مردم افغانستان با خصوصیتهای بارز آزادیخواهی و استعمارستیزی شهرۀ جهان اند. موقعیت استراتیژیك جغرافیایی میهن ما در درازای تاریخ آن را در معرض تهاجمات، جنگها و گذرگاه سلطه جویان و لشكركشی های بزرگ قرار داده است. از این رو، این سرزمین و مردم آن از اثر تجاوزات و جنگهای متجاوزین سلطهجو و استعمارگر متحمل تلفات انسانی زیاد و زیانها و آسیبهای مادی و معنوی بزرگی شده است.
در سده های هیجدهم و نوزدهم میلادی مردم ما شاهد تلاشهای استیلاگرانۀ دو دولت بزرگ استعماری در همجواری كشور خود بودند. استعمارگران انگلیسی از شرق و جنوب و استعمارگران تزاری از شمال چشم طمع به سرزمین ما دوخته بودند. حكومت پارس (ایران) نیز گاه گاهی به نیت دستیابی به بخشهای غربی كشور ما دست به تشبثات نظامی میزد.
در این میان، بدون شك استعمارگران انگلیسی بیش از همه به سرزمین و سرنوشت مردم ما مداخله و تجاوز نموده، جنگها و تلفات زیاد انسانی و مالی را به آن تحمیل كرده اند. انگلیسها سه بار طی جنگهای اول و دوم و سوم افغانستان و انگلیس (سالهای 1831ـ1841، 1878ـ1880 و 1919م.) كوشیدند تا سلطۀ خود را بر كشور ما برقرار نمایند. آنها به این نیت خود قسماً از طریق خرید خوانین و سركرده های قبیله یی، محلی و حكومتهای دست نشانده در كابل توفیق یافتند.
گفتنی است كه، انگلیسها خود نیز از اثر قیامها و پیكارهای مردم افغانستان متحمل تلفات زیاد و شكستهای خفتباری شده اند. در این جهاد مقدس تمام مردم افغانستان شامل كلیه اقوام، قبایل و ملیتها از سراسركشور شركت فعال داشته اند. در جریان جهاد مقدس مردم افغانستان علیه استعمارگران انگلیس مبارزان برجسته و فداكاری به عنوان رهبران قیام ها از اقوام مختلف به منصۀ ظهور رسیدند. یكی از این سیماهای درخشان و مبارز نستوه «میرزا امام وېردی (وردی = بېردی) اۉزبېك» است.
میرزا امام بیردی اوزبیك از شمار آن رهبران پیشگام جنگ اول مردم افغانستان با انگلیسها بود، كه به قول غبار در به حركت آوردن «چرخ انقلاب» جان نثاری كرده اند.
مرحوم غبار در كتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» از امام بیردی اوزبیك دو بار یاد كرده است:
یكی، او را در جمع رهبران جهاد علیه استعمارگران انگلیس، به عنوان «تدویر كننده گان چرخ انقلاب» چنین یاد می كند:
«… صفوف مردم بدون امتیاز نژاد و زبان و مذهب و منطقه تحكیم شده بود. البته از جمله هزاران مبارز ملی (یا قهرمانان گمنام تاریخ) اشخاص معدودی در ردیف رهبران انقلاب در تاریخ كشور نام برده می شود. معهذا از این نام های معدود روحیه اصلی ملت افغانستان تجلی می كند؛ مثلاً در كابل اشخاص ذیل در تدویر چرخ انقلاب جان نثاری می كردند:
امین الله خان (نایب لوگری)، سكندر خان بامیزایی، امام ویردی اوزبیك، ملا احمد برنج فروش، اكبر خوابگاهی، آغا حسین قیزیلباش، احمد میرآخور، حاجی بختیار، ….» (افغانستان در مسیر تاریخ، چاپ اول، ص 548) این موضوع و فهرست را میر محمد صدیق فرهنگ نیز با استفاده از تاریخ غبار و كتاب موهن لال در اثرش «افغانستان در پنج قرن اخیر» (نشر مشهد، جلد1، ص 265) آورده، ولی در آن نام «میرزا امام بیردی اوزبیك» را از قلم انداخته است!
دوم، مرحوم غبار میرزا امام بیردی را در رابطه به حادثه جالب و مهمی یاد كرده است. یعنی او در آن زمان در برانگیختن و بسیج مردم عامه و تحریك رهبران جهاد و روحانیون علیه انگلیسها از راه تبلیغات و پخش شبنامه ها و اعلامیه ها نقش فعال داشته است. مرحوم غبار در این رابطه چنین مینویسد: «… در همین ماه جولائی (سال 1840م. ـ یارقین) بود كه سه نفر كابلی به نام احمد برنج فروش، میرحسن مفتی و میرزا امام وېردی (تأكید از یارقین است) به غرض انتباه و تحریك رجال متنفذ پایتخت به تبلیغ و نشر اعلامیهیی پرداختند كه در آن گفته شده بود: «تمام رجال مشهور كشور به زودی از طرف انگلیسها در هندوستان تبعید میشوند، پس بایستی قبلاً در صدد نجات خود برآیند.» مكناتن به عجله توسط اعلامیۀ دیگری محتویات این اعلامیه را تردید نمود.» (افغانستان در مسیر تاریخ، چاپ اول ، ص540)
عین همین واقعه را ملا فیض محمد كاتب نیز در «سراجالتواریخ» گزارش داده، ولی نوشته است كه عاملین آن معلوم نشد. (مرحوم كاتب شاید نام آن بزرگمردان را نمیدانسته و یا هم اگر ذكر كرده باشد، ممكن است سانسورچیان دربار نام آن ها را حذف نموده باشند!)
به گونهیی كه دیده میشود، میرزا امام بیردی اوزبیك اشتراك كننده عادی میدان های جهاد استقلال نبوده، بل آن گونه که مرحوم غبار نیز تصریح کرده است، از شمار معدود رهبران بزرگ جهاد ضد استعمار بوده، که در «تدویر چرخ انقلاب جان نثاری» کرده و حتی برای بسیچ مردم و تهیج رهبران دست به تبلیغ و پخش شبنامه ها می زده است.
در منابع انگلیسی و هندی تألیف شده در باره رویدادهای تاریخی آن زمان، ما به نام و كارنامه های درخشان میرزا امام بیردی در رابطه به رویدادهای گوناگون و مهم سیاسی بیشتر و بیشتر بر می خوریم. بیشترینه مؤلفان این آثار درواقع ناظر و گواه مستقیم همان وقایع و حتی از مهره های فعال طرف انگلیسی بوده اند. ما از مأخذهای مزبور پارچه های ترجمه شده چندی را كه در آنها از میرزا امام بیردی و فعالیت هایش یادآوری گردیده، در زیر نقل می كنیم:
رابرت جانسن (Robert Johnson) در صفحه 77 كتاب خود به نام «شیوه جنگ افغان ها: چگونه و چرا می جنگند؟» چنین می نویسد: «اکبر خان از نام خسرش محمد شاه، حمایت سران غلجی را خواستار شد و تاکید نمود تا قزیلباش ها از اختیارات او اطاعت نمایند. میرزا امام ویردی فصاحت و بلاغت مقاومت اسلامی را در مقابل انگلیس ها ادامه داد، تا مشروعیت اکبرخان را تقویت ببخشد. اما این تحول کار آسانی نبود. از ابتدا خان های غلجی و بزرگان بر ترفیع محمد شاه و اکبر خان خشمگین بودند.»1
هنگامی كه اختلافات و جنگ میان پسران پاینده محمد خان در كابل دوام نمود، نارضایتی مردم به اوج رسید. دوست محمد خان از ترس اقدامات مردم كابل شیردل خان را قسم داد تا برای ملاقات عاجل آماده گردد. روز آینده جلسه در خیمه نواب صمد برگزار گردید. در باره توافقات این جلسه ویلیام هو (William Hough) در كتاب «شرح پیشروی و عملیات اردوی اندوس» چنین می نویسد: «معاهده یی به موافقه رسید که طی آن دوست محمد خان حکومت کابل را داشته باشد و حبیب الله خان به او بیعت نماید.
همه دارایی محمد عظیم خان برای مخارج جنگ خارجی توسط شیردل خان و پردل خان حفظ گردد. ( به این وسیله، آنها نه دهم زمین ها و مالیه قندهار را صاحب می شدند) شیردل خان و پردل خان با دارایی های که غصب نموده بودند به قندهار بر گشتند و حبیب الله خان، اکرم خان و امام ویردی را زیر نظر ملا پیر محمد، قاضی جوانشیر و دوست محمد جوانشیر به سردار دوست محمد خان فرستادند. (یار محمد خان نیروهای زیر اداره برادرش پیر محمد خان را به پشاور سوق داد، در حالی که خودش و سلطان محمود خان در کابل باقی ماندند.)»2
سر وینسنت ایر (Sir Vincent Eyre) در كتاب «عملیات نظامی در كابل» در وقایع یازدهم مارچ 1842 چنین می نویسد: « دوست محمد خان همراه با امام ویردی از نزد سردار برگشتند و با تورن پاتینگر ملاقات طولانی داشتند. چنین حدس زده می شد که محمد اکبر نظرات دوستانه یی در رابطه به برگشت پدرش به حکومت انگلیس ارایه نموده است. گزارش هایی در باره سقوط غزنی موجود بود که بعدتر واقعیت آن ثابت شد. در ضمن آگاهی یافتیم که خدا بخش خان، از سران قدرتمند غلزی، سردار را ترک گفته است، زیرا قدرت او در حال ضعیف شدن بود.»3
موهن لال كشمیری فرستاده دولت هند برتانیوی به دربار امیر دوست محمد خان در كابل بود. به عنوان نماینده انگلیس ها در كابل، با امیر از طریق نماینده هایش و با شمار زیاد شخصیت های افغانستان به طور مستقیم مذاكره و تبادل نظر داشته است. موهن لال كه در مدت اقامتش در كابل با جریانات و تحولات آن روزی افغانستان و شخصیت امیر آشنایی و شناخت زیاد حاصل نموده بود، پس از عزیمت به هند كتابی تحت عنوان «زنده گی امیر دوست محمد خان امیر كابل» در دو جلد نوشت. این كتاب بار نخست در سال 1848 میلادی در لندن چاپ شده است. جلد نخست این كتاب توسط پوهاند سید خلیل الله هاشمیان به دری برگردان شده، در 356 صفحه از سوی «كانون نشرات آئینه افغانستان» در خارج از كشور به نشر رسیده است. كتاب در برگیر تصاویر رجال سیاسی آن زمان و نقشه های افغانستان در قرن های هژدهم و نوزدهم می باشد. كتاب موهن لال مأخذ شماری از مورخان و پژوهشگران كشور، از جمله غبار و فرهنگ بوده است.
در بخشی از كتاب مزبور زیر عنوان «ورود ویكوویچ، نماینده روسیه به قندهار و مذاكره با سرداران» موهن لال چنین می نویسد:
«اقامت ویکوویچ (در تاریخ های غبار و فرهنگ به گونه «ویتكویچ» نوشته شده است- یارقین) در منزل وزیر برای رویه کلی و مذاکرات مخفی یا دسایس او خیلی مناسب بود. ارتباطات و مذاکرات او با امیر تنها از طریق وزیر رازدار او صورت می گرفت و به مردم آشکار نبود. همان گونه که با نماینده انگلیس صورت می گرفت. ارتباط با او از طریق نواب جبارخان (برادر دوست محمد خان- یارقین) یا میرزا امام ویردی و گاهی نایب امیر صورت می گرفت. هرگاه چیزی درباره گفتگوها با نماینده روسیه به ما آشکار می شد، تنها از طریق اطلاعات سری پیشخدمت امیر یا وزیر او ممکن بود. در بعضی حالات اطلاعاتی که توسط آغای میسن منشی اخباری نماینده انگلیس به دست می آمد، کافی بود و کمترین شکی در آن موجود نبود.»4
همچنان، موهن لال در كتابش به نام «سفرهای پنجاب، افغانستان، تورکستان، به بلخ، بخارا و هرات» می نویسد:
… در 22 جون 1842، هنگامی که همه سران را مطیع ساخت و خان شیرین خان را نگهداشت، میرزا امام ویردی را برای دستگیری من به منزلم فرستاد. قبلا دراین باره گوشزد شده بودم؛ ازاینرو با پنسل بالای کاغذی به حکومت در باره توقیف خود نوشتم و از سر جورج پولاک خواستم تا فوراً به سوی کابل پیشروی نماید. محمد اكبر مرا شکنجه نمود و پول هایم را گرفت که بعدتر از سوی لارد ایلن بورو پرداخته شد. هنگامی که نزد ملا جلال بودم، من تجربه وحشتناکی داشتم.»5
همچنان، موهن لال مثلی كه دل پری از میرزا امام ویردی داشته است، در جلد دوم همان كتابش پس از این كه محمد عثمان خان وزیر شاه شجاع تعیین می گردد، چنین می نویسد:
«… میرزا امام ویردی، ریاکار بزرگ معاون یا منشی او تعیین گردید، و دوران خدمت او با سران بارکزی از نظر اصول به رفاه امور دولت همیشه زیان آور و بد است. او همراه با عبدالرزاق خان مستوفی و سید حسین دفتری از بی تجربگی و غفلت وزیر نو در امور مملکت داری سوء استفاده نموده، با بهره گیری از نفوذ خود با روش های ناروا خود را توانگر می ساختند. در عین زمان، آنها دوستان نزدیک سران بارکزی بودند و ارتباط نزدیک با میرزا سمیع خان وزیر امیر دوست محمد خان داشتند. آنها تلاش می نمودند تا پریشانی و اغتشاش را در کشور دامن زده علیه شاه جدید اقدام نمایند.»6
هری رام گوپتا در کتاب «پنجاب، آسیای میانه و جنگ اول افغان: براساس مشاهدات موهن لال» هنگام بحث در باره اسرای انگلیس چنین می نویسد:
«میرزا امام ویردی به موهن لال گفت که حضور دگرمن پاتینگر و کپتان مک کینزی، محمد اکبر (وزیر محمد اكبرخان- یارقین) گفته است که می خواهد اسرا را آزاد بسازد، اما کپتان تروپ مخفیانه به اکبر گفت که در ازای آزادی زنان مبلغ دو لک روپیه خواهد پرداخت. از این رو، محمد اکبر تصمیم خودرا تغییر داد.» ص 153
«او میرزا امام ویردی، عبدالرزاق مستوفی و سید حسین دفتری را نماینده های عمده تعیین نمود، همه آنها در توانگر نمودن خود کوشیدند که منجر به نا رضایتی وسیع در مقابل انگلیس ها گردید.» صفحه 200
«… خان شیرین خان نامه مک گریگر را به او داد. در 16 اپریل میرزا امام ویردی به صفت نماینده محمد اکبر به کابل آمد تا مسایل سیاسی را با امین الله (نایب لوگری- یارقین) بحث نماید.» صفحه 207
«… در بالای تپه خواجه صفا توپی را تعبیه نمود و برج را از آن جا زیر آتش گرفت و رخنه عمیقی را سبب گردید. میرزا امام ویردی مشغول جعل اسناد بود تا منافع انگلیس را صدمه بزند.» ص 213
«اکبر(وزیر محمد اكبرخان- یارقین) با یافتن همه چیز به دلخواه خود زنده گی لذت بخشی را آغاز نمود وهمه کارها را به محمد شاه خان، امام ویردی، محمد میرزا و سید حسن واگذار شد.»7
کاترین نویل در کتاب ” دولت و قبیله در افغانستان سده نزدهم: حکمرانی امیر دوست محمد خان” می نویسد:
«بر طبق سراج التواریخ، گاهی نظام الدوله مدد معاش سران، به گونه مثال از صمد خان پوپلزی را، به تعویق می انداخت. به باور مؤلف کارهای نظام الدوله قسماً زیر اثر خواست های فردی بود. در تبانی با میرزا امام ویردی کارمند عالی دوست محمد خان قزلباش، اعمال ناشی از تمایلات مخفی او مخالفت با شاه شجاع بر انگیختن بارکزی ها بود.»8
نویسنده دیگر انگلیسی به نام چارلز میسن نیز در كتابش راجع به فعالیت ها و نقش میرزا امام بیردی در رویدادهای سیاسی و نظامی آن وقت معلومات داده است: زمانی كه كپتان برنس به تازه گی به عنوان نماینده انگلیس وارد كابل گردید، امیر دوست محمد خان همراه میرزا عبدالسمیع خان (صدراعظم امیر- یارقین) به ملاقات او می رود. میان آنها مذاكرات صورت گرفته، برای عقد قراردادهایی در آینده موافقه می كنند. دوست محمد خان بعداً پیشبرد مذاكرات را به میرزا عبدالسمیع خان و میرزا امام بیردی محول می سازد.
دو نفر اخیرالذكر نخست با چارلز میسن (مؤلف كتاب- یارقین) كه به عنوان معاون یا منشی كپتان برنس كار می كرده، ملاقات نموده، از او می خواهند تا زمینه ملاقات و مذاكرات شان را با كپتان برنس فراهم نماید. آنها قبلاً تمام خواست ها و پیشنهادات شان را به چارلز میسن می گویند. یكی از پیشنهادات دوست محمد خان سپردن اداره پشاور برای امیر، با وعده آرام ساختن قیام ها و اغتشاش های ضد انگلیسی توسط امیر بود.
چارلز میسن پیشنهادات را قبول می كند؛ ولی میرزا عبدالسمیع از این كه موضوع پیشنهاد مزبور به نام اوختم شود نگران شده، چنین وانمود می كند كه طرح آن از میرزا امام ویردی است.
چارلز میسن پیشنهادات آنها را به اطلاع كپتان برنس می رساند. او پیشنهاد امیر را به شرطی قبول می كند، كه امیر باید یكی از پسرانش را به عنوان گروگان نزد او بفرستد. برنس این وضع و پیشنهادات را به نفع انگلیس تلقی می كند.
از این نوشته ها به روشنی معلوم می شود، كه میرزا امام ویردی شخص عادی نبوده، بل یك شخصیت برجسته و سرشناس و كارشناس سیاسی فعال زمان خود بوده، كه به عنوان نماینده یا عضو ارتباطی مذاكره كننده امیر دوست محمد خان و همرزم و همكارسیاسی فعال و نزدیك وزیر محمد اكبرخان در ملاقات ها و مذاكرات مهم سیاسی با نماینده برتانیه، رهبران مبارزات استقلال چون نایب امین الله خان لوگری و سایرین در كابل دید وادید می كرده است. همچنان، او در مبارزه علیه شاه شجاع دست نشانده انگلیس، از انواع شگردها و شیوه ها برای بی اعتبار ساختنش و بسیج مردم علیه او استفاده می كرده است. این میرزا امام بیردی سیاس فعال به طور یقین همان میرزا امام ویردی فعال میدان های جهاد استقلال و مذكور در تاریخ غبار است.
حال ببینیم كه میرزا امام بیردی اوزبیك چه كسی بوده است؟
در كتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» افزون بر همان دو بار یادكرد كوتاه از میرزا امام بیردی اوزبیك معلوماتی دیگر وجود ندارد. منبع یا منابعی كه مرحوم غبار این معلومات را گرفته، نیز مشخص نیست، ولی به گمان غالب یكی از آنها كتاب موهن لال باید باشد، كه محمد صدیق فرهنگ در رابطه به رویدادهایی كه میرزا امام بیردی اوزبیك در آن نقش داشته است، مآخذ خود را كتاب غبار و موهن لال نشان داده است. ولی او نام میرزا امام بیردی را از قلم انداخته است! (افغانستان در پنج قرن اخیر، ص 313، مأخذ شماره 29)
در جلد دوم چاپ اول «دایرةالمعارف آریانا» شخصیتی به نام «امام ویردی» معرفی شده است، كه ما آن معلومات را در این جا عیناً نقل میكنیم. با بررسی این معلومات، میكوشیم تا روشن نماییم كه آن شخص جز همین «میرزا امام ویردی» مجاهد استقلال و شخصیت سیاسی فعال زمان امیر دوست محمد خان كسی دیگر نیست. آغاز اقتباس:
«امام وردی (= وېردی = بېردی- یارقین) یكی از خطاطان معروف است. در اواخر شاهان سدوزایی در كابل تولد و نشو یافته و در نستعلیق فرید عصر خود بوده است. این خطاط معروف كه امروز در افغانستان او را به طور عموم كسی نمی شناسد، اما بعضی ارباب فن طور گمان او را كابلی میدانند مگر حقیقتاً او كابلی است، ملازم یكی از شاهزادهگان اعلیحضرت شیرعلیخان بوده و با اشخاصی كه با ایوب خان فرار هند شدند او نیز به هند رفته و در لاهور سكونت گرفته است. در هند علم خطاطی افراشته و یكی از اساتذۀ حسن خط در نستعلیق محسوب گردیده، بسا اشخاص از بركت تعلیم او به مرتبۀ استادی رسیده اند… امام وردی قطعات مینوشت و حوصلۀ كتابت را نداشت….
قطعات امام وردی در افغانستان كمتر دستیاب میشود. منجمله یك قلمی و یك قطعه ناخنی او در كتابخانۀ مرحوم سید صدیق خان گوهری در مزارشریف دیده شده نهایت زیبا نوشته شده. (این آثار در حال حاضر نیز نزد آقای سید محیالدین گوهری پسر آن مرحوم موجود است و نگارنده خود آن را در سالهای اخیر نزد موصوف دیده استـ یارقین)
یك قطعۀ قلمی او كه روی لوح چوبی نوشته و حرف آن را برجسته ساخته است با امضاء اوست، در زیارت سخی واقع علی آباد كابل موجود است… این قطعه نمایندهگی میكند كه در نوشته و گل و برگ شبكه كاری روی چوب نیز استاد بوده. یك قطعه خط جلی او در كتابخانۀ ملی ایران نیز وجود دارد كه در كتاب (نمایش خطوط خوش نستعلیق) به شمارۀ (45) گرفته شده است…» (دایرةالمعارف آریانا، جلد دوم، چاپ اول، ذیل مدخل امام وردی)
در باره امام ویردی خطاط در منابع دیگر نیز معلومات است، كه در زیر ذكر می كنیم:
طارق مسعود در کتاب “پاکستان: چشم انداز تاریخی و فرهنگی” هنگام بحث در باره سبک های خطاطی لکنو، دهلی و لاهور در پاکستان می نویسد که، در این سه شهر سبک های خطاطی سه مکتب خطاطی را سبب گردید. در رابطه به مکتب خطاطی لاهور در صفحه 217 مینویسد:
- مکتب لاهوری: بنیانگذار این مکتب میرزا امام ویردی (وفات 1880) است که در اصل از کابل بوده به لاهور آمد و ساکن گردید.
عبدالمجید پروین رقم ( وفات 1946) بدون شک در سده 20 بزرگترین نابغه سرزمین هنر خطاطی امین آباد به حساب می آید. او در ابتدا امام ویردی و سید احمد امین آبادی را پیروی نمود، اما به زودی استعداد مبتکر و روان خلاق او به رشد سبک خود او انجامید …9
در کتابشناسی هنر و معماری دنیای اسلام چاپ موسسه بریل، ص155 در شماره 4580 در باره امام ویردی چنین آمده است:
4580 بوتا، محمد اقبال، امام ویردی و نسخه خطی نادر او موزیم ملی پاکستان در کراچی؛ بولتن موزیم لاهور 5ii(1992) ص 67-73، + چهار صفحه { نسخه نا مکمل بوستان سعدی که نمونه عالی تذهیب مطلای سبک کشمیری توسط استاد خطاطی كه از کابل به لاهور مهاجرت نمود و در سال 1883 در این جا وفات نمود.}10
خورشید عالم گوهر در کتاب ” مروارید های خطاطی” چنین آورده است:
در میان خطاطان و کاتبان نسخ خطی در لاهور که به مدارج عالی شهرت در این رشته دست یافتند، می توان از امام ویردی، میرعلی، محمد افضل قادری، نورالله، قاضی نعمت الله، هدایت الله، مولوی سید احمد امین آبادی، منشی عبدالغنی شیرین قلم، مولوی عبدالله وارثی و شیخ احمد جوهر نام برد.11
بنابر دلایلی كه در زیر برمیشماریم، به احتمال قریب به یقین میرزا امام ویردی اوزبیك ذكر شده در «افغانستان در مسیر تاریخ»، یاد شده در منابع انگلیسی و هندی و امام وردی خطاط معرفی شده در «دایرةالمعارف آریانا» بایستی یك نفر باشند:
اول، هردو در كابل تولد و نشو و نما یافته و به عنوان «كابلی» یاد شده اند؛
دوم، زمان زندهگی هردو همزمان است. یعنی از اواخر حكومت سدوزایی ها تا اوایل حكومت امیرعبدالرحمن؛
سوم، امام ویردی (بیردی) مذكور در تاریخ غبار و منابع انگلیسی مبارزی سختكوش، ضد استعمار انگلیس و از رهبران جهاد استقلال و در نتیجه مخالف سرسخت انگلیسها بوده است. امام وردی (بیردی) خطاط از اینكه با فراریان هند همراه با سردار محمد ایوب خان مخالف سرسخت انگلیسها به هند رفته؛ لذا او نیز بایستی مخالف انگلیسها بوده باشد.
چهارم، امام وردی معرفی شده در «دایرةالمعارف آریانا» مدتی ملازم شهزادهگان امیر شیرعلیخان بوده و امیر نیز خود با انگلیسها مخالف بود؛
پنجم، واژۀ «میرزا» در نام امام ویردی اول دو مطلب را در ذهن تداعی میكند: یكی، او باید منشی، نویسنده و خوشخط بوده باشد. (به گمان قریب به یقین متن شبنامه را هم او باید آماده كرده باشد. برای این كار دلیل محكم همانا ذكر عبارت « میرزا امام ویردی مشغول جعل اسناد بود تا منافع انگلیس را صدمه بزند.» توسط هری رام گوپتاست، كه در بالا نقل شد.) دوی دیگر، او ممكن است منسوب به احفاد تیموریان یا بابریان در كابل بوده باشد، كه لقب «میرزا» در آن خاندان مرسوم بود.
به این ترتیب، با نظرداشت مشتركات و هممانندیهای بسیار نزدیك یاد شده در بالا، میتوان گفت كه میرزا امام وېردی (= بېردی= وردی) اوزبیك در كتاب «افغانستان در مسیر تاریخ»، ذكر شده در منابع انگلیسی و هندی و امام وردی (= وېردی= بېردی) خطاط در «دایرةالمعارف آریانا» و منابع پاكستانی به گمان غالب همه یك شخص باید باشند.
به هرحال، میرزا امام وېردی (بېردی) اوزبېك كابلی از سیماهای درخشان و از رهبران فعال و برجستۀ قیامهای آزادیخواهی كشورما، مردی سیاس و خبره و هنرمند استاد خطاطی نمایندۀ سزاوار افتخار مردم اوزبیك، تمام تورکان و مردم نجیب افغانستان در جهاد مقدس ضد استعمار انگلیس در سده های هیجدهم و نوزدهم تاریخ افغانستان است.
از جزئیات زنده گی امام بیردی معلومات دقیق و زیاد در دست نیست. فقط همین معلوم است، كه او كابلی بوده و در كابل تولد و نشو نما یافته است. او مرد سیاس فعال، آزادیخواه ناترس و نستوه، دشمن استعمارگران انگلیسی و از مشاوران سیاسی ارشد امیر دوست محمد خان و وزیر محمد اكبرخان بوده است. با به قدرت رسیدن امیر عبدالرحمن و آغاز پیگرد، شكنجه و آزار مبارزان ضد انگلیسی از سوی او، میرزا امام بیردی نیز با جمعی از همرزمانش به هند فراری می شود و در شهر لاهور اقامت می گزیند. او دارای دو بعد سیاسی و هنری بوده است (مانند همتبارش پروفیسور غلام محمد میمنه گی، كه هنرمند مشروطه خواه و ترقی طلب بود). در لاهور به فعالیت فرهنگی، به ویژه هنر خطاطی می پردازد و در این رشته به عنوان ایجادگر مكتب ویژه و استاد مسلم دارای شهرت و آوازه بلند می شود. او همانند دیگر آزادیخواهان فراری در هند، در عالم غربت، ولی با افتخارات جاودانه در شهر لاهور زنده گی را پدرود می گوید. تاریخ وفات او را طارق مسعود مؤلف كتاب «پاكستان: چشم انداز تاریخی و فرهنگی» سال (1880 میلادی) در لاهور ذكر می كند. (ص 216) اما در «كتابشناسی هنر و معماری دنیای اسلام» چاپ مؤسسه بریل تحت شماره (4580) سال وفات او (1883م) نشان داده شده است. چون از تاریخ تولدش آگاهی نیست، لذا مدت عمر او نیز معلوم نیست. محل دفنش شهر لاهور است.
گفتنی است كه، با دریغ مورخان درباری و متعصب نام این شخصیت ممتاز و آزادیخواه كشور ما را در كتب تاریخ رسمی كشور، به ویژه كتب درسی مكاتب عمداً و جبراً از قلم انداخته اند. در حالی كه، مورخ آزادۀ میهن ما شادروان غبار نام میرزا امام ویردی (بیردی) را در قطار رهبران جهاد ضد استعمار؛ مانند میرمسجدی خان، نایب امین الله خان لوگری، اسكندرخان بامیزایی، وزیر اكبرخان وغیره به عنوان گردانندگان «چرخ انقلاب» ذكر نموده است. واقعیت موضوع را ما از سایر منابع، به ویژه منابع انگلیسی و هندی در سطرهای بالا نشان دادیم.
باید گفت كه تنها در سه دهۀ پسین با تشبث نگارندۀ این سطور مقالات و نوشته هایی مستقل و غیرآن در بارۀ میرزا امام ویردی (بیردی) اوزبېك و كارنامه های او در مطبوعات كشور به نشر رسید. همچنان، به سال (1368ش.) آنگاه كه هفتادومین سالگرد حصول استقلال افغانستان در سرتاسر كشور به طور باشكوهی تجلیل میشد، و شهر كابل با تصاویر و پُرتریتهای بزرگ رهبران جهاد استقلال و مشروطه خواهان آزین مییافت، نگارنده زندهگینامه و كارنامه های تاریخی دو تن از شخصیتهای تاریخی اوزبیك (تورك) كشور ما، یعنی میرزا امام ویردی (بیردی) اوزبیك و پروفیسور غلام محمد میمنهگی را تهیه و از طریق محترم دكتور شرعی جوزجانی به كمیسیون مربوط سپرد. در نتیجه، پرتریت بزرگی از میرزا امام بیردی اوزبیك از سوی كمیسیون نامبرده تهیه و در میدان پشتونستان شهر كابل، در پیشتاق بنای وزارت مالیه نصب گردید.
گفتنی است كه كمیسیون مذكور پیشنهاد نگارنده را در مورد هنرمند فرهیخته، مبارز ترقیخواه و یكی از اركان مسلم جنبش مشروطه خواهی اول میهن ما پروفیسور غلام محمد میمنهگی، كه عریضه مشروطه خواهان را هم او به جلال آباد نزد امیر حبیب الله برده بود، باوجود مستحق بودنش نپذیرفت. در نتیجه، پرتریت او در پهلوی همرزمانش مانند عبدالرحمن لودین، میر قاسم خان، محمود طرزی وغیره قرارداده نشد! گویا اینكه، كمیسیون برای توركان كشورما همان یك سهمیه را توانسته بود تحمل كند! و چشمان كور تعصب مانع از دیدن جایگاه والا و كارنامه درخشان شادروان پروفیسور غلام محمد میمنه گی در جنبش مشروطیت شده بود!!
گذشته از این، هنگام تألیف كتب درسی زبان اوزبیكی در ریاست انكشاف نصاب تعلیمی و تألیف كتب درسی وزارت معارف، با تشبث این قلم میرزا امام بیردی به عنوان شخصیت تاریخی نستوه با سیمای درخشان و انكار ناپذیر مبارزه علیه استعمار و هنرمند خطاط توانمند، شامل پروگرام درسی كتاب درسی زبان اوزبیكی صنف (هشتم) ساخته شد.
در اینجا میخواهم به یك عمل زشت و تعصبآمیز تازه اشاره كنم:
یكی از سیاست ها و روش های نابه هنجار و زشت متعصبان تنگ نظر، مثله و تحریف تاریخ كشور و دستبرد به مندرجات كتب تاریخی و معلوماتی به نیت كثیف كتمان حقایق تاریخی است. از این شمار هم یكی تجدید چاپ اول “دایرةالمعارف آریانا” به همین روش ناشایست و نابخردانه غیرعلمی از سوی كانونی است (اكادمی علوم جمهوری اسلامی افغانستان) كه می بایست حسب الوظیفه و نامش حامی علم و شیوه های علمی می بود. در سال های پسین اكادمی علوم جمهوری اسلامی افغانستان گویا دست به تجدید چاپ “دایرةالمعارف آریانا” زده است. این تجدید نظر در پرتو نظام و شرایط دموكراتیك و ادعاهای پرطمطراق «وحدت ملی» و «برابری ملی» بایستی به دور از تعصبات و به ویژه تمایلات قومگرایی انحصارگرایانه، براساس احترام به حقوق و نقش همه اقوام و ارزش های ملی مشترك و حرمت به روح مبارزان مجاهد استقلال صورت می گرفت، كه با تأسف چنین نشده است. تجدید چاپ، به عوض غنی سازی واقعگرایانه و بیطرفانه، برعكس درواقع با شمار زیاد تحریفات، مثلهها و تفسیرهای نادرست برخی از آرتیكلهای چاپ اول، به ویژه آرتیكلهای مربوط به تاریخ و فرهنگ اوزبیكان و عموماً توركان است. چنانكه در چاپ نخست این اثر آرتیكلی با عنوان “امام ویردی” در جلد دوم وجود داشت و ما متن آن را در سطرهای بالا نقل نمودیم. ولی جای تعجب و تأسف است كه در چاپ جدید مثله گران و جعالان بیباك متعصب نام و آرتیكل “امام ویردی” را وقیحانه حذف و از پیكر “دایرةالمعارف آریانا” مثله اش كرده اند. این كار زشت و غیرعلمی، درواقع بی حرمتی به گروه بزرگی از باشنده گان افغانستان- توركان و چشم پوشی از موجودیت آنان در این سرزمین آبایی شان است، كه از زمان های باستان در پاسداری و دفاع از استقلال و نوامیس ملی این سرزمین به عنوان میهن آبایی شان جانبازی كرده و در شگوفایی و پایه گذاری تمدن های بزرگ باستانی آن سهم و نقش گرانسنگ داشته اند.
مرتكبین وقیح این كار زشت، با این عمل خود یك بار دیگر بی پایه بودن ادعا های «وحدت ملی» و نیات چركین فاشیستی خود را در برابر مردم شریف افغانستان و تاریخ به نمایش گذاشتند. ولی باید به خاطر داشت كه، تاریخ واقعی و اذهان مردم نام نامیرای مجاهدان حقیقی استقلال همچون میرزا امام بیردی اوزبیك را همیشه زنده نگه می دارد. روان تمام مبارزان حقیقی استقلال كشورمان شاد باد!
یادآوری: این نبشته اساساً برپایه معلومات كتاب زیر در مورد میرزا امام بیردی اوزبیك به علاوه برخی معلومات تازه انترنتی آماده شده است:
«برگ هایی از تاریخ اوزبیكان افغانستان»، تألیف محمد حلیم یارقین.
این كتاب تاكنون سه بار اقبال چاپ یافته است: دو بار از سوی «انجمن فرهنگی میرزا اولوغ بیك» (سال های 1384 و 1388 ش.) در مزارشریف و یكبار هم از سوی «انتشارات خراسان» در تهران – ایران (سال 1391ش.)
مأخذ هاي انگلیسی:
- Robert Johnson, The Afghan Way of War: How and
Why They Fight?, Oxford University Press, 2011, p 77
- William Hough, W.H. Allen and Company, 1841, p
413-14
- Sir Vincent Eyre, The Military Operations at Cabul:
Which Ended in the Retreat and Destruction of the
British Army, January 1842, With a joumal of
Imprisonment in Afghanistan, John Murray, 1843, p
270.
- Mohan Lal, Life of the Amir Dost Mohammed Khan; of
Kabul, Volume 2, Longman, 1846, p 366, 367, 382.
- MohanaLāla (Munshi), Travels in the Panjab,
Afghanistan, Turkistan, to Balk, Bokhara, and
Herat: And a Visit to Great Britain and Germany,
W.H. Allen&Company, 1846, p 474.
- Mohan Lal, Life of the Amir Dost Mohamma Khan of
Kabul: His Political Proceedings Towards the
English, Russian and Persian Governments,
Including the Victory and Disasters of the British
Army in Afghanistan. By Mohan Lal, Esq, Volume1,
p16.
- Hari ram GuptaU Panjab, Central Asia, and the First
Afghan War: Based on Mohan Lal’s Observations,
2, reprint, Publication Bureau, Panjab University,
1943, p 200, 207, 228.
- Christine Noelle, State and Tribe in Nineteenth-
Century Afghanistan: The Reign of Amir Dost
Muhammad Khan (1826-1863), یادداشتهای نهایی شماره 191
- Tariq Masud, Pakistan: a historical and cultural
Panorama, Al-Waqar Publishers, 1989, p217-218
- BRILL, Bibliography of Art and Architecture in
the Islamic World (2 Vol. Set), p 155.
- Khvurshid AlamGauhar,Pearls of Calligraphy:
The Sacred Art of Islam, Illustrated, Sang-e-Meel
Publications, 2005