ټول حقوق د منډيګک بنسټ سره محفوظ دي
از زمان اعلیحضرت احمد شـاه تا موقعی که نواب جبار خان به حیث آخرین حکمران افغانی در کشـمیر حکومت کرده اسـت حکمرانان افغانی که به عناوین مختلف: صوبه دار، ناظم، حاکم، در آن درۀ زیبا حکومت کرده اند مانند عبدالله خان الکوزائی، شـیر محمد خان بامیزائی، عطا محمد خان بامیزائی، سـردار محمد عظیم خان [که] هر کدام بعد از موعدی سـر تمرد علیه دولت مرکزی بلند کرده و مخصوصاً از پرداخت مالیات ابا ورزیده اند. از آن جمله یکی، آزادخان ابن حاجی کریم داد خان اسـت که بعد از فوت پدر صوبه دار کشـمیر شـد و قصۀ بغاوت و گوشـمالی او را از طرف اعلیحضرت تیمور شـاه اینجا می خوانید.
آخرین کسی که در طرف اعلیحضرت احمد شـاه درانی به حکومت کشـمیر تعیین شـد، حاجی کریم خان عرض بیگی اسـت که در سـال های اخیر حیات شـاهنشـاه افغانی بر کشـمیر حکومت می کرد و تا آخر عمر باین عهده برقرار بود و چون وفاتش مصادف به سـال های اول جلوس تیمور شـاه بود، شـاه پسـر بزرگ او آزاد خان را به جای پدر مقرر نمود.
آزاد خان مرد بسیار رشـید و جسـور و حتا بی باک بود و حینی که حکومت کشـمیر، یا به اصطلاح آن وقت صوبه داری آن درۀ زیبا را در ید تصرف خود دید، مسـت بادۀ خود خواهی شـده حتا برادران خود را هم از کشـمیر بیرون کشـید و خیال خودمختاری در سـرش زد و برای اینکه نقشـه های خود سـری خود را رنگ عمل دهد یک طرف سـران سـپاه را با اعطای پول و هدایای قیمتی از خود سـاخت و از طرف دیگر سـه هزار تن از هندوان کشـمیر را در سـلک نظام خود شـامل سـاخت و آن گاه علم بغی بر افراشـت و آزادی مالیات کشـمیر به خزانۀ شـاهی دولت مرکزی حکومت متبوع افغانی خود سـر باز زد. چون خبر این حرکت نافرجام به سـمع اعلیحضرت تیمورشـاه رسـید، برای نصیحت و راهنمائی حکمران متمرد، میر محمد علی خان معروف به کفایت خان را از کابل بدان صوب فرسـتاد. کفایت خان با فصاحت بیان و جرات عملی که داشـت بدون کوچکترین واهمه از تشـدد آزاد خان پیام شـاه را به او رسـانید و از راه نصیحت و اندرز او را منقاد دولت مرکزی سـاخت و وادارش نمود که با سـه لک روپیه نقد و جنس به عنوان مالیات کشـمیر با خود گرفته عازم کابل شـود و شـرف یاب حضور شـاه گردد.
هنوز صوبه دار افغانی از حدود کشـمیر بیرون نشـده بود که شـاه بر اصل قضیۀ تمرد او عصبانی شـده به برادران مذکور مرتضی خان و زمان خان که از کشـمیر رانده شـده بودند و در دربار کابل می زیسـتند امر داد تا با سی هزار مرد جنگی روانۀ کشـمیر شـودند و حکمران متمرد را گوشـمالی دهند. لشـکر های شـاهی در حوالی قریب کشـمیر در دهکدۀ ( بکلی ) در کرانه های رود خانه مظفر آباد فرود آمد. اتفاقاً آزاد خان در این وقت آن طرف رودخانه در خان خسار بود و فورا میان حاجی کریم داد خان عرض بیگی ناظم کشـمیر قوای طرفین جنگ سختی در گرفت. ملا اعظم خان امیر لشـکر آزاد خان کشته شـد و سیارک شـاهی غالب آمد و دو هزار تن از سپاهیان حکمران متمرد افغانی در آب های مظفر آباد غرق شـد. جنگ به فتح سـپاه پادشاهی تمام شـده بود و آزاد خان به خیال گریز بود که عمو زاده اش پهلوان خان او را از این حرکت مانع شـده و به مقاومت تشویق نمود و با تجدید عملیات جنگل پیروزی عسـاکر شـاهی به هزیمت مبدل شـد و آزاد خان مغلوب، غالب آمد چنانچه [ چنانکه ] او فاتح به کشـمیر داخل شـد و سـپاه شـاهی روی هزیمت به طرف کابل آوردند.
می گویند در این جنگ ها اقوام یوسـف زائی دند پشـاور خیلی به شـاه درانی سـدوزائی وفاداری نشـان داده و یک تن از ایشـان سـید علول شـاه نام که از قریۀ اتمان خیل بود با کمال شـجاعت می جنگید و در حالیکه زخم منکر برداشـته بود اسـیر شـد و با شـمشـیر برهنه او را نزد آزاد خان آوردند و مورد تحسـین و الطاف زیاد قرار گرفت و در اثر شـجاعت او هزار و پنج صد تن از یوسـف زائی ها را حکمران متمرد افغانی در سـلک نظام خود شـامل سـاخت. بهر حال، چون اعلیحضرت تیمورشـاه خبر هزیمت سـپاه اعزامی خود را دریافت کرد، شـخصاً با سـپاه قصد حرکت به طرف ولایت شـرقی کشـور نمود و با دبدبه و جلال مخصوص به شـهر پشـاور نزول اجلال کرد و آن شـهر را پایگاه نظامی خویش قرار داد و ادارۀ عملیات جنگی را به سـردار مدد خان اسـحق زائی محول نمود. مدد خان با عسـاکر شـاهی از معبر اتک از آب های سـند گذشـته و به نواحی قریب کشـمیر مواصلت نمود. آزاد خان نیز به مدافعه پرداخت در حالی که مختصر زد و خورد های قراولی میان پیشآهنگان طرفین جریان داشـت، سـردار مدد خان با چند تن از سـران سـپاه آزاد خان تماس گرفته و از راه وعده و وعید ایشـان را از حکمران متمرد مجزا و طرفدار شـاه درانی سـاخت. در این فرصت در اثر هدایت آزاد خان یکی از سـران سـپاه او شـادی خان به عملیات شـبخون مبادرت ورزید، ولی چون سـردار مدد خان قبلاً آگاه شـده بود جنگ شـدیدی در گرفت و به تعقیب این جنگ، جنگ های دیگر به وقوع پیوسـت و آخر الامر چون آزاد خان از تمایل و انقیاد سـری بعضی از سـران سـپاه خود با سـردار مدد خان آگاه شـد خویش را بخانۀ خسـر خود کناره کشـید و عزلت گزین شـد. رسـتم خان خسـر آزاد خان در اثر تخویف سـردار مدد خان مترصد بود که خطر آزاد خان داماد خویش را به نوعی از خود دور کند بدین عزم آهسـته آهسـته همراهان آزاد خان را از دورش دور و متفرق سـاخت و روزی از روز ها که آزاد خان در حجره اندرونی خود خواب بود دروازه را مسـدود نمود و مراتب را به اطلاع سـردار مدد خان فرسـتاد و اخیر الذکر اسـلام خان را با دو هزار سـوار مامور نمود تا حکمران متمرد افغانی را در خانۀ خسـرش دسـتگیر نموده و احضار نمایند. آزاد خان به مجرد بیداری از خواب پایان حیات خویش را به چشـم سـر دیده با تفنگچه ئی که داشـت مغز سـر خویش را متلاشی سـاخت ولی قبل از اینکه نفس واپسـین را کشـیده باشـد اسـلام خان وارد اطاق شـده اول چشـمانش را کشـید و بعد سـرش را برید و خدمت اعلیحضرت تیمور شـاه به پشـاور فرسـتاد و کشـمیر کماکان جزء قلمرو دولت سـدوزائی و درانی افغانی باقی ماند.
می گویند شـاه سـدوزائی از کشـته شـدن آزاد خان افغانی حکمران کشـمیر که مرد خیلی شـجیع و جسـور و مردانه صفتی بود متأثر شـد و بعد از اینکه جسـدش را امر دفن داد فرمان احضار مادرش را از قندهار اصدار کرد و بعد از تعریف مراتب شـجاعت پسـرش به مشـارالیها پیشـنهاد نمود تا از میان امرای لشـکر شـوهر دیگری بگیرد، شـاید فرزندانی دلاور و شـجیع مانند آزاد خان افغان از او بدنیا آید.
خانم افغانی به جواب شـاه اظهار نمود که نه دیگر احمد شـاهی پیدا می شـود که چون تو شـاهی از او بدنیا آید و نه دیگر حاجی کریم دادی پیدا خواهد شـد که چون فرزندم آزاد خان متولد گردد. بانوی افغانی با این جواب مورد تفقد و الطاف زیاد شـاهانه قرار گرفت و با پسـر صغیر آزاد خان که فتح جنگ نام داشـت راه قندهار پیش گرفت و آخر الامر همسـر اعلیحضرت تیمور شـاه شـد.