخی و خدمت به تاریخ٬ کلتور٬ ادبیات٬ و فرهنگ افغانستان نموده است.
وی یک شخص مهربان٬ صمیمی و خوش برخورد و یک شنوندهٔ بسیار خوب بود.
از لحاظ سياسى استاد رشاد شخص آزاد انديش و از جملهٔ اولين اعضاى روشنفکر نهضت “ويش زليميان” یا “جوانان بیدار” بود. اين نهضت سياسى، در دوره دموکراسى شاه محمودخان و پس از نشر کتاب ويش زلميان به همت مرحوم عبدالرؤف بينوا در ١٣٢٦ شمسى رسماً به فعالیت آغاز نمود و اعضاى این تشکل سیاسی را افراد و عناصر تحول طلب اعم از روشنفکر، زميندار و سرمايدار و تجار و از اقوام مختلف افغانستان تشکیل می داد که جهت تنوير افکارجوانان، تعميم علم وعرفان در کشور، مبارزه با مفاسد اجتماعى وخرافات و فساد ادارى، رشوه خوارى ، اختلاس ، بيروکراسى، تامين عدالت ، و طرفدارى از حقوق مظلومان، استقرارنظام مشروطه، تحکيم وحدت ملى ، باز شدن دروازه هاى مدارس و مکاتب بروى فرزندان کشورتلاش مى ورزيدند.
بعد از حادثهٔ هفت ثور ۱۳۵۷ نظر به انزجارش از جو سیاسی حاکم جبراً به تقاعد سوق داده شد ولی پوهاند رشاد علی الرغم شرایط بغرنج و مخالفت با رژیم حاکم، روابط علمی خویش را با پوهنتون کابل و حلقات علمی و فرهنگی اکادمی علوم افغانستان نگهداشت.
در این هنگام اکادمی علوم افغانستان از پوهاند عبدالشکور رشاد دعوت نمود تا به حیث کارمند اجیرعلمی در رهنمایی و محققیق تازه کار با آن مؤسسهٔ علمی همکاری نماید که وی نیز این مسؤلیت را پذیرفت.
پروفیسور رشاد علاوه بر زبان های پښتو و دری، به زبان های انګلیسی، عربی، روسی، اردو، جاپانی، هندی، و سانسکریت نیز تسلط داشت و آثار و اشعاری به زبان های پښتو، دری و اردو دارد. کتاب ها و تألیفاتش به زبان های پښټو، دری و عربی اند.
دانشمند پرافتخار افغان کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی Azam Sistani که با پوهاند رشاد شناخت نزدیک کاری در اکادمی علوم افغانستان داشت، می نویسد:
“استاد رشاد انسان کم توقعى بود وغرورش را هرگزبخاطرچاپ کتاب هايش با مراجعه به مقامات وزارت اطلاعات وفرهنگ ويا پوهنتون کابل ويا اکادمى علوم خورد نميکرد. بيشتر کتاب هايش راشاگردان و ارادتمندان استاد با خواهش وتمنا به چاپ رسانده اند. وبه همين علت بيشترين آثار استاد رشاد بگونه قلمى ,غير چاپى برجاى مانده است.
استادرشاد در ناحيه خير خانه کابل دريک خانه محقرگلى وغير صحى زندگى ميکرد که هرسال بيش ازچهار ماه باريزش چکک برف وباران زندگى پرمرارتى را بسر مى آورد. تشويش بزرگ استاد رشاد تلف شدن کتاب هايش از صدمه چکک بارانهاى موسمى بود که جاى مناسبى براى نگهداشت سالم کتابخانه خود نداشت.
جاى آن بود که دولت از اين سرمايه گرانبهاى علمى به نحو شايسته ترى نگهبانى ميکرد و شرايط بهترکارو زندگى را برايش ميسر ميساخت تا با فراغت و امکانات بيشترى بکار هاى پژوهشى خويش رسيدگى مينمود.”
اکرم عثمان نویسندهٔ فقید افغان در بارهٔ پوهاند رشاد چنین می نگارد:
“وقتی کسی بخواهد در بارهٔ آن بزرگمرد مطلبی سر کند٬ در می ماند که زودتر از کدام قابلیتش سخن براند. از تسلط کم نظیرش به زبان های پشتو و دری٬ از احاطهٔ وسیعش بر علم نحو در زبان عربی٬ از وقوف حیرت آورش بر ادبیات اردو و هندی و از وسعت اطلاعاتش بر زبان های روسی و انگلیسی.
شاعری، روستای کوچکی از قلمرو عریض و طویل شخصیت هنری و ادبی اش بود.
کوروش نامه؛ مثنوی غرا، هیجان برانگیز و بلندش به زبان فارسی- دری است، که سروده ای حماسی، تاریخی و عاطفی می باشد.
آن یگانهٔ روزگار ما دیوان مدونی به زبان مادری اش پښتو نیز دارد که از نظر استحکام کلام، لطافت طبع و پروردن معانی بکر در سطح سخنپردازن درجه یک ادبیات غنایی پښتو می باشد….
استاد رشاد بیشتر آثار و نوشته هایش را در زیر یک سقف گلی و محقر رقم زده اند که همیشه خطر غلتیدنش متصور بود. نګرانی و دلمشغولی دایمی استاد، دفع همان خطر بود که تا آخر برطرف نشد، چه در زمان حکومت های چپ، چه راست و چه ماورای راست.
دل استاد را غم های کوچک و بزرگ دیگری نیز می آزرد. یکی اینکه از دل و جان می کوشید مزار دوست، رفیق و مولایش علامه عبدالحی حبیبی که در گوشه ای از شهدای صالحین، از یاد زمین و آسمان رفته بود تعمیر کند. باری به من گفتند که آن مزار در جوار حظیرهٔ خانوادگی شما قرار دارد. باری با آن بزرگوار همراه شدم و به زیارت گور نیمه ویران علامه حبیبی نایل شدیم. نظاره حال پریشان آن خاک متبرک، یادآور بیت معروف حضرت عبدالقادر بیدل بود که بر لوح مزارش رقم رفته بود:
بر مزار ما غریبان نی چراغی، نی گلی
نی پر پروانه سوزد، نی نوای بلبلی
استاد فرمودند: برای عمران مقبرهٔ علامه حبیبی به سه چهار متر زمین حظیره شما ضرورت افتاده.
گفتم: تمام حظیره نثار گرد مزار حبیبی. سعادتی از این بالاتر نیست که مرده های ما زیر سایهٔ مرقد علامه حبیبی بخوابند.
سپس دنیا زیر و رو شد. هریک دلی به طریقی از خانه و لانه برکند. اما استاد رشاد چون شیرِ دروازهٔ آسمایی زیر رگبار راکت و گلوله بماند و خمی به ابرو نیاورد و آن پایمردی و استقامت یادآور بیت معروف رحمان بابا که:
لکه ونه مستقیم په خپل مکان یم * که خزان راباندی راشی که بهار
مردانی چون علامه رشاد و علامه حبیبی زیب و زینت کشور ما بودند و هستند. بدون آن ها فرهنگ ما نمودِ چندانی ندارد. آنها لنگر زمین و لنگر کشور ما بودند.
آیا ممنکن نیست که فرزندان رشید علامه حبیبی و علامه رشاد و کانون های فرهنگی ما، کار چاپ و تجدید چاپ آثار آنها را در دستور کار شان قرار بدهند و نگذارند که نام و خاطره آن ها از صفحه روزگار زدوده شوند.”
این دانشمند و محقق خستگی ناپذیر تمام زندگی اش را وقف تحقق مسایل مختلف علمی و کلتوری نموده و آثار جاودان و بی نظیری به زبان های دری و پشتو از خویش بیادگار ګذاشته و همه داشته های تحقیقی و علمی اش را با همگان شریک کرده و عواطف انسانی وی حد و حصری نداشت.
شماری از آثارش در ذیل ذکر گردیده و به لست کامل آثار و نوشته های اکادمیسین رشاد به بخش اخیر سوانح رجوع شود:
١ – لودى پشتانه، در ٤٢٥ صفحه ، چاپ ١٣٣٦ ش
٢ – د امير خسرو دهلوى شاعرى، چاپ ١٣٥٣ش
٣ – د احمد شاه بابا دديوان غورچان ، چاپ ١٣٥٩ش
٤ – دابن سينا دمخارج الحروف پشتو ژباره ، چاپ ١٣٥٩ ش
٥ – دقصه خوانى خونړى پيښه ، چاپ ١٣٦١ ش
٦ – د پټى خزانى فرهنگ
٧ – در باره ظفرنامه اکبرى و ناظم آن ، فارسى ، چاپ ١٣٦٥ کابل
٨ – دشعرونو مجموعه
٩- دحاجى جمعه بارکزى د ديوان سريزه او لغتنامه ، ١٣٦١
١٠ – د احمدشاه بابا د څو اشعارو د پشتوشرحى سريزه، ١٣٥٦، و ده ها اثر ديگر
کتابهاى چاپ شده استاد رشاد طبعاّ از خطر نابودى نجات يافته است اما کتب چاپ نشده استاد اگرگم ونابود گردد مايه اندوه بیحد براى تمام دوستداران کتاب و فرهنگ و لطمهٔ بزرگی به سرمایه فرهنگی و علمی افغانستان خواهد بود.
از جمله کتاب هاى چاپ ناشده استاد ميتوان از آثار ذيل نام برد:
١ – پشتانه شعرا په اردوکى، در اين اثر ٣٨٣ شاعر پښتون که بزبان اردو شعر گفته اند معرفى شده است.
٢ – پشتانه شعرا په دری کى، دراين اثر ٢٠٠ تن شاعر پښتون که به زبان دری شعر گفته اند، معرفى شده اند
٣ – مستشرقين، در اين اثر ٢٠٠ تن از مستشرقينى که در رابطه بزبان هاى پشتو و دری تحقيقات کرده معرفى شده اند.
٤ – ادبى قاموس، اين اثر در ٦ جلد ترتيب يافته که مجموعاّ در ٣٥٠٠ صفحه تحرير شده است.
٥ – پښتانه مصنفين، اين اثر در ٣ جلد ترتيب و نوشته شده که ٥٠٠ صفحه را در بر ميگيرد.
٦ – جغرافيائى ياد داشتونه، اين اثر در دوجلد تحرير گردیده که مجموعاّ ٧٥٠ صفحه مى شود.
٧ – دکندهار تاريخى ياد دشتونه، در دوجلد
٨ – داحمدشاهى عصر نوميالى، در دوجلد
٩ – پښتانه مشاهير، در سه جلد
١٠ – نسبى شجرى، در چهار جلد
١١ – سل مٍتله په اوه ژبو، در چهار جلد( بزبانهاى پشتو ، دری، انگليسى، روسى، اردو، ترکى وعربى)
١٢ – دخوشحال فرهنگ، در هفت جلد
١٣ – د فرهنگونو په باب، ( شامل فرهنگ هاى دری، پشتو، عربى، ترکى، هندى) به ترتيب الفبا٠
١٤ – بديع، در ٣٧١ صفحه
١٥ – بيان، در ٣٧٠ صفحه
١٦ – قافيه، در ٣٠٠ صفحه
١٧ – عروض، دوجلد حاوى ١٠١٧ صفحه
١٨- معانى، در ٣٨٣ صفحه
١٩ – نقد، در مورد ادبيات پشتو، دری و عربى در ٢٢٣ صفحه
٢٠ – د زړه وينى، لاله، روڼى اوشکى (سه مجموعه شعر) و ده ها اثر ديگر.
اکادمیسین رشاد در سال های اشغال شوروی (۱۹۷۹-۱۹۸۹) در کابل ماند و بیشتر نوشته های انتقادی اش در زمان تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به دلیل معاذیر امنیتی به نام های مستعار نشر و پخش می ګردید.
با آنهمه مشکلات و تعقیب و تهدید در زمان اشغال روس ها وی در حالیکه چندین بار به خارج از کشور منجمله ممالک جاپان، هندوستان، پاکستان، یمن، امریکا، عربستان سعودی و دیگر کشور ها سفر نموده ولی دوباره به وطن برگشت.
پوهاند رشاد می گفت: “وطن را هرکس دوست دارد مگر من بالایش ایمان آورده ام. اگر زنده هم هستم در وطن هستم و اگر مُردم هم در وطن خواهم مرد”.
اکادمیسین عبدالشکور رشاد به زبان های پشتو، دری و اردو شعر سروده است.
نمونهٔ شعر درى پوهاند رشاد:
خطاب به افغان
جـالـوت لعين آمـــــد و داؤد زمـان رفـت
صدحيف که اين آمد و صد واى که آن رفت
از دست چنان شاهسوارى که عنـــــــــان رفت
شـــــد ميـهن ما دستخوشِ آزِ يزيــدان
شعرى به بهار آمـــد و شبلى به خزان رفت
حجاج زحيـرت بـه فـغـان خاسـت چــوبشنيد
بيـداد که بـرآل محمــــد زخسـان رفـت
آغشته به خون ديد زبس کــاخ بزرگان
بهرام به رقص آمد و ناهيد به فـغان رفت
آزادى کشور زسيــــه کارى “غادر”
تيرى شد و با قوت غولى زکمـان رفت
بر گاهِ سليمـان بنشست از مدد روس
ديوى به فسون آمد و خاتــم زميان رفت
نورى نتوان يافــــت ازين تيره روانان
اهريمن شر آمد و خير از سرمـان رفت
محـــروم شد از فرهٔ دين کشور افغان
بومى که چنين آمد و بازى که چنـان رفت
افسوس کز افزايش صفراى کمــــونيزم
شيرينى دين از دهن نسل جـــوان رفت
گشته است درين خطه نگون پرچـم اسلام
واويل که شرک آمد و ايمان زميـان رفت
گر زر و زمين رفت به انـــــــــدوه نيرزد
ننگ است اگر سنت تزويـــــج زنان رفت
افغان به مَثَل تيــــــغ و پرندش رگ غيرت
دردا کــــه پرند از دم اين تيغ بران رفت
چون سرد شد اندر دل اوجذبه ايمـــــان
از بازوى مردانه اش آن توش وتوان رفت
تيغش بشکســــتند و شغايش بربودند
از پنجــه اين گُرد به بازيچه سنان رفت
غرق است به خواب خوش ومست ازمى غفلت
کوبيد به گوشش که وـن از کف تان رفت !
گرديد مسلط به وطن فرقه طـــــــاغوت
اى حارس دين حيف که آن شوکت و شأن رفت
خاک وطنـــــت را بسپردند به کفار
خاکم به دهن خيز که افغان ستــان رفت!
(۱۴ ثور ۱۳۵۷ هجری شمسی، خیرخانه مینه)
پوهاند رشاد شخصیت متواضع و باوقار و دارای علوی همت والایی بود. غرور انسانی والایی داشت و نزد هیچ قدرتمندی سرخم ننمود ولی با همه رفتار متواضعانه داشت.
این شخصیت سترگ علمی و اجتماعی در یک خانهٔ محقر در خیرخانه مینهٔ کابل زندگی می کرد.
استاد رشاد ازدواج نموده بود و پنج دختر و چهار پسر دارد که یک دخترش تا درجهٔ دکترا تحصیل نموده و دو دخترش اشعار زیبا می سرایند. پسرانش همه تا درجهٔ دکترا تحصیل نموده اند.
اکادمیسین پوهاند علامه عبدالشکور رشاد به تاریخ اول دسمبر سال ۲۰۰۴ مطابق ۱۱ قوس سال ۱۲۸۳ هجری شمسی جهان فانی را وداع گفته و به ابدیت پیوست و جاودانه نام نیکی از خویش بجا گذاشت. جسدش در محوطهٔ پوهنتون قندهار بخاک سپرده شد.
روحش شاد، بهشت برین مکان و یاد کارنامه هایش جاودان باد.
۱۱- مارچ – ۲۰۱۹
تکزاس