بعد از ختم جنگ سوم افغان و انگلیس و استرداد استقلال افغانستان، استعمارگران به آسانی نمیتوانستند حضور کشور استقلالیافتهای را که دولت و مردم آن در تقلای ترقی و تعالی مستقلانه و بدور از زیر سلطه یغماگران خارجی بودند، در سرحدات مستعمراتی خود تحمل نمایند. بالاخره حدود دو نیم سال بعد از حصول استقلال کشور، در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱، دولت انگلیس معاهدهای را با دولت امانی به امضا رسانید که اولین ماده آن استقلال داخلی و خارجی افغانستان را تایید کرد:
«ماده ۱: دولتین علیتین برطانیه و افغانستان بالمقابل تمامی حقوق استقلال داخلی و خارجی یکدیگر خود شان را تصدیق نموده محترم میشمارند.»
در این معاهده توافق شد که دولت انگلیس و افغانستان سفارتخانهها، قونسلگریها و نمایندگیهای تجارتی خود را در کشورهای همدیگر داشته باشند. در روز (۹ قوس ۱۳۰۰) تاییدی معاهده توسط شاه امانالله، نمایندگان انگلیس مقیم کابل به ریاست سر هنری دابز با وی ملاقات کردند. مرور لحن بُرا و پرغرور این شاه وطنپرست در برابر نماینده استعمار برای نسل امروزی ضرور است که به عزم بلند عدالتخواهی و ضدیتش با تجاوزگران بیگانه پی برند. صحبتهای وی در برابر هیات امپراتوریای که «در آن آفتاب غروب نمیکرد»، چنان سرشار از وقار و روحیه استقلالطلبی و مخالفت با سیاستهای اشغالگرانه است که حس عمیق احترام و تعظیم را نسبت به او برمیانگیزد.
مقایسه سخنان رک و بدور از دیپلماسی امانالله خان با نماینده استعمار بیانگر تفاوت زمین تا آسمان این قهرمان واقعی مردم ما با سران میهنفروش خلق و پرچم و نوکران تنظیمی، غیرتنظیمی و طالبی امریکاست که جز پوزهمالی به دونپایهترین مقامات استعماری چیزی از آنان دیده نشده است.
متن سخنان امانالله با هیات انگلیسی در هفتهنامه «امان افغان» (سال دوم، شماره ۲۵، ۱۵ جدی ۱۳۰۰) به چاپ رسیده است که عینا نقل میشود:
«امروز من میبینم که معاهدهٔ افغانستان با دولت بریطانیه عقد گردیده و طرفین راضی شده اند بتقدیر و احساسات یکدیگر و آرزوهای شان.
چون از آوان طفولیت آزادی همهء دنیا و اقوام آن را آرزومند بودم و نمیخواستم که حقوق آزادی و استقلال حقیقی هیچکس تلف شود، و علیالخصوص در حق وطن و سلطنت خود یک حالی را که مخالف آداب و حقوق تمامیت حاکمیت خود افغان و افغانستان باشد دیده نمیتوانستم و سبب محرومی افغانستان را ازین حق صریح خودش، صرف دولت بریطانیه را میشناختم لهذا تمام افکار خود را به مخالفت دولت مشارالیها میپرورانیدم. و حال نیز برای محافظهء استقلال، عزت و شرافت افغانستان تا یک قطره خون آخری خود آمادهام چنانچه من بملت خود گفتم که جانی را که من در راه خدمت ملت برای فدا کردن حاضر کردهام در مدافعهء استقلال فدا میکنم ولی امروز همت قوم من جان و استقلال هر دو بمن داد من این را حیات دوباره خود میدانم و دوباره برای خدمت ملت فدا خواهم کرد.
هر چند چند بار کوشش و حرکات دولت بریطانیه در همین مذاکرات مثل پذیرائی نمودن جناب محمد ولی خان از طرف ادارهء هند در انگلستان و تجویز باقیماندن سفیر ما بنام سفارت در هندوستان خیلی مرا دلگیر و مناسبات را بجائی که میدانید رسانیده بود مگر اکنون بریطانیای معاملهشناس پیش از گذشتن وقت آن را دفع کرد حالا من بسیار مسرور هستم که بالاخر دولت معظمهء بریطانیه استقلال افغانستان را با همه معانی آن احترام مینماید و نتیجهء آن همان بود که ما فوری توانستیم یک مناسبات همسایهگی قایم کنیم.
شبهه نیست که این مناسبات دوستانه نیست صرف آشنایانه و همسایهگان است ولی بازهم هنگام رفع دیگر مشکلات امیدوارم که همچنانکه اعلیحضرت شاه جارج در تلگراف تبریکیه شان به عهدنامهء دوستی تعبیر فرموده اند این همسایهگی به دوستی مبدل شود. من از حسیات عالم اسلام بهیچگونه جدا شده نمیتوانم – لهذا اگر دوستی صمیمانه ملت افغان را دولت بریتانیا بکار داشته باشد پس در مشورههای خیرخواهانهء من توجهه زیاد نمایند.
آن ملاحظات همین است که من قبلاً در ملاقات اول هم شما را بآن متوجه ساخته بودم و حالا باز مشورههای خیرخواهانه گفته ذکر میکنم.
دولت بریطانیه از روزی که بمخالفت مسلمانان اقدام کرده تمامی عالم اسلام را از خود رنجانیده که ضررهای آن بحکومت شما معلوم است هر قدر مراعاتیکه با دولت ترکیه نمائید همانقدر سبب جلب قلب ملت افغان خواهد بود شما هیچ وقت باور نکنید که دیگر عالم اسلام از شما متاذی باشد و افغانستان دوست شما شود یا شعایر مقدسه اسلامی ما را مخالفت کنید و اهالی یا حکومت آن بیفکر بماند.
در هندوستان نیز شما بر حرکات خود انظار غایر بیندازید که شورشها و فریادهای هندوستان اگر زیاد میشود این چیزهائی نیست که خطوط سرحدی مانع آن شوند بلکه من از سردار اعلی وزیر امور خارجیه شنیدم که شما گفته بودید دولت معظمهء بریطانیه سیاست موجوده خود را نسبت بعالم اسلام تغییر دادن خواسته است البته من مسرورم!
قبایل سرحدی ملت ما بنابر ارتباطهای عرفی و جنسی و دینی از ما هیچ فرقی ندارند ما مثل خود رفاه و ترقی را برای آنها طالبیم، هر چیزی که ما برای آنها و سعادت حقیقه آنها کردن خواهش داریم و میکوشیم باید دولت بریطانیا هم مثل خواهش ما رفتار داشته باشد.
چون شما به انگلیند میروید باید این پیغامهای شفاهی مرا به اعلیحضرت شاه جارج و بمقامات عالیهء دیگر برسانید در هندوستان جناب برنس اوف ویلز را از طرف من سلام برسانید، و احوال جناب ویسرای هند را از طرف من میپرسید.»
متن سخنان امانالله با هیات انگلیسی در هفتهنامه «امان افغان» (سال دوم، شماره ۲۵، ۱۵ جدی ۱۳۰۰).