مقدمه:
احمدشاه درانی یکی از تاثیرگذارترین و با نفوذترین رهبر در تاریخ افغانستان است. او در سال 1747 در لویه جرگه ای که در شهر قندهار دایر شد به عنوان پادشاه افغانستان انتخاب شد. احمدشاه درانی، یک رهبر نظامی دلیر و یک سیاستمدار دانا بود که بعد از انتخابش به عنوان رهبر افغانستان، قلمرو خویش را به امپراطوری بزرگی گسترش داد. قلمرو امپراتوری احمدشاه درانی وسیع بود و از دریای آمو در شمال تا دریای عرب و از مشهد در ایران تا کشمیر و دهلی در هند امتداد داشت. بعد از پیروزی در نبرد پانی پات، امپراتوری درانی به یکی از بزرگترین امپراتوری های اسلامی در جهان تبدیل شد. احمدشاه درانی در طول سلطنت خویش برای اتحاد اقوام مختلف تلاش نمود و برای ملت سازی سعی ورزید و توانست که اقوام و ولایات از هم پاشیده را تحت بیرق یک کشور با هم متحد سازد. احمد شاه درانی نه تنها یک فرمانده نظامی شجاع، یک سیاستمدار دانا ویک رهبر توانا بود بلکه دعوت شجاعانه وی برای جهاد و رهایی مسلمانان هند از ظلم و بیداد هندو ها باعث شد که او به حیث رهبر اسلامی در جهان اسلام شناخته شود. احمدشاه درانی ابر مرد بزرگ و ستاره درخشان تاریخ معاصر افغانستان است که بنابر خدمات شایان اش ملقب به پدر افغانستان معاصر یا احمدشاه بابا گردید. دستاورد ها، پیروزی های نبرد، سیاست های جامع و رهبری موثر احمدشاه درانی باعث شد تا در سراسر جهان به عنوان یک رهبر تاثیر گذار شناخته شود و به یک چهره تاریخی فرامرزی مبدل گردد. در اینجا فقط به شکل نمونه نظرات و تحلیل عده ای از مورخین و دیپلومات های خارجی را در مورد احمدشاه درانی با شما شریک می نماییم.
داکتر گندا سینگ
داکتر گندا سینگ مورخ هندی برای تیزس دکتورا خویش کتابی بنام The life of Ahmad Shah Durrani یا بیوگرافی احمدشاه درانی را نوشته است. او در مقدمه کتاب خویش چنین مینویسد:
شاید برای یک سیک عجیب به نظر برسد که با اشتیاق از قهرمان افغان بنویسد. یک دانشجوی معمولی تاریخ، سیک ها و افغان ها را تنها به عنوان دشمن می شناسد که تنها در میدان نبرد با شمشیر هایی که در دشمنی بی امان به روی هم کشیده اند ملاقات می کردند. از آنجا که روایت زندگی احمدشاه درانی، جدا از تلاشهای او برای یکپارچه سازی و تحکیم سرزمینهای افغانستان، بیشتر به مبارزه افغانها – سیکها برای برتری در پنجاب می پردازد، تنها یک سیک می تواند ویژگیها و آرمانهای سازنده امپراتور افغانستان را به بهترین نحو درک و قدردانی کند، زیرا اجداد خودش نیز در قرن هجدهم هنگامی که مشاغل مشابهی را آغاز و انجام داده بودند. تقریبا 25 سال قبل، در جریان تحقیقات راجع به تاریخ شمال هند در قرن هجدهم، من احمدشاه درانی را از ابتدا به عنوان یک شخصیت تاریخی بزرگ آسیای مرکزی در یافت کردم.من در محیط تعصب های فراوان نسبت به احمد شاه درانی متولد و بزرگ شده بودم و نام او را فقط به عنوان رئیس دزدان شنیده بودم که به دلیل غارت بر هند حمله کرد و هزاران طلای هندی و هزاران برده هندو را به افغانستان برد. اما هرچه بیشتر راجع به او می خواندم، بیشتر تحت تأثیر ویژگی های عظمت او قرار می گرفتم که به طرز مقاومت ناپذیری خود را در ذهن من جایگزین می کرد. خوشحالم که توانستم با نوشتن این بیوگرافی طویل و آغاز یک تحقیق هرچند متواضعانه، راجع به تاریخ افغانستان معاصر به تاریخ آن خدمت کنم. زندگی نامه ای احمدشاه درانی روایتی ساده و بدون نقص از کار سخت و فعالانهٔ یک نماینده عالی مردم ساده و شجاع افغان و کشور عقب مانده ای افغانستان در قرن هجدهم است. من در اینجا تلاش کرده ام تا نام نیک مرد بزرگ را از سنگینی افترا و بدگویی که مدتها تحت آن قرار داشت و گرفتار سیل گدازه های تعصبات مذهبی و نژادی هندی ها و ایرانیان بود نجات دهم. در حالی که سعی می کردم تصویری از احمدشاه تهیه کنم که در مورد ویژگی های بزرگ او باید عدالت را رعایت کنم. من هیچ کاری برای پنهان کردن و یا توضیح ندادن نقاط ضعف او که با دیگر همنوعان یا انسان ها مشترک داشت، انجام نداده ام. در صورت تهیه این اثر، اگر شخصیت احمدشاه برخی از ویژه گی های واقعی خود را بازیابد، برای کارم در هنگام تهیه این اثر احساس دستاورد مزد بالا خواهم کرد.
پیتر تامسن
پیتر تامسن دیپلمات و مورخ آمریکایی درباره احمد شاه درانی چنین میفرماید:
در طول بیست و پنج سال سلطنت خود تا سال 1772، احمد شاه امپراتوری کوتاه مدت افغانستان را فتح کرد. این منطقه شامل مشهد در شمال ایران، بخارا در آسیای میانه، پیشاور، کشمیر و بخش عمده ای از شمال هند بود. کاریزمای شخصی، شجاعت و سابقه موفقیت نظامی احمدشاه پشتون ها و غیر پشتون ها را به سمت خود کشاند. پادشاه افغانستان با پیروی از شیوه فئودالی حکومت غیر مستقیم از طریق کارگزاران قدرت بومی، امپراتوری خود را اداره کرد. او پسران و سایر نمایندگان مورد اعتماد را در مناطق تحت تسخیر برای جمع آوری خراج ,مالیه، موظف کرد و مسئولیت های حاکمیت را به عهده رهبران محلی گذاشت. به این ترتیب او راه پادشاهان اروپایی و روسی را دنبال نکرد چون آنها زورمندان فئودالی را زیر سلطه خود درآورده و قدرتهای نظامی و اداری را در دست خود متمرکز کرده بودند. ویژگیهای رهبری نظامی قوی، جذابیت و شجاعت احمد شاه، ارتش او را به پیروزی پس از پیروزی متوسل ساخت. احمدشاه درانی کمک های عظیمی به دولت و مردم افغانستان کرد. او کشور خود را به استقلال و به طور مختصر به امپراتوری رسانید. او امروز احساس وحدت ملی و سربلندی در مردم افغانستان ایجاد کرده که او را به عنوان پدر (بابا) ملت به حيث مظهر ملی گرایی افغانمورد احترام میدانند.
مارتینز ایوان
مارتینز ایوان دیپلمات و مورخ انگلیس درباره احمدشاه درانی چنین می فرماید:
در اوج قدرت، سلطنت احمدشاه درانی از دریای آمو تا به بحیره عرب، در غرب، فراتر از مشهد گسترش یافت، در شرق تا دهلی امتداد داشت وهمچنین شامل کشمیر، سند و بیشتر بلوچستان کنونی بود. احمد شاه یک رهبر نظامی الهام بخش بود. او همچنین یک سیاستمدار و دیپلمات زیرک بود که درک فوق العاده ای از مشکلات، تامین و حفظ بیعت قبایل پشتون را از خود نشان داد. در حالی که همیشه عزت و اقتدار خود را حفظ می کرد، او یک حاکم محبوب بود که خود را همیشه در دسترس رعیت نگه می داشت. او مردی بسیار متدین، مذهبی و فرهنگی بود که در میان دیگر دستاوردهایش، به پشتو نیز شعر می سرود.
جوزف پیر فریر
جوزف پیر فریر افسر نظامی و مورخ فرانسوی، شخصیت احمد شاه درانی را چنین تحلیل میکند:
احمدشاه سدوزی بیست و پنج سال و چند ماه پادشاهی کرد. او از بیشتر جنایاتی که معمولاً در افراد کشور های شرقی مشاهده می شود، مصون بود. بطور مثال نشه و مستی که یا از شراب و یا تریاک باشد، دوگانگی، حرص، ظلم، و چیزی که نیازی به ذکر آن نیست این است که او همیشه قوی ترین حامی دین بود. در زمان رسیدن به تخت پادشاهی، وی نام قبیله خود را که ابدالی نام داشت به نام درانی تغییر داد که نشان دهنده فردی با اصالت و قدامت است. احمدشاه لقب درانی را به خود اختصاص داد، او شخصیتی بود که توانست قبایل اصیل و باستانی افغان را دور خود جمع نماید.احمدشاه پادشاه عادل بود و حق کشتن برده را از ارباب اش صلب کرد. احمد شاه رسم خم کردن سر و بدن و بوسیدن زمین را در برابر حاکم ملغی کرد، او فرمان صادر کرد که از این پس با حمل مستقیم دست به پیشانی به او سلام شود. وی اجازه نشستن در حضور پادشاه را فقط به عالمان دین و سادات داد و به آنها اجازه داد تا هر پنجشنبه عصر با پادشاه غذا بخورند، تا او بتواند در زمینه علوم و دین با آنها گفتگو کند. قوانینی که او در دوران سلطنت خود وضع میکرد به شدت اجرا می شد. احمد شاه ابدالی فرمان داد که فرزندان و جانشینان وی نیز باید پس از او همین اصول را انجام دهند.
احمدشاه ثروت زیادی به دست آورد که آنها شامل غنایمی بود که او از دشمنان خود گرفته بود. درآمدهای افغانستان، به شکل منظم اداره میشد و هرگز به خزانه خصوصی وی راه پیدا نکرد. او حقوق نیروهای ارتش خود را به صورت شخصی تادیه میکرد. نام احمدشاه پس از نبرد پانی پات در سراسر آسیا باشکوه شد و از شهرت خاصی برخوردار شد، که این یکی از عللی بود که منجر به فروپاشی سریع امپراتوری مغول شد. احمدشاه میدید که آسودگی و آرامش باعث بی روحیه شدن نیروهایش می گردد فلهذا آنها را همیشه در نظم و انضباط بالا نگه میداشت. همین سیستم بود که احمدشاه توانست تا تاج و تخت خود را حفظ نماید. او دائماً از خود رحم، بخشندگی و مروت عظیم نشان می داد و این مهربانی به همان اندازه او را وادار میکرد تا سران سرکشی را ببخشد که نمی توانستند به زیر یوغ اطاعت تعظیم کنند. احمدشاه خود را موظف می دانست که در بین گروه های متخاصم آشتی و صلح کند.
سلطنت او به خاطر خیر و خوبی که در اطراف خود گسترش داده بود قابل توجه بود. سخاوت، سلوک و رفتار ساده و متواضع او در اوج قدرت و شکوه اش باعث شد همه کسانی که به شخص او نزدیک می شدند او را احترام و دوست داشته باشند. به او دسترسی آسان بود و عدالت را بر اساس عادلانه ترین اصول اجرا می کرد. احمد شاه درانی هیچگاه حتی کسانی را که مستحق آن بودند، با سخنی تند و تیز خطاب نکرد. او مصلح و آشتی دهنده بود، تشویق کننده و متقاعد کننده بود و هیچ کس هرگز از قضاوت هایی که او کرد شکایت نکرد. احمدشاه تا حد زیادی محدوده امپراتوری خود را گسترش داد که در لحظه مرگ وی شرح آنها چنین بود: مرزهای شمال توسط دریای آمو و کوههای کافرستان، در جنوب بحیره عمان، در شرق کوههای تبت، سوت لج و سند، و در غرب توسط خراسان، فارس و کرمان مشخص می گردد.
اما احمدشاه بیشتر به دلیل استعدادی که اقوام مختلف افغان را تحت قوانین خود قرار داد مستحق مدح و ستایش است نسبت به این که به پادشاهی خود چنین دامنه وسیعی داده و یا پیروزی هایی را کسب کرده است. شاهزادگانی که پیش از او بر افغانها حکومت می کردند از اختیارات اسمی بر قبایل کوچ نشین برخوردار بودند، زیرا آنها فقط به دستورات روسای خود گوش می دادند. احمدشاه با اکثریت مخالفین مصالحه کرد و تعداد کمی از کسانی را که با او دشمنی می کردند مجبور به اطاعت نمود. احمدشاه از 9 سرداری که در ارتش نادر یکجا با او خدمت کرده بودند، شورایی را تشکیل داد که در مسائل مربوط به کشور همیشه از آنها مشاوره می گرفت. وی هیچ گونه تصمیمی را بدون تأیید آنها اتخاذ نکرد و در هیچ قولی که به آنها داده بود کوتاهی نکرد. دولت احمدشاه به طور خلاصه بیشتر شبیه حکومت فدرالی بود که او به حیث ذعیم آن بود نه سلطان مطلق آن. پس از هر پیروزی، او همیشه بخش بزرگی از غنایم دشمن را به سربازان خود تقسیم می کرد. او هرگز لحنی مغرورانه از برتری خویش را به سرداران خود نشان نداد که سبب گردد احساسات کسانی را جریحه دار کند که قبلاً با او در شرایط مساوی قرار داشتند و او را به قدرت حاکمیت رسانده بودند.
استفن تانر ( مورخ نظامی و نویسنده مستقل امریکایی ):
به نظر بسیاری، به اقتدار رسیدن احمد شاه به حیث رئیس قبیله ابدالی در سال 1747 میلادی، تولد ملت افغانستان است. برخی دیگر موافق نیستند زیرا ساختار او بیشتر یک امپراتوری درانی بود تا یک دولت افغانستان، که با گسترش زودگذر قبيله ای که قبلاً رخ نداده بود بوجود آمد. هر دو نظر راجع به احمد شاه معتبر هستند. در واقع ممکن است که او را از هر دو نگاه دید، یعنی هم به حیث اولاده ساک ها یا ساکه، (Scythian) کوچی، که قبیله خود را در غزوه های غنیمت گیری بزرگتر رهبری کرد و هم به حيث افغانی که کشور خود را بر قبیله خود به طریقی که از میهن پرستی معاصر غیرقابل تمیز است، مقدم قرار داد.از هر جهت، احمد شاه نه تنها یک رهبر نظامی عالی بلکه یک فرمانروای قابل تحسین بود که در عین حفظ شأن و شوکت خود، مواظب نگرانی های رعیت خود بود. در حالی که احمدشاه دارای توانایی ذاتی برای جلب بهترین تلاش از دیگران بود، او مانند دیگر رهبران پان یا همه قبیله ای مانند آتیلا و چنگیز خان در لباس شخصی و عادات خود متواضع بود. دستاورد احمدشاه درانی این بود که در حقیقت افغانها را به آن اوج شهرتی رساند که در جهان اسلام در اواخر قرن هجدهم، تنها عثمانی ها به آنها مطابقت داشتند. در مجموع به نظر می رسد که احمدشاه فقط یک رییس قبیله ای نه بلکه در واقع مردی بود که افغانستان را از نظر نقش و مرز آن که به اصطلاح سرزمین هیچکس بین امپراتوری ها بود، به یک نهاد سیاسی مستقل هدایت کرد که مانند خود احمدشاه شایسته احترام بود. احمدشاه درانی پس از خدمات شایانی که افغانها را مالک سرزمین خودشان ساخت، شاید در تاریخ بیشتر مشهور می شد، اگر او ثبات آینده خلقت خود را (امپراتوری) نیز تضمین می کرد. ضعف بزرگ احمدشاه ناتوانی او در گسترش فعالیت اش از قبر بود، تا بتواند با فراهم آوردن وسیله ای نهادی برای وارثانش گردد تا آنچه که او برایشان به دست آورده بود، حفظ کنند. اما در آغاز قرن نوزدهم، آنها با دنیایی روبرو بودند که احمدشاه هرگز تصورش را هم نمی کرد.
اگرچه امپراتوری احمدشاه درانی تقریباً از لحظه مرگ او در 1772 شروع به فروپاشی کرد، اما دستاورد پایدار او، حذف نقش افغانستان به عنوان چهارراه فتح قدرت ها و یا به عنوان چند ولایتی بود که در حاشیه قدرتهای بزرگتر قرار داشتند. نزد جهان خارج، که از این واقعیت کمتر آگاهی داشتند که قبایل در داخل این کشور به چی حد با هم متحد بودند، افغانستان جای خود را در بین ملل مستقل باز کرد. در واقع، کلمه افغان در بین مردم کشورهای همسایه تعریف هولناکی به خود گرفته بود، هیچ یک از آنها حمله به سرزمین هندوکش را در نظر نداشتند و فقط به فکر دفاع در برابر قبایل شکاری یا حمله کننده بودند. احمدشاه در سال 1772 در سن پنجاه سالگی وفات نمود. او از بیماری رنج می برد که ممکن سرطان پوست بود. فاجعه بزرگ امپراتوری جدید درانی این بود که بنیانگذار آن قبل از آنکه بتواند مرزهای کشور خود را تعیین و یک دولت کارگر ایجاد کند، یا فتوحات جدید خود را به درستی تثبیت کند، وفات نمود.
مونت ستوارت الفنستون (سیاستمدار و مورخ اسکاتلندی):
شجاعت و فعالیت نظامی احمدشاه درانی، هم از طرف رعیت خودش و هم از طرف ملتهایی که با آنها در جنگها یا اتحادها درگیر بوده اند مورد تحسین قرار گرفته است. به نظر می رسد که او به طور طبیعی با ملایمت، نرمش و پاکی گرایش داشته است. به نظر می رسد از نگاه کرکتر شخصی احمد شاه فرد شاد، مهربان و خوش اخلاق بود. چه از نظر سیاست و چه از نظر گرایش او با ملاها و علمای دین با احترام زیادی رفتار می کرد.احمد شاه درانی خود یک مرد روحانی و نویسنده و از نگاه شخصیت یک مرد بالا همت و پرهیزگار بود. در بهار 1772 احمدشاه قندهار را به مقصد تپه های توبا در منطقه اچکزی ترک کرد، جایی که هوایی تابستان آن سردتر از قندهار است. در آنجا بیماری او افزایش یافت و در آغاز جون 1772 در پنجاهمین سال عمر خویش در مارغه درگذشت.ویلیم ووگلسانگ (افسر نظامی و مورخ هالندی):
شکی نیست که احمدشاه یک شخص کاریزماتیک بود که میتوانست گروه های غیر قابل کنترول پشتون را عقب استندارد خود جمع کند. همچنین واضح است که او توانست از زوال دو همسایه قدرتمند خود، هند و ایران استفاده کند و ثالثاً، بدیهی است که پشتون ها رزمندگان دلیر بودند و آنها این امر را در زمان اشغال ایران در دهه 1720 ثابت کرده بودند. سر پرسی سایکس، یکی از دستان قدیمی سرزمینهای مرزی، او را با کلمات زیر توصیف کرده، ” پادشاهی که تبار بالا و ویژگی های جنگی اش او را برای رهبران اشرافی و دلیراش و به طور کلی برای تابعان جنگجو اش قابل پذیرش ساخت.به طور خلاصه، او دارای تمام ویژگی هایی بود که به او امکان داد تا با موفقیت سلطنت افغانستان را تاسیس کند “.
پاول فیتزجرالد (ژورنالیست، کارگردان و نویسنده آمریکایی ):
واضح است که احمدشاه درانی اولین فرمانروای بزرگ افغان در عصر معاصر بود که در ربع قرن هجدهم کنترل خود را تقویت کرد و امپراتوری خود را به عنوان دومین امپراتوری مهم مسلمانان در کنار ترکان عثمانی تبدیل کرد. احمدشاه درانی با رهبری عالی، اقوام متفرقه افغانستان را متحد کرد و خود را به عنوان نمونه ای از هویت افغان که پایه و اساس پادشاهان آینده افغانستان را تشکیل می دهد، مطرح کرد.
رالف اچ مگنوس و ایدن نبی (مورخین امریکایی):
موفقیت احمدشاه در جنگ، تقوا، عدالت، رهبری عاقلانه سیاسی و مطابقت با سنت پشتون ها باعث شد تا حمایت مردمی زیادی برای او به همراه داشته باشد و نام او در تاریخ افغانستان به عنوان پدر کشورش یعنی احمدشاه بابا مورد احترام قرار گیرد. بزرگترین دستاوردهای او این بود که متوجه شد تنها راه حکومت بر پشتون ها مشورت در جرگه است.
بری یانگرمن (نویسنده) و شایسته وهاب (مورخ):
قبل از احمدشاه کس موفق نشده بود تا پشتونها را عمدتا با نیروی شخصیتی و مهارتهای دیپلماتیک متحد کند. فروتنی شخصی، دسترس پذیری و احساس مذهبی واقعی او باعث شد طرفداران زیادی پیدا کند. اگر عمر با احمدشاه یاری میکرد و تا سن بالاتری زنده می بود، ممکن بود فرمانده می توانست از امپراتوری ای که ساخته بود، دفاع کند.
References:
Ahmad Shah Durrani, Father of Modern Afghanistan
By: Dr. Ganda Singh (Preface)
The Wars of Afghanistan
By:Peter Tomsen (33-34)
Afghanistan A Short History of Its People and Politics
By: Martin Evan (36)
History of the Afghans
By: Josephe Pierre Ferrier (93-4)
Afghanistan A Military History from Alexander the Great to the Fall of the Taliban
By: Stephen Tanner (122-3 and 129)
An Account of the Kingdom of Caubul
BY: Mountstuart Elphinstone (557)
The Afghans
By: Willem Vogelsang (233)
Afghanistan’s Untold Story
By: Paul Fitzgerald (30)
Afghanistan Mullah, Marx, and Mujahid
BY: Ralph H. Magnus and Eden Naby (30)
A Brief History of Afghanistan
By: Barry Youngerman and Shaista Wahab (73)