شاه امانالله که دلبستهی فناوری اروپا بود برای دیدن مراحل تولید و خرید موتر به تاریخ ۲۸ فبروری به مرکز تولید موتر رفت. مدیران شرکت بر علاوه اینکه او را با جریان تولید در قسمتهای مختلف کارخانه آشنا کردند، در سالن پذیرایی کارخانه برای چیزی کمتر از یک ساعت با او گفتوگو کردند. از همان روز به بعد نام سالن شرکت را به افتخار دیدار کوتاه او گذاشتند Amanullah Saal یا تالار امانالله.
شاه امانالله بیست و دوم فبروری ۱۹۲۸ میلادی وارد شهر برلین شد. بار اول دو هفته را در آلمان گذشتاند. بار دوم در ماه اپریل برای بازدید غیررسمی به آلمان رفت و حدود سه هفته در آلمان بهسر برد. آلمان آن روزگار پس از شکست در جنگ جهانی اول منزوی شده بود. بعد از سال ۱۹۱۸ شاه افغانستان اولین رهبر یک کشور خارجی بود که برای دیدار به آلمان میآمد. حکومتهای هر دو جانب از این دیدار انتظارات بسیار داشتند. آلمان در کنار آنکه به صادرات خود به این بازار دستنخوردهی آسیایی و خارجشدن از انزوا میاندیشید، نمیخواست در رقابت با کشورهای دیگر اروپایی مخصوصا انگلستان و روسیه پس بماند. وقتی مقامات آلمانی از طریق سفارت خود در روم خبر شدند که موسولینی برای شاه افغانستان در ایتالیا موتر ضدگلوله فیات تحفه داده، برلین به ارزش سهبرابر تحفهی او یک طیارهی سهماشینه دهنفره Junkers G24 به قیمت ۲۸۵ هزار مارک به شاه امانالله خان هدیه داد. استقبال از پادشاه افغانستان در جمهوری وایمار به یادماندنی بود و از همان سرحد سویس آغاز شد. حکومت آلمان به پیشواز او قطار ویژه با یک مهماندار ویژه فرستاده بود: داکتر فریدریش روزن (Friedrich Rosen)، سیاستمدار، وزیر خارجه سابق، دیپلمات و مهمتر از همه شرقشناس نامآور آلمانی که بر زبانهای فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی و عربی تسلط داشت. داکتر روزن قبلا در سال ۱۹۰۲ در سفر مظفرالدین شاه قاجار میان او و قیصر ویلهلم دوم ترجمانی کرده بود و جدا از آن ترجمهی رباعیات خیام به زبان آلمانی از کارهای ماندگار او بهشمار میرفت. وکیلی پوپلزایی در کتاب سفرهای غازی امانالله در ۱۲ کشور آسیا و اروپا، داکتر روزن را «ایکسلانس اوزن» نوشته و تأیید کرده که زبان فارسی را به درجهی اعلی میدانست.
وقتی شاه بهسوی قصر شهزاده آلبرشت Prinz Albrecht Palais، محلی که برای اقامت او در نظر گرفته شده بود، از نزدیکی دروازه تاریخی برندنبورگ در مرکز برلین میگذشت، گروهی از خواهران و برادران ناراضی کمونیست که در میان بدرقهکنندگان بودند و با سفر شاه مخالفت داشتند، به آواز بلند شعار میدادند: مرگ بر شاه! مرگ بر شاه! شاه که ترکی و فرانسوی میفهمید از داکتر روزن پرسید که چه میگویند. گفته بود، میگویند، خداوند به اعلیحضرت عمر طولانی عطا فرماید! شاه در داخل موتر با مهربانی رو به جانب آنها گشتانده و دستان خود را به علامت تشکر بهسویشان تکان داده بود Sabine Weber, Dutschlandfunk, 26.12.2009.
فریدریش روزن که خود از آشنا نبودن مقامات آلمانی با کشورهای اسلامی شکایتها داشت و روزگاری به تمسخر گفته بود که آلمانیها میتوانند کارل مای را پدر سیاست شرقی خود تلقی کنند، حالا باید عملا نشان میداد که آشنایی با شرق یعنی چه.
باری هم که شاه با وزیر خارجه از زینههای ایستگاه ریل پایین میشد، یک جوان افغان با تقلای بسیار کوشش کرد خود را به او رسانده و بستهای را به او دهد. شاه بسته را گرفته و به سرعت به دست وزیر خارجه داد و او هم آن را به دست منشی تشریفات تا اینکه یکی از پولیسها آن بستهی مرموز را به دلایل امنیتی فورا در کانال آب انداخت. پولیس جنایی که بسته را از آب خارج کرد دید آن جوان برای شاه جوان کلچه افغانی پخته بوده استDer Spiegel, 04.02.1980.
روزی که قرار بود شاه از برلین جانب پاریس حرکت کند، زنی تقاضای باریابی کرد و گفت که دختر جوان او بهنام «چارلتی» در سال ۱۹۲۳ با یک جوان افغان در آلمان ازدواج کرده و به افغانستان رفته است. چهار سال بعد شوهرش فوت شده و برادر شوهرش میخواسته او را به عقد خود درآورد. چارلتی مخالفت کرده و هنگامی که با دو پسر خود قصد آمدن به برلین را کرده، ماموران حکومتی گفتهاند که باید بدون فرزندانش کابل را ترک کند. چارلتی بهخاطر فرزندان خود در کابل باقی مانده است. زن از شاه تقاضا کرد به دخترش اجازه سفر بدهد. شاه امانالله به والی کابل امر فرستاد که اجازه سفر به او داده شود و همچنین برایش معاش تقاعد تعیین کرد. از زن تقاضا کرد که بگذارد آن دو فرزند دخترش، مسلمان بار بیایند که مادر چارلتی وعدهی انجام این کار را داد (گزارش سفر اعلیحضرت امانالله خان به اروپا، ترجمه سید عزیزالله مرموز،۲۰۰۹ لندن).
دیدار پادشاه کشوری که نامش در فهرست کشورهای مستقل جهان تازه با پنسل نوشته شده بود، در برلین انعکاس بزرگتر از اهمیت کشور خود کرد. اقامت چند هفتهای شاه امانالله در برلین و شهرهای دیگر آلمان بهزودی از حافظهی آلمانیها و بهویژه برلینیها زدوده نشد. جای پای شاه امانالله را در چندین جا و به یقین که بهتر از این میتوان تعقیب کرد:
تالار امانالله
در زمان سفر شاه امانالله به برلین منطقهی اوبرشونِه وایدهِ Oberschöneweide از نواحی بااهمیت شهر بهشمار میرفت. فابریکههای زیادی آنجا مراکز تولیدی خود را ایجاد کرده بودند. شرکت ملی تولید موتر NAG-Nationale Automobil Geselschaft در یکی از ساختمانهای آنجا مراکز اداری و تولیدی داشت. آن ساختمان را مهندس مشهور آلمانی پیتر بیرِن Peter Behren طرح کرده بود. شاه امانالله که دلبستهی فناوری اروپا بود برای دیدن مراحل تولید و خرید موتر به تاریخ ۲۸ فبروری به مرکز تولید موتر رفت. مدیران شرکت بر علاوه اینکه او را با جریان تولید در قسمتهای مختلف کارخانه آشنا کردند، در سالن پذیرایی کارخانه برای چیزی کمتر از یک ساعت با او گفتوگو کردند. از همان روز به بعد نام سالن شرکت را به افتخار دیدار کوتاه او گذاشتند Amanullah Saal یا تالار امانالله.
این ساختمان چون در قسمت شرقی شهر برلین قرار داشت پس از تقسیم آلمان مربوط آلمان شرق شد. حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان هم آن تالار را بهنام تالار امانالله یاد میکرد و ملاقاتها و جلسات حزبی در همان سالن برگزار میشد. پس از اتحاد دو آلمان آن ساختمان توسط شرکت سامسونگ خریده شد. این شرکت کوریای جنوبی هم تغییری در نام سالن نیاورد. شرکت انگلیسی که بعد از سامسونگ آنجا را خرید، سه جنگ افغان و انگلیس را نادیده گرفته تالار را به همان نام قدیمی آن یاد کرد Berliner Morgenpost ۲۷.۰۵.۲۰۱۲.
تالار امانالله ۷۸ سال به همین نام یاد شد. سرانجام عمارتی که این تالار در آن قرار داشت، در اواخر سال ۲۰۰۶ میلادی بهرغم اعتراضهای زیاد مؤرخان، هنرمندان، استادان و مؤسسات مختلف از جانب شاروالی برلین قربانی نوسازی شهر شده و تخریب شد. باید اضافه کرد که این تالار یگانه مکانی نبود که در خارج از افغانستان بهنام امانالله یاد شده، بلکه هشت سال پیشتر از این یک گزارش در مورد ساختن مسجد امانیه در منصوری به نشر رسیده بود. منصوری جایی بود که دور دوم مذاکرات صلح افغانستان با انگلستان در آنجا برای سه ماه جریان داشت. مسلمانان آنجا از رییس هیأت افغانستان، محمود طرزی تقاضا کرده بودند که سنگ تهداب مسجد امانیه را بگذارد. طرزی جدا از اینکه خواهش آنها را پذیرفته بود، هفتهزار روپیه هم برای اعمار مسجد کمک کرده بود (امان افغان، ۳ جون ۱۹۲۰).
در ضمن در همان سال ۱۹۲۲ که مکتب امانیه (امروز بهنام لیسه استقلال یاد میشود) به همکاری فرانسه در کابل ساخته شده بود، در شهر راولپندی در پاکستان امروز، یک مدرسه تعلیم قرآن برای دختران نیز بهنام مدرسه امانیه مسمی گردیده بود. یکی از نمایندگان انجمن معینالاسلام هنگام پذیرایی هیأت افغانی به ریاست محمدولی خان که از اروپا و امریکا دوباره به کابل برمیگشت، در حضور هزاران بدرقهکننده گفته بود:
«… به نظارت این انجمن دو مکاتب عالیه برای تعلیم قران مجید و فرقان حمید تأسیس یافته که طایفه ضعیفه نسوان به زیور علم و عرفان آراسته گردیدهاند. اراده داریم که به یادگار مسرتهای بیپایان رونقافروزی آن جناب، اسمش را بهنام نامی اعلیحضرت غازی پادشاه ذیجاه افغانستان منسوب نموده، نامش را به مدرسه امانیه یاد کنیم.»
امان افغان، شماره ۴۲، سال دوم، ۲۲ جولای ۱۹۲۲، سرطان ۱۳۰۱
واگون امانالله
مقارن سفر شاه، برلین تازه شروع به تولید واگونهایی کرده بود که بهنام A2 یاد میشد. این واگونها بهمنظور استفاده در خطوط شهری پایتخت و شهرهای دیگر آلمان ساخته شده بودند. شاه در جریان بازدید از مراکز مهم تکنالوژی آلمان به کارخانه تولید این واگونها رفته بود و همچنان این فرصت را یافته بود که خودش یک فاصله کوتاه رانندگی این واگون را به عهده گیرد Berliner Zeitung ۱۴.۰۳.۲۰۰۲.
پس از پخش این خبر مردم اعلیحضرتدوست برلین این نوع واگون را که متروی برلین از آن استفاده میکرد، بهنام واگون امانالله Amanullah Wagen مسمی کردند.
شاه در سفر انگلستان هنگام بازدید از یک مانور نظامی در بورنمانته خودش رانندگی یک زرهپوش را به عهده گرفته و همچون یک سرباز در مانور اشتراک کرده بود (گزارش سفر امانالله خان به اروپا، ترجمه مرموز).
واگون امانالله تا پنجم نوامبر ۱۹۸۹ در خطوط مواصلاتی داخل شهر برلین مورد استفاده قرار میگرفت و هنوز بهنام امانالله یاد میشد. از آن تاریخ به بعد تولید این نوع واگونها متوقف شد. واگونی را که شاه رانندگی کرده بود در سال ۲۰۰۲ میلادی ترمیم کردند و امروز با همان نام در موزیم خط آهن آلمان نگهداری میشود. براساس معلومات وبسایت موزیم، این واگون هنوز قابل رانندگی است و فقط به مناسبتهای خاص استفاده میشود.
طیاره امانالله
روزی شاه از منطقه چهلستون میگذشته که میبیند یک پسر دوازده ساله که احتمالا از شاگردان مکتب چهلستون بوده، مشغول ساختن طیاره کاغذی است. وقتی شاه میبیند که طیاره کاغذی بسیار به طیاره اصلی مشابه است، پسرک را چندین صد روپیه بخشش میدهد (امانافغان، شماره ۴۷، سال پنجم، ۲۴ حوت ۱۳۰۳).
شاه امانالله دیگر نمیخواسته به همان طیارههای کاغذی بسنده کند. در دیدار از ایالت زکسناَنهَلت Sachsen Anhalt بود که پای او به ناحیهی دیساو Dessau رسید که شرکت طیارهسازی یُونکِرس آنجا کارگاه تولید داشت. شرکت یونکرس قبلا امتیاز انحصار خطوط هوایی ایران امروز و فارس آن روزگار را بهدست آورده بود.
در گزارشی که شاه امانالله خود از سفر خود نوشته و وکیلی پوپلزایی در کتاب سفرهای غازی امانالله شاه آن را چاپ کرده، میخوانیم:
«با کمپانی یونکرس هم قرارداد نمودهام که خطوط هوایی ما را بسازد…. بعد از چندی انشاءالله تعالی پُسته و مسافر داکه و کابل و قندهار و فراه و هرات و سایر ایالات وطن عزیز ما با طیاره حرکت خواهد کرد.»
هوگو یونکرسHugo Junkers ، مالک شرکت، انجنیر و استاد دانشگاه بود. او در سال ۱۹۱۹ طیارهی را طراحی کرده بود که بهنام خودش Junkers F13 نامگذاری شد و اولین طیاره غیرنظامی در جهان بود که کاملا از فلز ساخته شده بود. شاه در دوم اپریل از این مدل دو بال خرید که به تاریخ ۱۰ جون ۱۹۲۸ یکجا با طیاره که حکومت آلمان برایش تحفه داده بود به همراهی غلامصدیق خان چرخی به میدان هوایی شیرپور، ناحیه وزیر اکبرخان فعلی به کابل مواصلت کرد.
وزارت حربیه افغانستان در سال ۱۹۲۴ صاحب چهار طیاره بود که یک قسمت راه را بر پشت یابو تا کابل منتقل شده بودند. بهدلیل صدمههای که در راه به آنها رسیده بود و مهمتر از آن به علت نبودن پیلوت این طیارهها تا آن وقت پرواز نکرده بودند. دو تا از این طیارهها برای اولین بار در ۲۲ آگست ۱۹۲۴، درحالیکه بر بالهایشان الله اکبر نوشته شده بود، در آسمان کابل به پرواز درآورده شدند که وزرا و مردم به دیدن آنها به چمن نظامی خواجهرواش آمده بودند (امانافغان، شماره ۱۰ و ۹، سال پنجم، ۱۴ سنبله ۱۳۰۳).
پس از سقوط دولت امانی طیاره F13 در میدان هوایی کابل بود. متخصصین آلمانی که برای قوای هوایی افغانستان کار میکردند در سال ۱۹۳۷ میلادی آن را برای مقاصد آموزشی ترمیم کردند (وبسایت Deutsches Museum)
جهانگرد آلمانی هَنس هَسو فون وِلتهایم Hans Hasso von Veltheim که در سال ۱۹۳۸ مقارن بیستمین جشن استقلال مهمان شاه محمود خان وزیر حربیه آن وقت بود، از طیاره F13 در کتاب خود، یادداشتهای روزانه آسیا، یاد میکند. او آرزو داشته کوههای هندوکش و منطقه را در جریان یک پرواز بهتر ببیند. شاه محمود خان این خواهش او را برآورده میکند. در روز پنجم جشن به تاریخ ۳۱ ماه می، برای تقریبا یک ساعت، تحت فرمان جگرن شاهمحمد خان با یک طیاره F13 بهسوی هندوکش پرواز کرده، از بالای پغمان گذشته و پس از چند دور بالای کابل دوباره بر زمین مینشینندHans Hasso von Veltheim Ostrau, Tagebücher aus Asien.
پس از چندی از تصادف روزگار یکی از مهندسان سابق شرکت یونکرس، کورت وَیل Kurt Weil که در دهه سالهای ۱۹۶۰ بهحیث استاد دانشگاه به کابل رفته بود، بدنهی آسیبدیده طیاره را در ۱۹۶۸ در کابل کشف کرد. سال ۱۹۶۹ حکومت افغانستان، پس از آنکه سفیر آلمان در کابل واسطه شد، این طیاره را به دویچس موزیم هدیه داد که در ماه جون همان سال توسط قوای هوایی آلمان به آلمان انتقال داده شد. آخرین F13 در آلمان بر اثر بمباران سال ۱۹۴۴ در موزیم از بین رفته بود. طیاره که شاه امانالله خریده بود از سال ۱۹۸۴ در دویچس موزیم، موزیم علوم طبیعی و تخنیک در شهر مونشن که در نوع خود بزرگترین موزیم در جهان است، به نمایش گذاشته شده بود. قرار است بعد از نوسازی موزیم از سال ۲۰۲۱ دوباره به نمایش گذاشته شود. امروز از این مدل در تمام جهان فقط در مونشن، پاریس و استکهلم وجود دارد
Die Odyssee der F13, Deutsches Museum.
عملیات امانالله
وزارت خارجه آلمان در سال ۱۹۳۹ روی طرحی کار میکرد که براساس آن آلمان و روسیه شوروی، حکومت صدراعظم هاشم خان را که از نظر وزارت فرمانبردار انگلستان بود، سقوط داده و شاه مخلوع را دوباره به قدرت برسانند. ویلهلم مِلشِرز Wilhelm Melchers، رییس شعبه شرق نزدیک که حوزهی کار او نصب و خلع حکومتها در شرق میانه و شرق نزدیک بود، بار دیگر در سال ۱۹۴۳ بر روی این طرح کار کرد. محمدصدیق خان چرخی از جمع طرفداران شاه و همچنان محمدیعقوب خان وزیر دربار امانالله با وزارت در ارتباط بودند
Thomas Ruttig, Zhaghdablai 13.4.2015.
قرار بود حدود ۲۰۰ هزار عسکر در این عملیات شرکت داشته باشند. یکی از اهداف پنهان هتلر از همکاری با استالین در این عملیات این بود که نیروی نظامی شوروی را در شرق و دور از مسکو نگه دارد تا وقتی به خاک شوروی داخل میشود، استالین نیروی کمتری دم دست داشته باشد.
وزارت خارجه برای مشوره کسانی مثل اوسکارفُن نیدَر مایر Oskar von Niedermeyer و وِرنر اوتو فُن هِنتیگ Werner Otto von Hentig را در اختیار داشت. این دو نفر از اعضای اصلی هیأتی بودند که در سال ۱۹۱۵ کوشش داشت امیر حبیبالله خان به نفع آلمانها داخل جنگ شود. هر دوی اینها در جریان اقامت چندین ماههی هیأت در کابل با شهزاده امانالله دیدار داشته و از روحیهی ضد انگلیسی او شخصا آگاهی یافته بودند. مشهور است که ملکه ثریا آنها را از سوراخ کلید دیده بود. آلمان شاه امانالله را بهدلیل آنکه در شهر روم بهسر میبرد، در جریان این طرح قرار نداده بود. دیکتاتور ایتالیا موسولینی در قسمت سیاست افغانستان با هتلر همسو نبود. آنگونه که توماس روتیگ در ژغدبلی مینویسد، برخلاف هتلر، موسولینی با سردار هاشم خان روابط نیک داشت. در رقابتی که بر سر ساختن قوای هوایی افغانستان میان ایتالیا و آلمان از سال ۱۹۳۷ به میان آمده بود، ایتالیا برنده بود. ۳۰ طیاره توسط کابل از روم خریده شد که سهم آلمان فقط آموزش پیلوتها بود
Der Spiegel, 04.02.1980.
اما روابط افغانستان با ایتالیا در این حوزه پس از امضای قرارداد توسط امانالله، از همان مارچ ۱۹۲۸ که یک تعداد دانشجو، به بیان وکیلی پوپلزایی «برای تحصیل فن هوابازی» به ایتالیا فرستاده شده بود، آغاز میشد.
این طرح وزارت خارجه آلمان بهنام Operation Amanulla، Aktion Amanullah، Amanullah Projekt عملیات امانالله یا پروژهی امانالله یاد میشد. (Dutschlandfunk 26.12.2009; Sven Hansen, taz 28.11.2001)
داکتر یوری تیخانوف، هنتیگ را پردازنده اصلی عملیات امانالله میداند.
ظاهرا طرح دیگری که با عملیات امانالله رقابت میکرد از جانب وزارت سیاست خارجی آلمان Außenpolitische Amt به میان آمده بود. این وزارت جدا از وزارت خارجه بود و توسط یکی از نظریهپردازان اصلی ناسیونال سوسیالیسم، الفرد روزنبرگ Alfred Rosenberg مدیریت میشد. براساس این طرح باید حکومت هاشم خان تقویت میشد تا بتواند قبایل را در سرحدات هند بریتانوی وادار به شورش علیه انگلستان کند. روزنبرگ در یاداشتهای روزانه خود منتشره Holocaust Memorial Museum به تاریخ چهاردهم دسمبر۱۹۳۹ نوشته بود:
«… تمام بزرگان افغان اینجا مهمان من بودهاند … قبل از اینکه امانالله را فعالانه کمک کنیم، باید بدانیم که آیا با آقایان فعلی این امر ممکن نیست (عبدالمجید.) (مقصود عبدالمجید خان زابلی بوده.) نمیشود همهشان را فرمانبردار انگلیس گفته کنار گذاشت.
اول نوامبر ۱۹۳۹:
« …امانالله یک دوست آلمانی را نزدم فرستاد. او میخواهد در کابل کودتا کند و به کمک روسها به شمالغرب هندوستان داخل شود. گفتم در ضمن خبر شدهام که «کناریس» هم بالای چیزی مشابه به این کار کرده. پیشوا گفت: با کناریس در این مورد گپ بزن.»
از یادداشتهای روزنبرگ چنین برمیآید که ادمیرال ویلهلم کناریس Wilhelm Canaris رییس استخبارات نظامی هم طرحی در مورد دوباره به قدرت رساندن شاه امانالله داشته است.
یوری تیخانوف که بررسی مشرحی از چندوچون عملیات امانالله در کتاب خود ارائه کرده از همکاری استخبارتی انگلستان با حکومت افغانستان در این مورد مینویسد:
«در کابل با نگرانی فزاینده و ترس شاهد گسترش مناسبات شوروی و آلمان بودند. حکومت افغانستان میترسید که شوروی و آلمان خواهند کوشید امانالله خان را بار دیگر روی کار بیاورند. این ترس در دل انگلیس نیز دلهره افگنده و آن را سراسیمه ساخته بود که از همین رو دادههای اطلاعاتی را در زمینهی پویا شدن امانیستها در اروپا، به دسترس هاشم خان گذاشته بود.»
نبرد افغانی استالین، یوری تیخانوف، ترجمه عزیز آریانفر
بر این پلانها وقتی نقطه پایان گذاشته شد که آلمان به شوروی حمله کرد و هم روابط با حکومت افغانستان بهدلیل فرستادن اعضای اساس بهحیث انجنیران ساختمانی و اعضای حزب هتلر زیر نام پژوهشگران به افغانستان، برای مدتی سرد شد.
طنین نام امانالله در زبان آلمانی
۲۰ سال پس از سقوط شاه امانالله مجله شپیگل در نزدهم ماه می ۱۹۴۹ در مورد او نوشت که زمانی شاه امانالله شهرت بینالمللی داشت و پس از سفرهایش به اروپا هر کودکی او را میشناخت. جالب است وقتی میبینیم در سال ۱۹۱۵ که قرار بوده هیأتی به دربار پدر او از جانب آلمان و ترکیه فرستاده شود، هیچ پروندهای در مورد افغانستان در وزارت خارجه وجود ندارد. حتا هیچ نقشهای هم از این کشور در وزارت دفاع موجود نیست Der Spiegel, 04.02.1980. اما سیزده سال بعد فرزند او را در تمام کشورهای اروپایی به احترام میپذیرند و در برلین از او پذیرایی شاهانه مینمایند.
برلینی ها او را همچون سلطان قلبها استقبال کردند و در روزهای دیدار او از شهر با صدا کردن اُولِه مُولِه Ullemulle به پیشوازش شتافتند. این اختراع زبانی برلینیها بود. با پس و پیش کردن حروف نام امانالله که برای آنها اگزوتیک بود، نام جدیدی برایش ساختند که بتوانند با او رابطه عاطفی خوبتر برقرار کنند (Ulle واژهی برای درود و سلام است Superslang.de.) واژهی اوله موله تا امروز از بین نرفته و چند تا صفحه با همین نام امروز در انترنت وجود دارد. یک عبارت بالدار که زبان گفتار برلینیها را غنا بخشید و سالها پس از امانالله استفاده میشد «Wat amanullahste denn da rum?» بود. اینجا میبینیم که از نام امانالله، فعل ساخته و گردان میشود
Der Spiegel, 19.05.1949, 21.
دانستن معنا و شاید هدف کنایی این جمله با هر چه دورترشدن از آن روزگار، امروز دیگر با آسانی میسر نباشد، اما با تسامح میتوان آن را چنین نوشت: چی امانالله خانی کرده راهی هستی؟
نام دیگری که از جانب دوستداران خود دریافت کرده بود و در آن امانالله ناز داده میشد، اماناللهرِیش Amanullerich بود. ظاهرا به نظر میرسد که بیمبَمبولا Bimbambulla هم واژهی باشد که با تقلید از امانالله ساخته شده است. بیمبمبولا یکی از آهنگهای مشهور شاد است که کلام آن را چارلس امبرگ Charles Amberg (۱۸۹۴-۱۹۴۶) و آهنگ آن را کارل میخائیل می Karl Michael May ساختهاند و در مارچ ۱۹۲۹یعنی پس از سفر شاه به آلمان، ثبت شده است. از شنیدن روایتهای مختلف این آهنگ نتیجه گرفته میشود که کلام آن ربطی به امانالله و افغانستان ندارد. اما چیزی که آن را با امانالله رابطه میدهد نوشته شپیگل، شماره ۲۱ سال ۱۹۴۹ است:
آن عاشق آن بیمبَمبولَه، که همواره فریاد میزند، امانالله!
Der verliebte Bimbambulla/ der ruft immer Amanullah
قرار نوشته شپیگل مردم سالها این آهنگ را به حافظه داشتند
آمدن امانالله در برلین انگیزهی ایجاد چندین آهنگ گردیده است. در برخی از آنها فقط نام افغانستان ذکر شده، مثل این دو آهنگ که در کتاب میخائیل دَکسنر، آلمان در افغانستان، هِرمَن کُرویتسمَن آنها را نوشته:
Afghanistan, Afghanistan/ das geht dich Aff gar nix an
و
Wie schönes ist dieses Afghanistan/ da haben die Mädels gar nicht an/ die leben frisch und kerngesund/ und nehmen sich kein Blatt vorn Mund.
(این افغانستان چه زیباست/ جایی که دخترانش برهنهاند/ پاک و تندرست زندگی میکنند/ صاف و ساده گپهای دل خود را میگویند.) در این آهنگ پوشیده بودن سر تا پای زنان و نداشتن حق ابراز نظر آنها مورد ریشخند قرار گرفته است.
در تعدادی از آهنگهای دیگر هم شاعران نام امانالله را برای خواندنهای اکثرا کمیک و غیر آن استفاده کردهاند. امانالله و افغانستان بهعنوان واقعیت زندگی همان روزگار شامل موسیقی شده و در آهنگهای حضور پیدا کرده بودند که چند تای آنها تا هنوز زنده هستند:
امانولا، امانولا؛ رَمُونَه تُسوندلُوخ Ramona Zündloch با اجرای پال او مونتیPaul O’Montis از سال ۱۹۳۰
نزد امانالله کوچک Beim kleinen Amanullah این آهنگ در سال نوامبر ۱۹۲۸ توسط زیگوارت اِیرلِیش Siegwart Ehrlich (۱۸۸۱-۱۹۴۱) ساخته و توسط آرکستر پاول گودوین Paul Godwin تنظیم و نواخته شد و احتمالا که توسط هاینس ورنیتسکِه Hains Wernicke اجرا شده است
حاشیههای سفر شاه، بر آتش کنجکاوی بیپایان مردم روغن میپاشید و ملاقات او را از واقعات فراموشناشدنی آن سالهای برلین میساخت. مردم میخواستند بدانند در ۲۰۰ بکسی که با خود آورده و سه موتر آنها را انتقال میداد، چیست. مصرف هنگفت پذیرایی از او، حدود ۶۰۰ هزار مارک، باعث ایجاد سر و صدا در مطبوعات شده بود. نویسندگان چپگرای آلمان در جمهوری وایمر، به هیچ صورت حضور پرهیاهوی یک شاه را تحمل نمیکردند. مخصوصا که از ایجاد جمهوریت هنوز بیشتر از ده سال نمیگذشت. اِریش واینرت Erich Weinert (۱۸۹۰-۱۹۵۳) که از طنزنویسان مطرح بهشمار میرفت چندین شعر دارد که در آنها شاه امانالله را به طنز میکشد. او را شاه بزرگ افغانها مینامد و از زبان او مینویسد، یگانه کمی ما، فرهنگ اروپایی است و در مغرب زمین فرا گرفتم، چگونه میتوان ملت را متمدن ساخت.
از میان اشعاری که با انگیزه سفر امانالله سروده شد، طنز اریک مُوزام Erich Mühsam نویسنده و طنزنویس (۱۸۷۸- ۱۹۳۴) زیر عنوان دستگیری در تنگنا Hilfe in der Not مشهور شد. آنگونه که توماس روتیگ در ژغدَبلی مینویسد این شعر بیشتر بقایای سلطنتطلب روح رعیتمآب آلمانیها را که جبرا جمهوریخواه شده بود، مورد حمله قرار میداد تا شاه امانالله را Zhaghdablai, 22.02.2016 .
امانالله از شوخطبعیهای کورت توخولسکی Kurt Tucholsky (۱۸۹۰-۱۹۳۵) نیز در امان نماند. او با نام مستعار تئوبالد تیگر شعری با عنوان بدیل Ersatz و عنوان فرعی امانالله در برلین دارد که به تاریخ بیست و یکم مارچ ۱۹۲۸ در روزنامه مصور کارگر AIZمنتشر شد. توخولسکی در این شعر، شاه افغانستان را در رویاهای شاهپرستانه تعدادی از آلمانیها، بدیل قیصر آلمان میبیند. شور و شوق عمومی برای دیدن شاه، شکوه مراسم نظامی، اقامت در قصر شکوهمند و دکترای افتخاری شاه برای توخولسوکی مایه طنز قرار میگیرند. با «شاهی خاکی دکتر افتخاری میشود» اشاره به رنگ خاکی لباس نیروهای شبهنظامی هتلر SA میکند.
البته کمی پیشتر از سرودن شعر توخولسکی، در هفتهنامه صحنه جهانی Die Weltbühne که توخولسکی صاحب امتیاز آن بود و از نشریات چپ بهشمار میرفت، در شماره ۱۶، نزدهم اپریل ۱۹۲۷، کورت پلاتسمن Curt Platzmann در یک نوشته، شاه امانالله را «ویلهلم افغانستان» و همچون قیصر ویلهلم دوم، مطلقالعنان خوانده بود.
آنجا که مربوط به دکترای افتخاری از آلمان میشود، شاه قصد نداشته توخولسکی را در طنزپردازی تنها بگذارد. در سفرنامهی خود مینویسد:
«از دارالفنون آکسفورد و از جرمنی دو شهادتنامه یکی دکترای حقوق، یکی انجنیری، قبول کردم. اگر چه من متخصص این فنون نبودم، محض اکرام دادند. اما باز هم بیجا نبود….در کابل با انجنیرها در دارالامان و سایر جاها بسیار بحثها کردهام… در جرمنی هم مذاکرات بسیاری با مهندسین کردم، از این روی شهادتنامه دوم را هم قبول کردم.»
انگیزه نوشتن اوپرای کمیک هُولا دِی بُولا Hulla di Bulla هم سفر شاه به شهر برلین بود. این اثر کار مشترک فرانتس اَرنولد Franz Arnold (۱۸۷۸-۱۹۶۰) نویسنده، کمیدین و بازیگر تیاتر و اِرنست بَخ Ernst Bach (۱۸۷۶-۱۹۲۹) نویسنده و کارگردان است که اولین نمایش آن در بیست و یکم دسمبر ۱۹۲۹ در برلین بر روی صحنه رفت. Hartmut Krug, Deutschlandfunk, 09.04.2009
اینجا نویسندگان، طنز کلامی را به کار گرفته و با ایجاد چیزی شبیه تلفظ آلمانی نام امانالله، هم نام اوپرا و هم نام کرکتر شاه را ساختهاند. از آنجا که شأن نزول این اثر دیدار شاه افغانستان از برلین است، میتوان این ادعا را مطرح کرد که کرکترها، اَبدور دِی بولا، احمد مُولی خان و عصیم صدیق خان، میتوانند نظیرههای برای امانالله، محمدولی خان و غلامصدیق خان چرخی باشند یا هم با الهام از آن نامها ساخته شده باشند. داستان اوپرا از این قرار است: در قصر شهزاده آلبرشت (قصری که در واقعیت هم محل بودوباش شاه امانالله در برلین بود) یک فیلم انقلابی فیلمبرداری میشود. همزمان پادشاهی بهنام اَبدر دی بُولا Abder di Bulla وارد برلین میگردد و او را از قضا بهصورت غیرمترقبه در همان قصری که فیلمبرداری جریان دارد، جا میدهند. از این به بعد جای نقش ها و کرکتر ها درهم و برهم میشود و مرز میان واقعیت و فانتزی از بین میرود. از این فرصت قرار است که کارمند یک بانک به نفع خود استفاده کند. کشف دسیسه ملّا اوج داستان را میسازد.
در سال ۱۹۶۲ در آلمان شرق این اوپرای کمیک را تلویزیونی ساختند و در سال ۱۹۶۷ در آلمان غرب فیلم سینمایی آن ساخته شد. رژیسور آلمانی فرانک کَستروف Frank Castrof از این کمیدی در سال ۲۰۰۹ نسخهی جدیدی بر روی صحنه آورد که بهدلیل تغییرات در متن و نقشها و مراعات حق مؤلف، باید با نام جدیدی این کار صورت میگرفت. او برای نسخه جدید خود نام «امانالله، امانالله» را که در روزگار سفر شاه آهنگ مشهوری بود، برگزیدDirk Pilz, Nachtkritik.de, 09.04.2009.
اوپرای کمیک هولا دی بولا، تا به امروز در تمام کشورهای آلمانی زبان بهعنوان یک اثر شوخطبعانه که با الهام از سفر امانالله ایجاد شده، ولی به مسائل عام انسانی میپردازد، در تیاترها نمایش داده میشود و هر بار با ذکر اینکه چه شأن نزولی داشته، نام شاه امانالله و سفر برلین او را در یادها زنده میکند.
زیاد بودن مصارف سفر شاه به آلمان و پرداختنشدن برخی رسیدها انگیزهای بود برای روی صحنه ظاهرشدن دو هنرمند تیاتر کُورت گِیرون Kurt Gerron (۱۸۹۷-۱۹۴۴، بازیگر، آوازخوان و دایرکتر) در نقش امانالله و تُرودِ هِستِربِرگ Trud Hesterberg (۱۸۹۲-۱۹۶۷، بازیگر سینما و تیاتر و آوازخوان) در نقش ملکه ثریا. این دو در صحنه کاباره تُوتُو Tütü آهنگی را چنین خواندند:
کی این حساب را تسویه میکند، کی اینقدر پول دارد؟
Wer soll das bezahlen/ wer hat so viel Geld?
احتمالا که پولها توسط حکومتهای آلمان و افغانستان پرداخته شده باشند، اما افشا شد که دموکراسی وایمار همیشه جاغور شنیدن انتقاد را نداشت. این آهنگ شگون بد داشت. بهدلیل انتقاد از امانالله و ملکه ثریا، کاباره تُوتُو در ماه مارچ ۲۰۲۸ بسته شد berlinstreet, 31.01.2016 .
حضور کلامی شاه امانالله در آلمان با شور و شعفی که از دیدار یک شاه شرقی ایجاد شده بود، از یک سو مهربانانه بود، اما از سوی دیگر، با دستآویزی که برای طنزپردازان میداد، گاهی ناگزیر به دور از مهربانی، بهانهای برای بیان دردها و مشکلات خودی، حمله بر احساسات شاهپرستانه و مطرح کردن مسایل عام بشری شده بود. فرصتی که بهدلیل توجه عمومی به شاه امانالله در آلمان برای شوخطبعی ایجاد شد، در پهلوی خلق آثار تفریحی، منجر به ایجاد آثار انتقادی هم گردید. بههر صورت، نقش طنز را در زنده نگاه داشتن نام امانالله در آلمان نمیتوان نادیده گرفت. دیده میشود این گپ مجله شپیگل که شاهان افغانستان زندگی سخت اما گاهی مرگآسان دارند، چندان دور از حقیقت نیست.
سگرت امانالله
در ماه مارچ ۱۹۲۸ حدود دو هفته پس از آمدن شاه امانالله به برلین مارک سگرتی به بازار آمد که بهنام سگرت امانالله یاد میشد. آلمان آن روزگار مارکهای مثل عبدالله، حسن، محمد، سلام، سلطان، ملکه صبا، شهزاده عبدالرحیم، هارون، سعدی… میشناخت. مارکهای مانند قیصر ویلهلم، فرعون و هیندنبورگ هم قبلا روانه بازار شده بودند (وبسایت موزیم کار، هامبورگ).
شتفان رانر و سندرا شورمن در «صعود و نزول سگرتهای شرقی» مینویسند که در آغاز قرن بیستم بیشتر از ۹۰ درصد سگرتها در آلمان، «شرقی» بودند یعنی که اغلب از مدل مصری تقلید میکردند و دارای تنباکوی شرقی بودند. نامها، مکان تولید تنباکو و عکسهای آنها در آن روزگار فراملیتی بودند. از میانه دهه سالهای ۱۹۳۰، عصر فابریکههای تولید سگرت عثمانی آهسته آهسته پایان یافت.
Stefan Rahner und Sandra Schürmann, SHMH
از دید آن روز نام امانالله برای سگرت هیچ جای تعجب نداشت، زیرا آلمانیها با نامهای بیگانه ترکی و یونانی و ارمنی و غیره برای مارکهای سگرت عادت کرده بودند. برای بسیار پرسشها در مورد مارک سگرت امانالله هنوز نمیتوان پاسخ ارائه کرد، اما آنچه عیان است این است که سفر شاه آنقدر انعکاسهای گسترده داشته که تاجرها را تحریک کند تا به سرعت تمام با استفاده از نام او به فکر سودجویی شوند. در کتاب پارهای از برلین Ein Stück Berlin از یورگن کلایندینست Jürgen Kleindienst که خاطرات نوجوانی هفده شاهد عصر است کلاوس بروکرهوف Klaus Brockerhoff مینویسد:
«هفت ساله بودم و از عید پاک ۱۹۲۹ مکتب میرفتم. مفاهیمی را میشنیدم مثل: مارکسیزم، دموکراسی، بحران اقتصادی، بیکاری، سودجویان جنگ و مانند اینها. نامهای یاد میشدند: برونینگ، شتریزیمن (وزیر خارجه سابق که در سال ۱۹۲۹ فوت شده بود)، هیندنبورگ و دوباره باز هیندنبورگ – «بدیل قیصر»، چهره پدر. او را زمانی دیدم که در فبروری ۱۹۲۸ امانالله پادشاه افغانستان بهعنوان اولین دولتمرد خارجی از آلمان دیدار نمود. پدرم وقتی که پادشاه و هیندنبورگ به قصر ریاستجمهوری در جادهی ویلهلم میرفتند، مرا با خود کش کرده برده بود. رفتار و لباس پردبدبهی شاه، حین پیادهشدن برایم حیرتانگیز بود. پهلوی او رییسجمهور هیندنبورگ با بالاپوش سیاه و کلاه سلندر.
چهارده روز بعد مارک سگرت امانالله پیدا شد. پدرم سگرت ها را امتحان کرد. ولی خوشش نیامد … او سگرتکش قهاری بود.»
بودای امانالله
شاه در سفر اروپایی خود به هر کشوری که میرفت، هزار پوند انگلیسی را به شفاخانهها، شاروالی یا هم غیر آن، اعانه میداد. نه اروپا بسیار فقیر بود و نه هم شاه بسیار پولدار، ولی گویا شاهان هم میدانستهاند که در خانهی مور شبنمی توفان است.
سال ۲۰۱۱ وقتی دوباره پس از ۴۴ سال یک رییسجمهور آلمان به افغانستان سفر رسمی کرد، کریستیان ولف رییس جمهور آن وقت یک بایسکل طفلانه برای پسر چهار ساله حامد کرزی تحفه برد.
Augsburger Allgemeine 16.10.2011
میتوان حدس زد که شاه امانالله به رسم شاهان آن روزگار در جریان سفر خود در تمام کشورها هدیههای باارزشی داده باشد، ولی تا حالا فقط سراغ هدیههای او را در مصر، لندن و برلین گرفته توانستهایم. او در سوم جنوری ۱۹۲۸ پس از دو ساعتی که در موزیم در مصر، مصروف دیدن آثار باستانی بود، «سه اثر قیمتی، دو شمشیر، دو قلم و بعضی از کتب را به موزیم قاهره اهدا فرمودند.» (گزارش سفر امانالله خان به اروپا، ترجمه مرموز)
در همین کتاب که اصلا به زبان اردو در سال ۱۹۲۸ نوشته و در دهلی چاپ شده، هدایای شاه امانالله را که قبل از ترک لندن توسط وزیر مختار افغانی برای شاه انگلستان فرستاده و او آنها را با احتیاط در جعبه خاص نهاده، اینگونه ذکر میکند:
«یک قطعه رسمالخط بسیار قدیمی فارسی که نظیر آن در جهان نخواهد بود و از نظر قدامت تاریخی با ارزش است. یک کتاب حاوی پنجاه صفحه که نهایت نفیس و زیبا مینمود و کیفیت آن در آن است که محتوای کتاب و رسمالخط آن از آغاز تا انجام با ناخن تهیه و تحریر گردیده و همچنان کاغذ آن خیلی زیبا بوده است.»
روایت پوپلزایی از این هدایا کمی با روایت اولی فرق دارد:
«… سه جلد کتاب قلمی که از نسخ بیشبها و نایاب بود به رسم یادگار سلاطین بزرگ از طرف خود برای جارج پنجم پادشاه انگلستان اهدا نمود… هر سه جلد کتاب مذکور توسط وزارتمختاری افغانی مقیم لندن برای پادشاه انگستان ارسال گردید.»
اما هدایای ابریشمبهای شاه در آلمان این دو تا بودند: نسخه خطی یوسف زلیخای جامی و نسخه خطی خمسه نظامی. روزنامه Deutsche Tageszeitung در چهارم آگست ۱۹۲۸ دربارهی هدایای شاه به آلمان مختصرا نوشته که هر دو نسخه مینیاتوری شده از جانب شاه به کتابخانه دولتی برلین اهدا شدند. تاریخ کتابت خمسه، سال ۱۴۸۵ میلادی و نسخه مربوط کتابخانه شاهی افغانستان بوده و قبلا متعلق به امیر حبیبالله خان میشده است.
وبسایت کتابخانه امروز در معلومات آنلاین مینویسد که یوسفزلیخا در ۱۶۰ صفحه، دارای ۲۵ مینیاتور است که به سبک هند شمالی نقاشی شده و تاریخ کتابت آن هفتم جون سال ۱۸۰۰ میباشد. خمسه نظامی که مُهر شاهان افغانستان و کتابخانه ملی کابل را دارد، در ۳۳۶ صفحه دارای ۲۳ مینیاتوری میباشد. خطاط این نسخه سلطان حسین ابن سلطان علی و تاریخ کتابت ۲۴ جون ۱۴۸۵ است. مینیاتوریها که شاید کار یک نقاش باشد، احتمالا در شیراز، در زمان فرمانروایی سلطان حسین که از شاهان سلسله آققویونلو بوده، نقاشی شدهاند. امروز هر دو نسخه در صفحه کتابخانه بهصورت آنلاین قابل دسترس هستند:
براساس گزارش دویچه سایتونگ، جدا از اینها، دو صندوقچه مملو از سکه، یکی ۵۷ عدد سکههای افغانستان، هندی، عربی و ترکی و غالبا طلا و دومی شامل ده سکه روزگار خود امانالله از هدایای با ارزش او به کشور آلمان بودند.
داکتر کارستن دامن Karsten Dahmen معاون موزیم سکه در برلین، در پاسخ به پرسش من نوشت که صندوقچه دومی حاوی ۵۷ نه بلکه حاوی ۵۹ سکه از زمان عباسیها و مغولها و دورانهای دیگر بوده است. فهرست مختصری از این سکهها هنوز وجود دارد که با گذر از باغستان تاریخ به ما رسیده است. برخی سکهها شناساییناشده باقی ماندهاند و یکی از آنها آنقدر خراب بوده که کنار آن یادداشت کردهاند: ذوب شود.
این ۵۹ تا سکه در میان مجموعههای مختلف پراگنده هستند و اطمینان کامل وجود ندارد که از اختطاف سال ۱۹۴۵ به اتحاد شوروی جان سالم بدر برده باشند. در جریان جنگ دومجهانی، موزیم سکه در سال ۱۹۴۲ بهدلیل بمباران به زیرزمینی موزیم پرگمون منتقل شد. اگرچه از بمباران شدید سال ۱۹۴۴ جان سالم بدر برد، اما در سال ۱۹۴۵ موزیم سکه توسط فاتحان جنگ به اتحاد شوروی انتقال داده شد. ۱۳ سال بعد بود که در سال ۱۹۵۸ دوباره آن را به آلمان مسترد نمودند. برای رفع درهمبرهمی و بینظمی که به واسطه این اختطاف در مجموعههای سکه ایجاد شده بود باید برای چندین دهه کار صورت میگرفت.
سکههای زمان خود شاه امانالله که به موزیم اهدا شده اینها هستند: سه سکه طلا، دوونیم امانی، یک امانی و نیم امانی. چهار سکه نقره: دونیم، یک، نیم و ۵/۱ روپیه. سه سکه مسی: ده و پنج و دو پول. از جمع ۶۹ سکه اهدایی شاه امانالله فقط سه سکه طلایی دوران خود او تا فعلا بهصورت آنلاین قابل دید است:
مهمترین تحفهی شاه یک مجسمه بودا (Der Tagesspiegel, 05.01.2016) بود با عمر حدود هزار و ۷۰۰ سال، طول ۷۴ سانتی متر، یادگار هنر گندهارا که در حفریات در نزدیکی بگرام بهدست آمده بود و همانند آن تنها در کلکته و پاریس یافت میشدند. این مجسمهی کمنظیر که بعدا نام بودای امانالله را کسب کرد، اصلا به موزیم مردمشناسی شهر برلین هدیه داده شده بوده و امروز ملکیت موزیم آسیایی برلین بهشمار میرود. بودای امانالله Amanullahs Buddha در خزان ۲۰۱۹ در Humboldt Forum در شهر برلین به نمایش گذاشته شد.