ټول حقوق د منډيګک بنسټ سره محفوظ دي
مسجل به اوراق تاریخ، کاوش ها و پژوهش هایی که از سوی زایرین خارجی چون (هیوان تسنگ) چینایی در قرن ششم میلادی و پسانتر از جانب دانشمند بی بدیل کشور (ابوریحان البیرونی) صورت گرفته اند، ظاهر میگردد، افغانها پیش از آنکه مسلمان ساخته شوند یا به آیین مقدس اسلام رو آورند، پیرو ادیان هندو، بودیزم و زرتشت بوده اند.
افغان های هندو، بودایی و زرتشتی نیز در آبادی کشور شان همت والا گماشته بودند و هم از خاک حیرت بار شان با سرفرازی تمام دفاع کرده اند. مدنیت گندهارا و هنر هیکل تراشی مانند (بودای بامیان) و صنعت سنگکاری به گونهء (منار چکری) موجب مباهات همیشگی افغانها خواهد بود. موجودیت دژ استوار بالاحصار کابل، دیوار های کوه های شیردروازه و آسمایی، ساختمان پناه گاه ها در اطراف بودای بامیان و آثار زیاد دیگر که ذکر و بحث پیرامون آنها از موضوع سیمینار حاضر بیرون است، نمایانگر این حقیقت غرور آفرین اند که افغانهای قبل از اسلام هم سرافراز زیسته اند و در حد توان از وطن و سرزمین آبایی شان دفاع و پاسداری دلیرانه کرده اند.
از آغاز هجوم و یورش عرب ها در سال 645 میلادی از سمت غرب کشور ما تا اسلامی ساختن تمام افغانستان عزیز، غیر از منطقه بلور یا نورستان امروزی، بیشتر از دو قرن را در بر گرفته است. تنها هندوشاهان کابلی با حمایت بیدریغ اهالی شریف و مستعضف کابل دو سدهً تمام، شجاعانه با اجنبی ها جنگیده اند. تصدیق این ادعا در سطر های زیرین تسجیل می یابد:
“سپاه عربی در اوسط قرن هفتم میلادی، حدود سالهای ۶۴۵ مطابق سال ۲۳ هجری قمری، بار اول در سرحدات غربی افغانستان رخنه مییابند. اهالی هندو شیوایی به مقاومت قوی پرداخته از شهر شان در مقابل اجنبیها با دل جان دفاع کردند و مواضع جدید و مستحکم عقب دیوارهای کوه شیردروازه و کوه آسمایی ایجاد کردند. عربها در پایان قتل و قتال زیاد، سرانجام به شهر داخل شدند. عبدالرحمن بن سموره سرکرده سپاه عربها، حضرت تمیم بن قیس را با جمعی از مبلغین برای تعلیم، فرایض و آداب اسلامی در کابل گذاشت و خود مراجعت کرد.
اهالی کابل در معابد شیوایی و بودایی که در پای قول شمس در نیم میلی جنوبغرب بالاحصار بین دو نقطه یی که بعد ها بنام «خضر» و «پنجهء شاه» شهرت پیدا کردند، هنوز هم جا به جا بودند. شبانگاه دیوارهای بلند و برجهای ضخیم بالاحصار و بدنه و گنبدهای معابد در سایهء تیغه های کوه شیردروازه و تخت شاه، هیکل مهیب و مرموزی به خود میگرفت و از خلال روزنه های کوچک معابد و بالاحصار شهر نور کمرنگ چراغ ها به نظر میخورد. آواز زنگها و ناقوس از تپهء مرنجان به کنگره های بالاحصار و از آنجا به صخره های کوه تخت شاه اصابت میکرد و انعکاس آن در فضای سهمگین شهر منعکس میشد. آنان که به حکم غلبه، مسلمان شده بودند، عدهً معدود بودند. در یکی از شبها جنگ خونینی رخ داد و تلفات زیاد به جا گذاشت. در سال های بعدی محل آن جنگ را «شهدای صالحین» مسمأ کردند. هندوشاهان کابل بعد از واقعه فوق، با قدرتهای مسلمان عربی به آمادگیهای بیشتر پرداختند و به ترمیمکاری های دیوارهای کوه شیردروازه و آسمایی همت گماشتند. اهالی کابل [هندوان و بودیست های افغان] در انتظار دفع تهاجم عربها در قلب مملکت نمی نشستند بلکه تا پیشترین نقطه سرحدی پیش میرفتند. چنانچه در سال ۷۹ هجری قمری در زمان عبدالمللک مروان وقتیکه عبیدالله (یا عبدالله) بن ابوبکر به امر مؤکد حجاج عازم جنگ شد و به طرف کابل عسکر کشید، این قضیه رخ داد و سپاه عربی در تنگیهای ۱۸ فرسخی غرب کابل به چنان مضیقه یی گیر آمدند که با پرداخت هفتصد هزار درهم به استحصال راه عقب نشینی حاضر شدند.” [1]
واضح است که اکثریت مردم افغانستان که مسلمان شده بودند، به رونق دهی بیشر آیین جدید شان کوشیده، به نابود ساختن معابد و نیایشگاه های هندویی و بودایی می پرداختند. از سوی دیگر برای اقلیتی که هنوز به آیین هندو معتقد مانده اند، در اثر ایجاد ضابطه ها، دایرهً آزادی های اجتماعی را تنگتر و مملو از تبعیض و جفاورزی ساختند که در نتیجه سوای چند تن انگشت شمار که به کار های دیوانی و دولتی دستیازیدند، بخش زیاد هندوان جهت تامین نفقهء خانواده های شان به پیشهء آزاد رو آوردند.
سلطان محمود غزنوی جهت پیشبرد بهتر امور دستگاه سلطنتیش از خدمات شاد روان پهایی «نند لال گویا» بهره مند گردید و او را به صفت منشی دربار مقرر داشت. نند لال گویا دیوان غنامند با اشعار صوفیانه به زبان های فارسی دری و پنجابی دارد. متأسفانه در خانواده فرهنگیان افغان ازین شاعر هندو هرگز یادی نگردیده.
احمدشاه درانی 1747-1773 زمان فتح یک قسمت خاک هندوستان آن وقت، یک تن از هندوان نامور قندهار شادروان (کابل مل) را به حکومت «لاهور» منسوب کرد.
پسانها امیر عبدالرحمن خان 1880-1901 در ادارهً کابل، شاد روان (سده نند) افسر نظامی را که از مکتب حربیه فارغ گردیده بود، قوماندانی قطعه تشریفات دارالسلطنه را محول کرد که اولاد های آن افسر نظامی تا حال متخلص و مشهور به «نظامی» اند. همچنان شاد روان دیوان (رام چند کپور) به حیث مستوفی ولایت هرات مقرر گردید که وظیفه خویش را با عشق و علاقهء سرشار از وطنی دوستی انجام داد وی در کنار انجام کار های مربوط،، در شهر هرات مسجدی را بنا کرد که تا حال به نام (مسجد مستوفی) مشهور است.
تا فرجام سلطنت امیر عبدالرحمن خان، تا جایکه اسناد تاریخی هویدا میسازند، بدبینی های مذهبی، محدویت آزادی اجرای مناسک مذهبی و پرداخت “جزیه”، حاکم بر زنده گی اجمتاعی و سیاسی هندوان افغانستان بود. در همان شب و روز های تلخ، امیر عبدالرحمن خان، متوجه منطقه بلور که باشنده گان آن پیروی آیین هندو و قسما زرتشت مانده بودند، گردیده، سپاهی را به سرکرده گی سپهسالار (چرخی) عازم منطقه ساخت. او به بهانه احداث سرک سمت بدخشان، به آسانی داخل منطقه شد ولی در زمان اندک به مقاومت شدید اهالی مواجه گردید. در فرجام جنگ های طولانی، مردم بومی بلور را مسلمان ساخت و نام منطقه را نورستان گذاشت. غیر از چند تا تیر و کمان و برخی آثار تاریخی مردم بلور که در موزیم کابل انتقال یافتند، سایر آثار باستانی منطقه همواره مورد دستبرد کارشناسان نزدیکترین همسایه قرار میگیرد.
امیر حبیب الله خان 1901ـ 1919عرصه زیست را برای هندوان افغانستان تنگتر ساخت و برای بار نخست در تاریخ کهن تر از پنجهزار ساله کشور مان، داشتن علامه فارقهء «قشقه و دستار زرد» را برای هندوان افغانستان امر کرد. دستور داد تا اطفال آنها تنها در مکتب هندوان، شامل گردند و برای کسی که مسلمان شود، ششصد روپیه اعانه تادیه گردد. [2] او زمانیکه بار اول همراه با هیأت یکصد نفری به هند برتانوی سفر رسمی کرد طی خطابهء که در «اسلامیه کالج علیگر» ایراد و فرا گرفتن تعلیم و تربیه غرب را توصیه کرده دروغ شاخدار به زبان آورده گفت که گویا در کشور خودش آزادی های شیعه و سنی، هندو و یهودی را تطبیق کرده است. [3]
رویهمرفته تا فرجام امارات امیر حبیب الله خان، افرادی سرشناس هندو، به برخی کار های دیوانی موظف گردیده اند، اما این اقلیت مذهبی هیچگاهی از اصل تساوی حقوق شهروندی و شناخت آن در وثیقهء ملی بهره مند نبوده است.
شاه امان الله خان غازی آوانیکه در سال 1919 میلادی به سلطنت رسید فضای زیست را برای مردم شریف کشورش مساعدتر ساخت تا با پروبال بازتر زنده گی نمایند. تساهل، شکیبایی و افق وسیع نظر او را میتوان درین سخنش روشن دهید که برای ملت افغان خطاب کرد: «هندو هزاره شیعه سنی احمدزایی و پوپلزایی نداریم بلكه همه یك ملت هستیم و آنهم افغان.»
شاه امان الله خان دستور صادر کرد که یک تعداد از مردم هزاره که از زمان امیر عبدالرحمن خان هنوز هم در قید برده گی بسر میبردند آزاد شوند ـ در شهر کابل، غزنی، قندهار و جلال آباد که هندوان به تعداد بیشتر نسبت به دیگر شهرها میزیستند، نماینده انتخابی شان را در شورا هایی ولایتی معرفی و در اداره امور شهری سهیم گردند.منبعد شهروندان هندو از پرداخت “جزیه” آزاد اند، عدهً تهیدستان این اقلیت مذهبی که از بابت عدم پرداخت به موقع “جزیه” تحت تعقیب بودند، نیز معاف گردند.[4]
در اثر دستور یاد شده، روش برده گی در زنده گی اجتماعی افغانها برای همیش شکست و اضافه از 700 تن کنیز و غلام، تنها در شهر کابل با مالکین خود وداع کردند. مراسم مذهبی هندوها و تکیه گاه های پیروان مذهب امامیه آزاد شد و معاش مستمری و نسبی محمد زایی ها و خانها و امتیازات دیگر برای آنها منع گردید. برای زنان حق تحصیل و سهم گیری در فعالیت های اجتماعی داده شد.
برای نخستین مرتبه در مکاتبی رسمیی که اطفال هندو به تعداد بیشتر شمولیت داشتند، موازی به تدریس سایر مضامین، برای آنها فراگیری زبان مادری هندی و پنجابی و دانایی آیین هندو نیز ترویج یافت.
شایان یاد آوریست که دموکراسی، آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن از خصلت انسان هاست. هر زمانی که مانعی درین امر ایجاد شده است اصل مبارزه قد افراشته است ورنه هر انسان آزادی خواه در کنار نیرو های خیر اندیش و ترقی خواه قرار میگیرد. هندوان افغانستان با درک خصلت مردمی شاه امان الله خان و گرایش دولت او به سوی تامین عدالت اجتماعی و حقوق مساوی شهروندان و تحکیم هرچه بیشتر وحدت ملی،عریضه یی به شاه تقدیم کردند که حاوی این تقاضا ها بود:
[1] چون بعض اشخاص بعض هندوها را جبرأ مسلمان می سازند امید است درین باب امر فرمایند که من بعد حکام دقت کنند.
[2] در معاملات دینی مثل میراث و نکاح اجازه داده شود که به قرار حکم (دهرم شاستر) یعنی احکام کتب مذهبی خود فیصله کنیم.
[3] زنهای هندو از رفتن به زیارت منع استند. امید که مرحمت همایونی اجازه بدهد که آزادنه به زیارت خود بروند.
[4] عبادت خانه های ما اگر ویران میشوند اجازه مرحمت شود که به قرار سابق آباد کرده بتوانیم.
[5] اگر کدام گاو از ما مردم مریض شود ما حسب مذهب خود آن را ذبح نمیکنیم ـ بلکه میگذاریم که خود بمیرد. بعض مردم در دهات این را ممر خود ساخته نمی گذارند که سقط شود. امید است که آنها تنبیه شوند تا هندوها به عذاب نباشند.
[6] در خصوص دستار و دریشی قبل از این ممانعت ها موجود بوده چون قشقهء تفریق هندو را از مسلمان میکند. امید است که این ممانعت معاف باشد.
[7] امید است برای هندوان اجازه داده شود که در هر جایی بخواهند زمین خریده بتوانند.
[8] امید است که محصولات دفترداری برابر مسلمانان گرفته و غیره از هندوان به قرار قوانین شود.
[9] وقتیکه یک زن مسلمان می شود به مرد او هم تکلیف میکنند که مسلمان شود. و اگریک مرد مسلمان میشود زن او را هم مجبور میکنند که مسلمان شود. امید است آن نفری تنبیه شوند تا چنین نکنند.
[10] هرگاه هندو پسری که پدر او حیات باشد و برضای خود مسلمان شود نامبرده اختیار مال خود را دارد که به قرار ثبوت همراه خود ببرد. امید است که مال پدر و مادر وغیره را مال او گفته به او ندهند که حق ندارد.
[11] بعض هندوها که مسلمان میشوند بنا حق دعوی میراث کرده از برادران دیگر خود حق می طلبند. امید است حکام دراین باب دقت کنند که اضافه طلبی و اضافه گیری نکنند.
[12] هر هندویی که بخواهد از داخل افغانستان به خارج و از خارج به داخل رفت وآمد کند. امید است آزادنه اجازه داده شود. وقتیکه خانه یک هندو را دزد بزند. امید است که مثل خانهء مسلمان آنرا محاکم عدلیه تحقیق کنند.
[13] چون مدارس کلان برای کل اهل هنود دارالسلطنه کابل مقرر از طرف دولت شده است که هر کس از ما مردم پسران خود را مقررکند که تا علم دینی خود را و دیگر علم ها را درس گرفته صاحب علم شوند. این هم از نوازش پادشاهست. امید میکنیم که حکمی نباشد. هرگاه بعضی کسب پدری خود را بکنند مختار باشد.[5]
در جواب تقاضا های مذکور فرمان پادشاه با این متن صادر گردید:
[1] امر است که هیچکس از هنود را مجبور به مسلمانی نکند. و اگر ثابت شد که در حق او شاهدی نا حق کسی داده بود از شاهد مذکور مبلغ پنجصد روپیه جرم گرفته سه سال زندانی شود.
[2] منظور است.
[3] اجازه است آزادنه بهر جاییکه میخواهند بروند.
[4] اجازه است هر وقت دهرمسالهای شما ویران شود به قرار سابق آباد کنید.
[5] امر است بعد ازین کسی غرضدار نباشد و بگذارند که خود بمیرد. اگر کسی درین باب جبر کرده بود یکصد روپیه جریمه گرفته شود.
[6] درست است. هر قسم دستار و دریشی که می پوشند ببوشند.
[7] درست است هر هندویی که از تبعهء دولت افغانستان است بهرجا که بخواهد زمین خریده می تواند.
[8] در باب محصولات و غیره برابر مسلمانان گرفته شود.
[9] درست است اگر مرد یا زن برضای خود مسلمان شود با عیال او را مجبور نکنند.
[10] درست است باید کمال دقت دراین باب اجراء شود که حق تلفی نشود و با قربای او مضرت نرسد.
[11] اگر پدر و برادر های او فوت شده بود و بعد از آن یکی از آنها مسلمان شود و مال پدر تقسیم نشده باشد باصول ترکه شرعی باید حصه او گرفته شود. و اگر پیش از فوت شدن پدر یکی از پسر هایش مسلمان شده بود و بعد از آن پدرش مسلمان شده بود و بعد از آن پدرش فوت شد حق میراث را ندارد.
[12] درست است حسب قواعد مرور تمامآ آزادنه بیایند و بروند و در داخل افغانستان دیوان نرنجنداس و کلانتر های هندوها ضمانت و باخبری آنها را بکنند.
[13] امر است که تمامأ مثل حقوق مسلمانها مال ها و حقوق هندو ها را محاکم سرکاری غمخواری کنند نه تنها در باب مال دزدی بلکه در جمیع دعوی ها حقوق شان به عدالت و مساوات تحقیق کرده شود.
[14] هیچ ترقی دنیا بدون علم نمیشود. اگر چه میدانم که بعداز چند سال شما پیشمان خواهید شد. بازهم چون خواهش شما درین است بدون رضای شما در مکتب های عسکری و ملکی حکمی گرفته نمی شوند. همچنان امر میگردد: بعض اوقات در حین جنگ و جدل وغیره آنهم از طرف جهال برای هندو ها دشنامهای خیلی کریه که به مذهب شان هم دگه میزند داده میشد. باید محاکم عدلیه و دوایر کوتوالی چنان که در حق مسلمانان این امر را دقت و ممانعت میکنند در حق هندوها هم بشدت رسایل امتناعیه خود را استعمال کنند و جریمه معین از ملامت گرفته شود
تحریر ۱۲ حمل سنه ۱۲۹۹ هجری شمسی شاه امـــان الله [6]
چهار سال بعد از صدور فرمان فوق دومین لویه جرگه دوره امانی جهت تعدیل پارهء از قانون اساسی که در آن زمان برایش نظامنامهء اساسی می گفتند، دایر گردید. نماینده گان مردم از تمام افغانستان اشتراک کرده بودند. بخش زیاد آنها را روحانیون معتصب، ملاکین و خانها تشکیل میداد. ریاست تدویر جلسات آن همایش ملی را شخص شاه و دارالانشاء را آقای برهان الدین کشککی به عهده داشتند. سوگمندانه درمییابیم که اشخاص تنگ نظر کوشش های به عمل آوردند تا بر پایهء مذهب اصل فرق و تفریق میان افغانها به وجود آید.
در هنگام مباحثه روی مادهً دوم نظامنامهء اساسی، کسی به نام مولوی عبدالواسع اعتراض میکند که ماده دوم در غیاب او ترتیب شده و بعض مسایل ضعیفهء شرعیه در آن داخل است اکنون باید اصلاح شود. درین ماده بعد از لفظ آداب عمومی علاماتِ فارقه شرعی نیز ایزاد گردد، تا در بین اهل هنود و مسلمانان مانند سابق فرق و امتیازیکه از آن ظاهرأ شناخته شنوند، باشد.
آقای فیض محمد وکیل، که روانش را شاد میخواهم، چنین نظراش را ابراز میدارد: مراعات و نوازشاتی که اعلیحضرت غازی به هندو های ممالک افغانی عطا و مرحمت فرموده اند به همه شما معلوم است که نه تنها در مملکت همسایهء مان هندوستان بلکه در انظار جمیع اهل هنود روی جهان قدر و قیمت و عزت و شرف افغانستان را دو چندان نموده است، اکنون اگر ما آن مراعات را که وجود آن در امورات مذهبی و اصول مقدس دینی ما هیچک نوع خرابی و ضرری را عاید نمیکند از سر آنها برداریم، معلوم است که اهل هنود افغانستان درین باب هیچ داد و فریادی نخواهند برداشت، لیکن اثرات این مفکورهً ما در هندوستان و به نظر دیگر اهل هنود جهان بسیار خراب آمده بجای منافع در سیاست برای ما مُضراتی را تولید خواهند کرد.
شاه امان الله خان به رشد معارف و ارتقای نصاب تعلیمی ارج فراوان می گذاشت. او طی مسافرتی که به قندهار داشت، اولتر از همه به مکتب رفت، خواست از وضع معارف تصویر دقیقی به عمل آرد. دید که عده ای از پسران در صحن مکتب به بازی مشغول اند، از مدیر مکتب موضوع را پرسان کرد. مدیر مکتب عرض نمود که این پسران هندوان اند. چون ساعت درس دینیات مسلمان است، بناأ آنها از صنف خارج شده اند که مسلمان نیستند. شاه می گوید: من امر کرده ام در ساعاتیکه مسلمانان دینیات خود را میخوانند، باید طلبهء هندو نیز دینیات مذهبی خود را بخوانند. [8]
اعلیحضرت امان الله خان غازی در کابینه حکومت شان دیوان نرنجنداس را که شخص مستعد و مجرب در امور مالی و حربی بود به صفت وزیر مالیه مقرر کرد دوکتور مير محمد صديق فرهنگ تاریخ نگارشهیر ميهن ما به اين باور بود که آن پادشاه غازی با عضويت ديوان نرنجنداس در جمع هيأت امضای معاهدهً شناخت استقلال افغانستان، ميخواست بهرهً سياسی ببرد تا بدين شيوه هندو های هندوستان را به مبارزهً استقلال خواهی تحريک و تشويق کند.[9] همچنان دیوان (نند لال بهسین) مشهور به پایی نندو را که در ادبیات زبان های فارسی، هندی و سانسکریت دست توانا داشت در دستگاه دارالانشاء دارالسلطنه مقرر کرد. دیوان نند لال بهسین، با دیوان مانک چند کپور و دیوان نندلال کهنه، تمام اسناد محرم، مواد تبلیغاتی و شبنامه های را که از جانب شاه امان الله خان، به منظور تشدید مبارزه استقلال خواهی به جنبش آزادی خواهان هندوستان ارسال می شد، از زبان فارسی به زبان های هندی و سانسکریت برگردانی میکردند. موصوف از وقار و مقام خاص نزد شاه برخوردار بود. در هیأت امضاء معاهده استرداد استقلال کشور به صفت کارشناس نیز اشتراک میکرد، متاسفانه از او در مطبوعات افغانی هزگز نامی نبرده اند.
در همین برش زمان در ارتباط (رادو جان) دختر دیوان نرنجنداس ـ آهنگ های «او دختر دیوان بی بی رادو جان» و «پای زیب طلا از کیس از بی بی رادو جان اس» به زبان ها آمد. با دریغ در اثر تغافل و سطحی نگری فرهنگی از بی بی رادو جان، بی بی رکو جان ساخته است. اینچنین نادرستیها به نوبه خویش فرهنگ کشور را به دستکاریهای دروغین آلوده و عنصر ارزشهای آن را از اعتبار و وجهه اصالت تهی میگرداند.
چون احکام فرمان شاه در مورد حقوق اقلیت مذهبی هندوان، در متن و یا در ضمیمه قانون اساسی 1303 درج نگردید با دریغ، آن فرمان بعد از سقوط دولت امانی به فراموشی سپرده شد و زمینهء بی عدالتی و عدم مساوات در روابط اجتماعی با دیگر ملیت های برادر فراهم گردید.
به هر رنگ هندوان افغانستان در کنار آن کتلهء مردم ایستادند که آرزوی احیای مجدد نهصت امانی را به دل می پروراندند. چنانکه آمده است: برای دفاع و دیدن منظرهء این حرکت تمام خلایق قندهار بیرون بر آمده بودند. در اثنای حرکت ۵۰۰ سوار فراه یی رسیده و با سواران منظم شدند. صحنهء باغ از مدعوین مملو شده بود. امان الله خان بر زینهء باغ ایستاده شده و یک خطبهء وداعیه ایراد نمودند. در منزل باغ به ترتیبات اردو چهار روز گذشت که در ظرف این مدت مردم داوطلب از هر طرف آمده و با اردو منضم شده میرفتند در آنجمله یک عده از اهل هنود متوطن قندهار بود که خواستند حقوق وطنیت را به جا آورده در دفاع از وطن شمولیت نمایند.» [10]
بعد از دوره امانی، در سالهای اقتدار سردار محمد هاشم خان و شاه محمود خان، برای اقلیت مذهبی هندوان و سکهـ افغانستان، در ساحه نظامی کوچکترین حقی داده نشد و در دیگر امور زنده گی اجتماعی و سیاسی موانع زیاد ایجاد گردید. البته مبارزه کاملا آرام پر از صبر و حوصله هندوان و سکهـ ها ادامه یافت. نزدیک به دهه دموکراسی و در آن دهه گام های ارزنده برداشته شــــد. مگر هرگز در زمینه های تحصیل زبان مادری و علوم دینی اقدامی صورت نگرفت.
افغانها و به ویژه نسل جوان افغان بعد از هشتاد سال از تدویر لویه جرگهء های دوره امانی شاهد برگذاری لویه جرگه تصویب قانون اساسی در سال 1383 هجری خورشیدی 2004 میلادی بودند. زمانیکه صاحبدلی و صاحبنظری فاصله هشتاد سال را در یک پلهء ميزان قضاوت و محتویات قانون اساسی همراه با فضای سخنرانی ها، دشنامپراگنی ها و سر انجام لت و کوب کردن ها روند همایش سال 1383 را در پلهء دیگر گذارده به داوری می پردازد، با دریغ و درد، دیده گانش اشکبار و قلبش خونچکان میگردد. پرسش های زیاد به ذهنش پیدا میکردند، آیا قادر گردیم که بعد از سپری شدن هشتاد سال پایه های دموکراسی را در کشورعزیز مان ایجاد و استحکام بخشیم؟ اجازه داریم منبعد به تساوی حقوق شهروندان کشور باور داشته باشیم؟ هشتاد سال پیش از امروز با حضور ملاکین، خانها و روحانیون میسر نشد، زمینه های دموکراسی در سرزمین ما فراهم گردد، آیا امروز جنگسالاران و تفنگ بدستان، پیش زمینه های دموکراسی را در تدوین قانون اساسی جدید، مانع نشده اند؟
به قول نویسنده سترگ کشور اکادمیسن دوکتور اکرم عثمان «قانون گذاری بهتر است از قانون مداری» ـ بناأ با وصف آنکه در وثیقهء ملی مصوب سال 1383 هجری خورشیدی در تسجیل حقوق مساوی شهروندی این اقلیت مذهبی، با گنجانیدن واژه گان «مطابق احکام قانون»، «در چوکات قانون» و «مسلمان بودن» موانع خلق گردیده و بدین وسیله بیروکرات ها را در ایجاد تبعیض و تفریق میان شهروندان شریف کشور، دست باز بخشیده است ـ جای شکران خداوند است که از تعمیل مجدد علامهء فارقهء هندوها از مسلمانان حکمی صادر نگردید. البته این جفاورزی که در حقیقت مسأله چشم پوشی از سابقه تاریخی افغانها و به ویژه از هموطنان هندوی ما میباشد، در ترتیب سرود ملیی کشور نیز بازتاب یافت و این اقلیت را که اکنون غریبهء کاشانه شده است، سخت به آینده شان نگران ساخت.
به پنداشت این قلم، دوره امانی زمان فضای باز و سازنده برای افغانها بود، برای نخستین بار اصل دموکراسی در زنده گی سیاسی کشور راه یافت، اولین بار قانون اساسی و قانون جزا در میهن ما تدوین شدند. به مسایل اقتصادی و زیربنایی توجه معطوف گردید، نخستین بار بودجه دولت به شکل درست آن با پیشبینی درآمد ها و مصارف ترتیب شد، کشور های اروپایی در سدد تامین روابط قبول شده سیاسی با افغانستان شدند. نهضت امانی سرمشق آزادی خواهان هندوستان و جنبش مشروطه خواهی افغانها گردید و از رهگذر حقوق شهروندی، دَورِ طلایی برای اقلیت مذهبی هندوان افغانستان بوده است.
اشاره ها:
1ـ شادروان استاد احمد علی کهزاد، بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی، صفحهء 13 چاپ کابل.
2ـ شادروان میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، صفحه 700 چاپ ایران.
3ـ پوهاند سید سعد الدین هاشمی، نخستین کتاب در باره جنبش مشروطه خواهی افغانستان، صفحه، 119 چاپ سویدن.
4ـ شادروان میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، صفحه 794 چاپ ایران.
5ـ جریدهء امان افغـان، شماره 8 سال اول، 30 ثور سال 1299 مطابق 20 می 1920.
6ـ اکادمسین دکتور اسدالله حبیب، دورهء امانی نگریشی به اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، صفحه 23ـ27 چاپ کابل 1368 هجری خورشیدی.
7ـ رویداد لویه جرگه دارالسلطنهء امانی، 1303، صفحات 124-128، چاپ کابل.
8ـ محمد آصف آهنگ، نظری در بارهء قوانین اساسی افغانستان در گذر زمان، مجلهء فردا، شماره 29 صفحه5، سال 2004 چاپ سویدن.
9ـ مير محمد صديق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخير، جلد اول، صفحه 508.
10ـ شادروان غلام محی الدین انیس، بحران نجات، صفحه 179، چاپ پشاور.