ټول حقوق د منډيګک بنسټ سره محفوظ دي
مقدمه
منشی محمد عظیم فرزند منشی باشی محمد اسماعیل به سال 1252 یا در همان حدود به دنیا آمده است (زیرا به نوشتۀ خودش به سال 1322 در هفتادسالگی به سفر بیت الله مشرف شده است). منشی محمد اسماعیل شاگرد منشی باشی صفی خان قرائی بوده و بر اساس نامۀ صفی خان که در میان اوراق منشی موجود بود، و نگارنده همیشه آن را می خواند و از خط زیبای شکسته نستعلیق خفی آن لذّت می برد، روابط صمیمانه و محبّت آمیزی میان استاد و شاگرد وجود داشته است.
منشی محمد عظیم از جوانی همیشه در رکاب و در محضر پدر بوده و معلوم می شود که مهارتها و خصوصیات اخلاقی او را فرا گرفته بوده است. از شرح سفرهایش معلوم می شود که در جوانی با پدرش – منشی باشی محمد اسماعیل خان – در شمار همراهان سردار سلطان احمد خان سرکار حاکم هرات، به تهران رفت. در شرح سفر سوم منشی از سفر جنگی فراه به همراه قبله گاه و سلطان احمد خان یاد می کند. از سفر چهارم معلوم می شود که پس از وفات سلطان احمد خان و در سلطنت امیر شیرعلی خان، منشی محمد عظیم خان در خدمت دربار هرات و نائب الحکومۀ آن امیر محمد یعقوب خان بوده است. از گزارش سفر نهم معلوم می شود که پدرش منشی محمد اسماعیل در زمان حکومت امیر محمد ایوب خان یا اندکی پیش از آن درگذشته است؛ زیرا در این زمان منشی محمد عظیم – پس از وفات قبله گاه – برای گرفتن تنخواه یا تعیین تکلیف تنخواه خویش به کابل رفته است.
یادداشتش از جنگ میوند با همه اختصار بسیار مهمّ است، زیرا او خود در این سفر حضور داشته است. او همچنان در سفر تعیین سرحد شمالی با روسیه نیز مأموریت داشته است و در یادداشتهایش جریان تعیین خط سرحدّی شمال را به تفصیل شرح می دهد.
منشی محمد عظیم، بر اساس شرح سیزدهمین سفرش، به سال 1322 در هفتادسالگی به سفر بیت الله مشرف شده است. او این سفر را از طریق عشق آباد و بنادر روسیه طی کرده و چهل و یک روز در استانبول یا چنانکه در آن هنگام می گفته اند، اسلامبول مانده است. منشی در این سفر یادداشتهایی از رحل آتشی یعنی قطار آهن و کشتی آتشی یعنی کشتی بخار و از پدیده های نوظهور مانند بلیط یاد کرده است. هنگامیکه بلیط را شرح می دهد می بینیم که در هرات آن روز کلمۀ تکت بوده است و بلیط که به همان معنی است از فرانسه به روسیه وارد شده بوده است.
نگارنده برگۀ تصدیق حیات منشی محمد عظیم را با تاریخ 1332 هجری قمری برای اخذ تنخواه بازنشستگی نیز دیده بود که به این حساب تا هشتاد سالگی به سال 1332 و شاید هم تا اندکی پس از آن تاریخ زنده بوده است.
نشانه یی از داشتن برادر یا برادران منشی محمد عظیم نیست. در یادداشتهایش از یک همشیره (خواهر) یاد می کند که با او به سفر مشهد مقدس رفته بوده است. نبیره ها و بازماندگان این خواهر در هرات، مشهد و دیگر جایها زندگی می کنند که نگارنده هنوز با آنان مراوده دارد و به اساس همین ارتباط بزرگان آنها مادرم ( یعنی نواسۀ منشی محمد عظیم) را دختردائی می گفتند.
نگارنده از وجود چهار پسر منشی محمد عظیم آگهی یافته است. نخست منشی محمد رحیم که در حیات پدر، او نیز منشی دربار هرات بود و در توطئه یی در دربار زندانی شد و پس از آزادی از ادامۀ خدمت دربار سر باز زد و مغازۀ لباس فروشی باز کرد. در یادداشتی که سالها پیش بر پشت پاکتی به قلم منشی محمد عظیم دیده بودم، تاریخ زندانی شدن منشی فرزند را حدود 1327 نشان می داد و آن هنگامی بود که منشی پدر به کازرگاه نزد دوستش میر کازرگاه رفته بود تا ازو بخواهد که برای رهایی فرزندش وساطت و شفاعت کند و هنگامی که در مهمانخانۀ کازرگاه معروف به نمکدان نشسته بوده، یادداشت را نوشته است. منشی محمد رحیم فرزندی به نام محمد قاسم داشته که 12 سال داشته و در ایام حبس او در حوضِ خانه غرق شده و درگذشته است. ظاهراً مرگ فرزند یکی از دلایل انصراف منشی از ادامۀ خدمت دربار و دارالانشاء بوده است. فرزند دوم منشی محمد رضا در زمان سلطنت امیر عبدالرحمن خان در سفر کابل ( در عرف، سالی که امیر میرزایان را به کابل فراخوانده بود) درگذشته است. سوم میرزا غلام حیدر که از جوانی مقیم مشهد شده و هم در آنجا درگذشته است. از غلام حیدر سه پسر مانده بود به نامهای محمد علی ( که نگارنده ایشان را در سالهای 1352 و 1353 دیده بود و در اواخر همان سال درگذشت. پسر ایشان – حیدر آقا منشی زاده به نگارنده بسیار مهربان بود و اندکی پس از آمدن من به کانادا به رحمت الهی پیوست ). بازماندگان مرحوم محمد علی در مشهد به منشی زاده معروفند. پسر دیگر غلام حیدر غلام نبی نام داشته است که از او فرزندی نمانده است.
ذبیح الله سومین پسر غلام حیدر بود که نگارنده پسرانش، محمود و مسعود، را دیده بود و از ایشان فرزندانی مانده است که بیشتر در مشهد زندگی دارند.
آخرین فرزندش محمد نعیم نام داشت که از مادر دیگری بود و به دلیل تفاوتهای فرهنگی، مادر با برادرش – که جد من باشد – و با خانوادۀ برادر رفت و آمد و ارتباطی نداشت و من او را یک بار و آن هم چند روز پس از وفات جدّم، منشی محمد رحیم، دیدم و ازان پس توفیق نیافتم ایشان و یا فرزندان ایشان را ببینم یا با آنان رابطه یی را که بسیار علاقمند بودم برقرار نمایم.
با آنکه از مرحوم منشی محمد عظیم نبیره های پسری متعددی مانده است، درهیچیک ازآنان علاقه یی به اطلاع از چگونگی احوال نیای بزرگ ندیدم.
من که جدم منشی محمد رحیم، پدر مادرم، را شخص بسیار محتاط، آرام، منزوی و محافظه کار دیده بودم، همیشه پدرش منشی محمد عظیم را نیز در ذهنم مانند ایشان تصور می نمودم . در این اواخر که یادداشتهای ایشان را به دقّت خواندم به باور کاملاً متفاوتی رسیدم. منشی محمد عظیم چندین سفر داشته که برخی ازآنها سفرهای نظامی و جنگی بوده و برخی از این سفرها دوسال را در باره گرفته است. او در یکی از معروفترین کارزارها که جنگ میوند باشد حضور داشته و گزارشی از آن را یادداشت کرده است. فرزندش منشی محمد رحیم از قراری که مادرم روایت می کرد تنها سفرهای زیارتی، هفت سفر به عتبات عالیات، داشته است. منشی محمد عظیم سفرهایی به نقاط مختلف افغانستان داشته، با حاکم هرات به تهران و با حاکم دیگر سفری به خراسان داشته و از راه بنادر روسیه و ترکیه به حج بیت الله شریف رفته است. منشی همیشه به حوادث و اوضاع زمان و پیرامون خویش توجه دقیق داشته و مطالب مهم، حتی مطالب مهمی را که از دیگران می شنیده، در متن و یا حاشیۀ کتابچۀ خویش، یادداشت می کرده است.
بنده که نبیرۀ منشی محمد عظیم خان هستم (یعنی مادرم نواسۀ ایشان بوده است) همین کتابچه را که نشانه یی از نیای بزرگ می پنداشتم، نزد خود نگه داشتم. امسال گویی روح مرحوم منشی مرا از خواب غفلت بیدار ساخت و به من هشدار داد که اکنون که سالت از شصت و پنج گذشته است، این امانت را بیارای و بپیرای و در دسترس همگان قرار بده و مپسند که فراموش شود و یاد آن از میان برود. سرورانی که نمونۀ یادداشتها را دیدند یا وصف را شنیدند، نگارنده را به نشر آن و شتاب در کار انجام آن تشویق فرمودند. دوست عزیز و استادم جناب دکتر روان فرهادی همیشه بنده را به تدوین و نشر این یادداشتها تشویق فرموده اند. همچنان خانم دکتر می اسکنازی، یکی از استادان کارشناس دورۀ سراجیه – یعنی دوره یی که بیشتر این یادداشتها متعلق به آن زمان است – پس از آن که نمونه هایی از یادداشتها را ملاحظه نمودند، آن را بسیار مهم دانسته و حتی ترجمۀ آن را نیز لازم شمردند. این یادداشتها گوشه هایی از تاریخ افغانستان و منطقه را – از زمان حکومت سلطان احمد خان سرکار حکمران هرات – معاصر امیر دوست محمد خان تا اواخر سلطنت امیر حبیب الله خان روشن می سازد.
یاد آوری چند نکته که ارزش تاریخی این یادداشتها را نشان می دهد:
مطالب منحصر بفرد یا چشمدید منشی
چنانکه منشی تصریح می نماید، در برخی سفرهای سیاسی و نظامی حاضر بوده و رخدادها را به چشم خویش دیده است. ازآن جمله است جنگ میوند که نسبةً به تفصیل از آن یاد می کند. یا تعیین خط سرحدّی با روسیه که منشی در آن مأموریت شرکت داشته و تفصیل بیشتری می دهد.
در باب مالیه
در جزئیّات مالیه در مواضع متعدد یادداشتها مطالبی می خوانیم. مثلاً:
از نقد فی یکصد قران دو قران و از جنس فی یکصد من دو من، و از رقعۀ سرخط فی یکصد قران، یک [قران] و از جنس فی یکصد من یک من گرفته می شود.
خوراک سالانۀ سربازان در هرات
خوراکۀ یک سالۀ فوج: گندم نـُه هزار خروار، ذخیرۀ گدام: دوازده هزار خروار گندم
سرعت رسانیدن پُست
یکی از پسته رسانها موفق شده بود که فاصلۀ هرات تا کابل را به چهار روز طی کند و این گویا در آن زمان کار فوق العاده یی بوده است که منشی آن را یادداشت نموده است.
روابط با ایران
مناسبات بسیار نزدیک سردار سلطان احمد خان حاکم هرات با تهران
روابط نزدیک امیر شیر علی خان با تهران: هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار به خراسان آمد، امیر شیرعلی خان فرزندش امیرمحمد یعقوب خان را موظف ساخت تا به دیدار شاه به خراسان برود که منشی نیز در این سفر با او بود. و ازآن در شرح سفرهایش یاد می کند. در جای دیگری می نویسد که در هرات به فرمان امیر حبیب الله خان سه روز برای مظفرالدین شاه فاتحه گرفتند.
بخشی از یادداشتهای مربوط به ایران، ارتباط مستقیم با هرات و یا عموماً با افغانستان دارد؛ مانند آمدن حسنعلی میرزا به هرات، محاصرۀ هرات توسط محمدشاه قاجار و مانند آن، اما برخی دیگر به دلیل اهمیت رخداد یادداشت شده است، بدون آنکه ارتباط مستقیمی با افغانستان داشته باشد؛ مانند آمدن روسها به تبریز و اینکه دولت ایران هزینۀ لشکرکشی روسها را پرداخته است، یا فرار سالار و شورش مشهد، جلوس شاهان با تاریخ تولد و وفات آنان و بسیاری از یادداشتهای دیگر. در موردی از زبان مسافران عتبات در مورد تشکیل مجلس جمهوری که احتمالاً منظور از آن نهضت مشروطه بوده است اطلاع می دهد.
در سفری که با پدرش به همراهی سردار سلطان احمدخان به تهران می رود، در حالی که بسیار جوان بوده است، باز هم به اوضاع و مسایل علاقه می گیرد و سالها بعد یادداشت می کند که سفیر انگلیس در تهران طامسن صاحب بوده است.
او حتی سجع مهر تاج الدوله خواهر ناصرالدین شاه را هم آورده است.
اخبار مربوط به انگلستان
مثلا اوضاع و احوال ساختمانها و جمعیت لندن، فوت ملکۀ انگلستان، ابلاغیۀ مربوط به سفر هیأت بریتانیایی به کابل.
روابط با روسیه:
گزارش نسبةً مشروح تعیین خط سرحدی شمال میان دولت افغانستان و روسیه، گزارش فرار والی میمنه به پنجده، گزارش حوادث مربوط به پنجده و تجاوز حاکم روس آن، گزارش در مورد سرحدات روس و فوت امپراتور، حالات عساکر روس در مرز.
تاراجها
او در حالی که منشی و مأمور دولت است و از شاهان بسیار با احترام یاد می کند، مثلاً می نویسد «آمدن بندگان امیر دوست محمد خان به دور هرات» که مقصودش محاصرۀ هرات است، ولی بعد از تصرف از تاراج شهر یاد می کند. نیز از تاراج هرات توسط سردار محمد یعقوبخان به سال 1288 و باز تاراج هرات توسط سردار محمد ایوب خان در 1296 یاد می کند.
استنتاجهای خاص
گاهی در شرح وقایع استدلالها و نتیجه گیریهای جالبی دارد؛ مثلاً می نویسد که چون سردار سلطان احمدخان به فراه لشکر کشید و آن را از سیف الدوله پسر امیر دوست محمد خان گرفت، امیر به هرات لشکر کشید و هرات را به تصرف درآورد که تا حال به تصرّف پادشاه کابل است. جای دیگر از وعدۀ همکاری روسها به امیر شیرعلی خان می گوید که امپراطور روس به امیر شیرعلی خان که به ترکستان رفته بود و لشکر انگلیس به جهت تصرف افغانستان آمده بود، به امیر شیرعلی خان نوشته بود که به مثل مار چند روزی را به حیله و فریب با انگریز بگذرانید، که همین روزهای سرما بگذرد؛ آن وقت خدای تعالی حکم خود را به شما نمودار خواهد کرد، یعنی دولت ما بسم الله گفته به کمک شما برمی خیزند.
در شرح شکست جنگ میوند پس از پیروزی نخست می نویسد که چون انگلیسها با امیر عبدالرحمن صلح کردند و از سوی او اطمینان یافتند، کابل را به او تسلیم کردند و بقیۀ لشکر خود را از کابل به قندهار کشیدند و لشکر افغان را که در موقعیت غلبه و پیروزی بود، شکست دادند.
جای دیگر از مصالحۀ یعقوبخان با کمناری (کیوناری) یاد کرده و آن را علّت بلوای مردم کابل و قتل کیوناری می داند.
در باب صاحبقران خواندن نادرشاه افشار می نویسد: با وجود اینکه مدّت شانزده سال باستقلال سلطنت نموده، و دراین سکّه او لفظ صاحبقران آورده، هرگاه سی سال کامل سلطنت می کرد، صاحبقران بود؛ معلوم شد که از وقت سرداری و لشکرکشی گرفته که صاحبقران گفته.
اختصار و تفصیل
بیشتر مطالب مختصر و در یکی دو سطر است، اما برخی مطالب نیز به تفصیل و گاهی در یک یا دو بند/ پاراگراف است؛ مثلاً سفرهای منشی، قتل لات فرنگی، پوتنجر در هرات، جلوس ناصرالدین شاه، محاصرۀ هرات توسط حسام السلطنه، محاصرۀ هرات توسط امیر دوست محمدخان.
مطالب جالب از دیگر جایها
گاهی مطالب جالبی از نقاط دیگر نیز می خوانیم؛ مثلاً مطالب مربوط به شمارۀ سپاه روم و روس یا جمعیت انگلستان در سال 1289 /1881 و پیش از آن.
شرح برخی جشنها
جشن متفقیه، جشن اتفاق الملّت، جشن مولود امیر حبیب الله در 1321قـ، جشن نوروز 1323 هجری قمری، پهلوان بازی و جشن نظامی.
اطلاعات در بارۀ جمعیت
سرشماری هرات، جمعیت انگلستان و اطلاعات دقیق در باب جمعیت لندن ، جمعیت مذاهب مختلفه. در جای دیگر رقم 2744 سرا و کمی جمعیت هرات را در آغاز سدۀ 14هجری / سدۀ 20 میلادی نشان می دهد.
اطلاعات جغرافیایی
با آنکه یادداشتهای منشی بسیار مختصر است، در همین مختصر اطلاعات بسیار مفیدی از جمله در مورد جغرافیا و نام محلّات و منازل به تفصیل یاد شده است. این اطلاعات به هرات منحصر نمی شود. مثلا نام منازل هرات تا کابل و هرات تا طهران را به تفصیل و با دقت یادداشت کرده است.
خشکسالیها و گرانیهای هرات
به تکرار از خشکسالی، قحط و گرانی هرات و اطراف یاد می کند و در مواردی جزئیات را با اندکی تفصیل می آورد.
ترکستان افغانی که این طرف آمویه است.
برخی اشاره ها به همشهریان
مثلا رفیقان راه حج که از جمله میر کازرگاه و چند تن از نزدیکان او را نیز نام می برد که از همراهان سفر حج بوده اند و باری دیگر نیز از برخی معاریف هرات نام می برد که به حج رفته بوده اند.
ذکر نام اسفزار که سالها پس از وفات منشی، تبدیل به شیندند شد.
کتابها
فهرست مفیدی از کتابهای مطبوع آن روز را در چند صفحه یادداشت کرده است. طوری که در کودکیهای من در خانواده می گفتند، مرحوم منشی بسیاری از کتب چاپ تهران را با خود آورده بوده است. پس از وفات ایشان این کتابها را آخرین همسر شان به فروش گذاشته و بسیاری از کتابها را یکی از دانشمندان و طبیبان فاضل که پسر عم جدّۀ من بوده است خریده بود.
نکتۀ دیگری که در مورد یادداشتهای منشی قابل یادآوری است، خود داری منشی از ذکر مطالب مربوط به شخص خودش در این یادداشتهاست مگر یک بار که شرح سفرهای اوست.
امیدوارم که تقدیم این مجموعه برای علاقمندان و پژوهشگران تاریخ مفید و قابل استفاده باشد. قابل یادآوریست که یادداشتها ترتیب تاریخی نداشت و هرمطلبی در حاشیه یی و در گوشه یی و گاهی در متن کتابچه یادداشت شده بود. بنده یادداشتها را پس از بازنویسی به ترتیب تاریخ تنظیم کرد. برابرهای تاریخ میلادی نیزاز طرف مصحّح افزوده شده و اگر نیاز به شرح و توضیحی بوده در داخل قلّاب آمده است.
اتاوا، شانزدهم ژانویۀ 2013
محمد آصف فکرت
یادداشتهای تاریخی منشی محمّد عظیم
متن یادداشتها
این کتاب به سفر خیریت اثر مکّۀ معظّمه برده شده و آورده شده
تفصیل سفرهای حقیر فقیر حاجی میرزا محمد عظیم خان منشی در سنوات نوکری
سفر اول: در زمانی که حسام السلطنه والی مملکت خراسان، عموی ناصرالدّین شاه پادشاه ایران، هرات را گرفته بود، معۀ والده و عیال و همشیره و سه نفر نوکر از هرات به ارض اقدس رفته، مدّت نه ماه شد.(بر اساس دیگر یادداشتهای منشی، این سفر بایست در حدود 1272 هـ/1856م بوده باشد)
سفر دوم: با قبله گاه، که [همراه] سردار سلطان احمدخان حاکم هرات به طهران رفت، شش ماه. ( این سفر به سال 74هـ/1857-1858م بوده است)
سفر سوم: به همراه قبله گاه و سردار سلطان احمد خان که به جهت گرفتن فراه رفت، شش ماه ( در یادداشتها آمده است که سلطان احمد خان پس از بازگشت از طهران، قصد گرفتن فراه را نمود. درین صورت این سفر بایست به سال 1274 یا اندکی پس از آن بوده باشد)
سفر چهارم: در عهد حکومت سردار محمد یعقوب خان ولد امیر شیرعلی خان به همراه سردار عبدالله خان به ترکستان، که امیر مذکور از دارالسلطنۀ کابل لشکر به سرِ سردار محمد افضل خان برادر خود کشیده بود و خودش همراه بود، و سردار محمد علی خان پسرش مقدّمة الجیش و سردار لشکر بود، که به مقدّمۀ باجگاه ترکستان مشهور است. 7 ماه و لشکر هرات هم مقرّر از سمت میمنه و چهارولایت بلخ شده بود، که میرها یعنی حاکمهای چهار ولایت بلخ را به همراه در تاشقورغان به حضور امیر شیرعلی خان برده بودیم. ( امیر محمد یعقوب خان به سال 1280هـ/1863م از طرف پدر حاکم هرات بوده است)
سفر پنجم: به همراه سردار محمد یعقوبخان که به مشهد مقدّس به جهت سلام و تهنیت آمدن ناصرالدین شاه رفته بود، سه ماه. (گویا این سفر نیز به سال 1280هـ/1863م صورت گرفته است)
سفر ششم و هفتم و هشتم: از هرات به جهت گرفتن قندهار و کابل، که به دست سردار محمد اعظم خان برادر امیر شیرعلی خان و اولادِ آن آمده بود، و سردار محمد یعقوب خان از هرات مقدّمة الجیش بود، و ولایات افغانستان به تصرّف آمده، دو سال. (به نظر می رسد که این سفرها بین سالهای 1280هـ/1863م و 1287هـ/1870م بوده است)
سفر نهم: به جهت تنخواه [و] مواجب خود، که بعد از وفات قبله گاه، در زمانی که سردار محمد ایوب خان حاکم هرات بود، به کابل رفتم، سه ماه. (گویا درحدود1291 هـ/1874م)
سفر دهم: در زمان حکومت سردار محمد ایّوب خان، که سردار عبدالله خان و عمرجان صاحبزاده را به قندهار فرستاد، در وقتی که سنجان، افسر دولت انگلیس، به همراه لشکر به قندهار بود، سه ماه. (در حدود 1291 هـ/1874م)
سفر یازدهم: به همراه نائب محمد سرورخان، حاکم هرات، در عهد دولت پادشاه افغانستان، ضیاء الملّة والدّین امیر عبدالرّحمن خان، که حدبخشی هرات با دولت روس شد، که کمیشن دولت انگلیس و روس حاضر بودند، و تقسیم حدود نمودند، الی مدّت دوسال به انجام رسید. (این سفر به اساس یادداشتهای منشی بایست در 1302 هـ/1884م بوده باشد)
سفر دوازدهم: به همراه سردار محمد ایّوب خان، که از هرات به جهت مقدّمه با لشکر دولت انگلیس، که سنجان افسرِ لشکر دولت خود بود، در موضع قندهار و کوشک نخود، که [به] مقدّمۀ میوند مشهور است، مدّت نُه ماه، که لشکر انگلیس قتل شد ( از نگاه تسلسل تاریخی این سفر طبعاً پیش از سفر یازدهم و در 1297هـ/1880م بوده است).
سفر سیزدهم: به همراه امیر شهنوازخان و سردار سکندرخان، ولدان سردار سلطان احمدخان حاکم هرات بر سر ایل جمشیدی به بالامرغاب بود، سه ماه ( این سفر بایست پیش از سفر چهارم و پیش از مرگ سلطان احمدخان یعنی سال1279هـ/1863م بوده باشد)
سفر چهاردهم: به همراه نائب الحکومه سعدالدین خان حکمران هرات، در عهد دولت پادشاه افغانستان ضیاء الملّة والدین امیر عبدالرّحمن خان که به میمنه رفتیم، و محمد شریف خان والی میمنه را که در پنجده به دولت روس رفته بود، آورده به هرات، و با اهل و عیال به دارالسلطنۀ کابل فرستاد، هشت ماه.( به موجب یادداشتهای منشی این سفر در 1310هـ/1893م بوده است)
سفر پانزدهم(1322هـ=1904م): در زمان حکومت نایب الحکومه سعدالدین خان و پادشاهی حضرت سراج الملّة والدّین امیرحبیب الله خان پادشاه افغانستان درسنه توشقان ئیل که به رفاقت جناب میرصاحب کازرگاه از هرات در غرّۀ ماه شعبان حرکت شده، به راه ارض اقدس و عشق آباد و باقی ولایات بندرات اروسیّه طیّ مسافت نموده به راه بادکوبه و اسلامبول به کعبۀ مقصود رسیده و زیارت مدینۀ منوّره را نموده، بعدها از جدّۀ مبارکه از میرصاحب جداشده، به دریا نشسته، در مدت بیست و شش روز به بغداد شریف رسیده و زیارات اولاد آن حضرت(ص) را نموده به راه طهران در ماه دهم، که جمادی الاول بود، به هرات آمدم. الحمد لله والمنّة در سنه 1322= 1904 .
و ایام طواف حج مذکوره در ماه حوت بود که ماه اخیر زمستان است. و عید در روز شنبه شد که حج اکبر است.
در سنه یکهزار و سیصد و بیست و دو هجری لوی ئیل ترکی یادداشت شد. مدت نه ماه و پنج روز به راه بصره و بغداد، و در سن هفتادسالگی حقتعالی این حقیر را طاقت سفر سعادت اثر بیت الله شریف عطا و کرامت فرمود، وگرنه این حقیر را چه قوّت و طاقت بود.
در سنه توشقان ئیل و لوی ئیل مذکور سفیر دولت ایران در اسلامبول میرزارضاخان بود، و میرزا صادق خان قندهاری نیز در آنجا بود. چهل و یک روز در اسلامبول بودیم.
ازینبوق (احتمالاً ینبوع) که به مدینه می رفتیم، حمله دار ما ناصربن شاکر بود.
تکث که در کشتی آتشی و رحل آتشی زمینی می دادند و وجه می گرفتند، بلیت می گفتند ( روی حرف ت مانند اردو ط نوشته است. نیز بر روی حرف ث در کلمۀ تکث)
از جدّۀ مبارکه [ تا ] به مکّۀ معظّمه ده فرسنگ است. از مدینۀ منوّره تا مکّۀ معظّمه به راه خشکه ده منزل است. و نیز به راه خشکه که از مدینه که در ینبوق بیایید، پنج منزل است. و از ینبوق به دریا در یک شبانه روز به جدّه می رود. از جدّه به مکّه هم در یک شبانه روز می روند. تخمیناً ده فرسنگ می باشد.
رفیقهای راه حج:
میرصاحب کازرگاه: میرمحمد عظیم خان آقا ( احتمالاً در تحریر نام اشتباه رخ داده و مرحوم منشی می خواسته است میر محمد عثمان بنویسد، زیرا میر محمد عثمان پدر میر غلام نبی بوده است. چون این یادداشت اخیر را در سن کهولت نوشته به احتمال پس از نوشتن محمد برحسب عادت نام خود یعنی عظیم را نگاشته است. والله اعلم) ، برادر میرصاحب: آقا میرغلام محمد، پسر میرصاحب: آقا میرغلام نبی، پسر میرصاحب: آقا میرعبدالله، همشیره زادۀ میرصاحب: آقا میرمصطفی.
پسر عمو و داماد میرصاحب تا مشهد مقدّس رفیق بودند بعدها از مشهد مراجعت به هرات نمودند. نامبرده یعنی آقا میرمصطفی تنها. حاجی ملا کریم ساکن قریۀ شیدایی نیز رفیق راه بیت الله بود. یک دفعۀ دیگر هم رفته بود همراه میر کلان. در هذه السنه یونت ئیل هم رفته است همراه خلیفه میرزا محمد عمر.
[در جای دیگری در مورد حج یادداشت شده]: در ایّام تموز که وقت باد سموم است در اوقات حج، تخمیناً پنجاه هزار حاجی شبها را در مسجدالحرام مشغول طاعت و عبادت و طواف بودند، و الحمد لله سالم ماندند.
ادامۀ یادداشتهای منشی محمد عظیم که، از سوی مصحّح، به ترتیب توالی سالها تنظیم شده است. عناوین و سالهای میلادی نیز از طرف مصحح افزوده شده است:
نادرشاه افشار در هرات( 1134هـ/1721-1722م): به تاریخ سنه 1134 هرات را نادرشاه افشار گرفت و شصت هزارخانوار از هرات کوچانیده به سمت اسفزار و فراه فرستاد.
نادرشاه و سفارش سجع مهر: نادرشاه در ایام اوّل نوکری خود که به بازار مشهد آمده بود، به حکّاک گفت: مهر از برای من بکـَن! گفت: چه قسم باشد؟ گفت: سه سورۀ قرآن درآن باشد و اسم خود من و طایفۀ من و خُسُرم. حکّاک کـَند:
یا ایهاالمزمّل، قل اوحی، تبــــارک
نادرقلیِّ افـــشار، داماد میر مبارک
جلوس نادرشاه ( 1148هـ/1735-1736م ): جلوس نادرشاه به سلطنت در سنه 1148به صحرای مغان، در راه مازندران نزدیک به قلعۀ اولاد، که در شهنامه ذکر شده. نادرشاه را غلام تایمنی به گلوله زده، در میان جنگل.
قتل نادرشاه(1160هـ/1747م): در سنه 1160 نادرشاه در منزل فتح آباد خبوشان مقتول شد.
وفات احمدشاه دُرانی(1185هـ/ 1771-1772م): بعد از نادرشاه، احمدشاه افغان پادشاه افغانستان و بعضی از هندوستان گردیده، در سنه 1185 وفات نمود. بیست و پنج سال پادشاهی کرد.
(در جای دیگر): بعد از احمدشاه تیمور شاه، پسر ِآن، پادشاه افغانستان و بعضی از هندوستان شد. مدت چهل و هفت سال پادشاهی کرد. در سنه 1232ماه شعبان، وفات نمود. ( وفات تیمورشاه در سنه 1207هـ/ 1793 رخ داده است که درین صورت مدّت سلطنت او 22 سال می شود)
وفات کریم خان زند) 1193هـ/1779م): وفات کریم خان زند، که عشیره ییست از عشایر طایفۀ کُرد (زند از عشایر لـُر است)، و آن طایفه در ملایر مقام و به شبانی اقدام داشتند. تا اینکه به سلطنت رسیدند، در سنه 1193. مدت چهل و سه سال خود او و اولاد و بنی اعمام او در ایران سلطنت نمودند.
جلوس آغامحمدخان (1198هـ/1783-1784م): سلطنت آغامحمدخان اَخته در سنه 1198، مدّت سلطنت: سیزده سال، قتل آغامحمدخان: سنه 1211 ( جای دیگر: ) قتل آغامحمد خان اخته در ایام محاصره شهر شیش (شیشه یا شوشا) به دست چاکران خودش: سنه 1211/1797.
(جای دیگر): سلطنت آغامحمد خان قاجار، که مشهور به اَخته بود، که نادرشاه نموده بود [یعنی نادرشاه او را مقطوع النّسل ساخته بود] (1198).
جلوس فتحعلیشاه قاجار(1211هـ/1797م)
جلوس فتحعلی شاه برادرزادۀ آغامحمدخان در سنه 1211، وفات به اصفهان در سنه 1250هـ/1834م ، ایّام سلطنت 39 سال
(جای دیگر) : سلطنت فتحعلی شاه برادرزادۀ آغامحمد خان در ایران: سنه 1211هـ/1797م
شهادت صوفی اسلام (1222هـ/1807-1808م): شهادت صوفی اسلام در سنه 1222 در عهد حکمرانی شهزاده حاجی فیروزالدین در قریۀ شکیبان به مقدّمۀ نواب حسینعلی میرزا قاجار والی خراسان.
وزیرفتح خان در هرات (1232هـ/1816-1817م): در سنه 1232 وزیرفتح خان بارکزایی محمدزایی هرات را از نزد شهزاده حاجی [فیروزالدّین] گرفت.
(جای دیگر):بارکزایی محمدزائی در سنه 1232 هرات را از شهزاده حاجی فیروزالدّین سدوزائی به حیله و تدبیرگرفت و در سنه مذکور با حسینعلی میرزا، شهزادۀ قاجار در دغارو و کافرقلعه مقدّمه نمودند، و طرفین را شکست واقع شد. سوار هزارۀ هرات که به همراه اردوی وزیر مذکور بودند، بعد از شکست طرفین، آنچه توانستند از هردو اردو اولجه و غنیمت گرفته، به شهر هرات داخل نشده، راه به راه، به قلعه نو بادغیس به جای خود رفتند و صاحب اولجه و استعداد شدند.
(جای دیگر): مقدّمه نمودن وزیر فتح خان با شاهزاده حسینعلی میرزا والی خراسان، در موضع کافرقلعۀ کهسان سنه 1232
کوری و قتل وزیر فتح خان (1232هـ/1816-1817م): کورکردن و بعد از چندماه کشتن وزیر فتح خان را شاه کامران ولد شاه محمود افغان در عرض راه کابل: سنه 1232
(جای دیگر در مورد وزیر فتح خان): و در 27 ذیقعده سنه 1232/ 10 اکتبر 1817 وزیر فتح خان هرات را از نزد شاهزاده حاجی فیروزالدین به تدبیر گرفت و بعدها به همان خانۀ ارگ که شاهزادۀ حاجی مذکور محبوس شده بود، شاه کامران پسر شاه محمود وزیر مذکور را کور و مقیّد نمود، تا اینکه شاه کامران ارادۀ رفتن کابل را نموده، وزیر فتح خان را به همراه خود برد و در بین راه خوانین جماعت مردم درّانی را فرمود که او را کشتند.
شکست حسینعلی میرزا (1232هـ/1816-1817م): شکست حسینعلی میرزا در ماروچاق بالامرغاب 1232
فرار شاه محمود ازکابل (1234هـ/1818-1819م): فرار نمودن شهزاده محمود از کابل و آمدن در هرات: 1234
– استقلال شاهزاده محمود و حاجی فیروزالدین به هرات
(جای دیگر) [ورود شاه محمود به هرات:] ورود شاه محمود بعد از شکست خوردن کابل به هرات به ماه رمضان سنه 1234=ژوئن 1819
فوت رنجیت سنگ(1234هـ /1818-1819م): تاریخ فوت رنجید (کذا) هندوستان «زاغ کور» است، چونکه واحد العین و سیاه بوده، سنه 1234 می شود.
شورش مصطفی خان زوری(1234هـ/1818-1819م): شورش مصطفی خان زوری و کشتن اورا شاه کامران.
محاصرۀ هرات (1237هـ/1822م): مقتول شدن امیر قلیچ خان تیموری و ابراهیم خان جمشیدی در محاصرۀ هرات، غرّۀ ماه رمضان سنه 1237/22 مه 1822 (جای دیگر به تکرار ولی با اندکی تفاوت آمده است: ) کشته شدن امیر قلیچ خان تیموری و ابراهیم خان جمشیدی به دور هرات که خود آنها هرات را محاصره کرده بودند، سنه .237.
آمدن شاه محمود به هرات با کمک فتحعلیشاه قاجار(1241هـ/1825-1826م): آمدن شاه محمود، دفعۀ ثانی به هرات، به استمداد نمودن فتحعلی شاه پادشاه ایران که شاه محمود به ایران رفته بود، سنه 1241.
حسنعلی میرزا در ارگ هرات (1241هـ/ 1826م): ورود شاهزاده حسنعلی میرزا به ارگ هرات به جهت ملاقات شاه کامران، جریده، در روز عید اضحی سنه 1241=16 ژوئیه 1826
(جای دیگر): ملاقات شهزاده حسینعلی میرزای قاجار با شاهزاده کامران افغان به ارگ هرات در سنه 1241 روز عید قربان=16ژوئیه 1826.
روسها در تبریز (1243هـ/1827-1828م): غلبه نمودن طایفۀ اروسیّه در عصر فتحعلیشاه و گرفتن تبریز را در سنه1243 .
(جای دیگر): غلبه نمودن طایفۀ اروسیّه در عصر فتحعلی شاه قاجار در مملکت آذربایجان و بودن در اصل شهر تبریز سنه 1243 و بعدها فتحعلی شاه کرورها وجه نقد مخارج لشکرکشی اروسیّه را از خزانۀ خود داده، و طایفۀ اروس تبریز را واگذار شده به مملکت خود رفتند.
وبا در هرات ( 1244هـ/1828م): وبای شدید به هرات، در فصل تابستان و تیرماه سنه 1244 ( همین سطر با عین عبارات در جای دیگر نیز تکرار شده است )
وفات شاه محمود (1245هـ/1829م): وفات شاه محمود پسر تیمورشاه افغان به هرات در سنه 1245.
(جای دیگر): فوت نمودن شاه محمود به هرات در سلخ ربیع الاول سنه 1245=اکتوبر 1829.
وفات فتحعلی شاه قاجار (1250هـ/1835م): وفات فتحعلی شاه در اصفهان: سنه 1250.
جلوس محمدشاه قاجار و وفات او (1250هـ/1835م): جلوس محمدشاه، نوادۀ فتحعلی شاه،پسر عباس میرزای ولیعهد: سنه 1250 ( این عبارت در جای دیگر نیز آمده است)، وفات در شمیران طهران: 6 شوّال 1264 =5 فوریه 1848، مدّت سلطنت: 14 سال.
قتل شاه شجاع (1252هـ/1836-1837م): تاریخ قتل شاه شجاع ولد تیمورشاه در کابل که به نظم آورده اند:
هاتفم گفت: آه و ناله برآر شمع دولت به صبحدم گل شد
(1350) آه و ناله منها، که نودوهشت می شود، الباقی سنه 1252
قتل لات فرنگی: و نیز در قتل لات فرنگی افسر کلّ لشکر مقرری دولت انگلیس، که در سابق غلبه به دارالملک کابل نموده بودند، و مردم بلدة الرّجال کابل همّت و غیرت نموده، به توفیق خدا و برکت حضرت خیرالورا (ص) ملک اسلام را از تصرّف کفر انتزاع نمودند و بلوای عام برسر قشون کفر و ظلام نمودند، و لات فرنگی را با باقی افسران و صاحب منصبان آنها کشتند، که احدی ازآن لشکر کلّی آنها از کابل زنده خلاص نشد.
به نظم درآورده اند:
دف خروشید و گفت این تاریخ: خوک لندن هلاک کابل شد
یعنی به همین تاریخی که شاه شجاع را به کابل کشتند، لات فرنگی را هم کشتند.
محاصرۀ هرات (1253هـ/1837-1838): محمدشاه قاجار هرات را با یکصد وبیست هزار لشکر خود محاصره نمود. مدت یک سال ایّام محاصره طول کشیده، در ماه جمادی الثّانی سنه 1254= اوت 1838 مراجعت نمود.
پوتنجر در هرات (1253هـ/1837م): بودن پوتنجر صاحب انگلیس به شهر هرات، در ایّام محاصره نمودن محمدشاه قاجار هرات را. [ پوتنجر ] به طور خفیه به هرات بود. در 1253 و بعد از رفتن محمدشاه از دور هرات استدرصاحب انگلیس و حکیم صاحب معۀ خزانۀ خود به شهر هرات آمدند و به چهارباغ میانۀ شهر، وزیریارمحمدخان و شاه کامران، آنها را جا دادند، که مدّت چهارسال به هرات بودند و خزانۀ خود را به آبادی و تعمیرات هرات خرج کردند. و بعدها که لشکر انگلیس را، که به کابل آمده بود، همراه شاه شجاع سدوزائی، مردم کابل بلوا نموده، قتل نمودند، وزیریارمحمد خان فرنگی را از هرات بیرون کرده جواب داد، در سنه 1258هـ/ 1842م.
کشته شدن استدر(استودارت) در بخارا: استدرصاحب انگلیس را که وزیر یارمحمد خان از هرات بیرون نموده بود، و او به بخارا رفته بود، پادشاه بخارا اورا کشته بود. فقط.
محاصره محمدشاه قاجار هرات را (1253-1254هـ/ 1837-1838م): ورود محمدشاه پادشاه ایران به دور هرات با یک لک و بیست هزار قشون و وزرای چهار دولت که به همراه پادشاه مذکوربه اردو بودند، و مدّت یازده ماه هرات را محاصره داشت، در سنه 1253؛ و در پنجاه و چهار، بدون [رسیدن به ] مقصد، مراجعت نمودن به ایران.
(جای دیگر):
آمدن محمدشاه به هرات و بازگشت او (1254هـ/1838م)
بخت شاه کامران محمود[و] دولت یاورش
بود کز تیغ وزیر او محمدشاه رفت
پندق یأجوجش از سدّ سکندر گشت مات
(شاید بیدق باشد که به معنای پیاده است)
فیل و اسبش هرطرف بنهاد رخ بیراه رفت
سال آمد رفتن شاهنشه ایران خرد
گفت: چون کوه گران آمد، سبک چون کاه رفت
قطع دولت اولاد احمد (1258هـ/ 1842م): در سنه یکهزار و دوصد و پنجاه و هشت دولت اولاد احمد قطع گشت، که شاه کامران را وزیر یارمحمدخان گرفته کشت.: 1258 ، وزیر یارمحمد خان شاه کامران را گرفت و خود حکمران هرات شد. نُه سال مستقلّاً حکومت کرد، و در سفر لاش و جوین به اجل طبیعی فوت نمود. بعد از وزیریارمحمد خان پسرش سردار سیدمحمد خان چهارسال حکومت کرد و دو سال هم وزیر عیسی خان بردرانی و شهزاده محمد یوسف حکومت هرات را نمودند.
وفات کامران (1259هـ/ مه 1843): فوت نمودن شاه کامران در قیدخانۀ کوهسان در عهد وزیر یارمحمد خان در ماه ربیع الثّانی 1259.
فرار سالار و شورش مشهد (1263هـ/ 1847م): فرار نمودن سالار، پسر آصف الدوله خالوی محمدشاه، از عرض راه طهران و ورود به ارض اقدس و بلوا نمودن رعایای ارض موصوف به جهت بی حسابی سرباز طایفۀ ترک که با شاهزاده حمزه میرزا ساخلوی خراسان بودند، به سرکردگی رجب بهادر مروی مردم رعیتی شورش و بلوا نمودند، سنه 1263. مدت دوسال طول کشید.
وفات محمدشاه قاجار (1264هـ/1848م): وفات محمدشاه قاجار 6 شوال سنه 1264/ 5 سپتامبر 1848 در شمیران طهران.
جلوس ناصرالدین شاه (1264هـ/1848م): جلوس ناصرالدّین شاه ولد محمدشاه، در هیجده سالگی در سنه 1264، وفات، به شهادت، به مزار شاهزاده عبدالعظیم، خارج شهر طهران، به روز جمعه در سر نماز، به دست رضا نام طایفۀ بابی کرمانی، به گلولۀ طپانچه، 17 شهر ذیقعده سنه 1313/ 30 آوریل 1896(در نسخه: سنه 1331) سال پیچی ئیل، ایام سلطنت: چهل و نُه سال، مدت عمر: شصت و هفت سال. جلوس هم در ماه ذیقعده بوده و شهادت هم در ماه ذیقعده. مولود در ماه صفر سنه 1247/ ژوئیه 1831.
طایفۀ بابی دو نوبت ناصرالدین شاه را به گلوله زدند: دفعۀ اول در شمیران، 28 شوال سنه 1268 / 15 اوت 1852 که چهار سال از سلطنت او گذشته بود. دفعۀ ثانی که شهید شد.
قتل متولی باشی( 1264هـ/1848م): مقتول شدن میرزا عبدالله متولّی باشی مشهد مقدّس و شورش مردم در 25 رمضان سنه 1264/25 اوت 1848.
وفات یارمحمدخان (1267هـ/1851م): وفات وزیریارمحمّد خان 11 شعبان/ 11ژوئن بعد از مراجعت سفر لاش و جوین در منزل میراله (ظاهراً این نام در اصل میرعلی بوده است که به مرور زمان به میر اَلَـَه معروف شده است).
تولّد مظفّرالدین شاه (1269هـ/1853م): تولّد مظفّرالدین شاه دوشنبه 14 ماه جمادی الثانی/25 مارس 1853. 14 ایام سنبله (کذا، ولی مارس برابر با حوت و حمل می شود) سنه 1269.
اردوی شکست خوردۀ مرو (1270هـ/1853-1854م)
آمدن اردوی شکست خوردۀ مرو از قاجار (ظاهراً اردوی شکست خوردۀ قاجار از مرو) که از جانب دولت ایران در مرو ساخلو بودند، دهم شهر شعبان در عهد حکومت سردار سید محمد خان بن وزیر یارمحمد خان الکوزائی، سنه 1270.
محاصرۀ هرات (1271هـ/1855م): حسام السّلطنه در آخر سنه 1271 هزارو دوصد و هفتاد و یک هرات را محاصره نمود و بعد از نُه ماه گرفت؛ نُه ماه دیگر هم در هرات بود. بعدها هرات را به سردار سلطان احمدخان داد، به حکم ناصرالدّین شاه.
(جای دیگر): حسام السلطنه شاهزادۀ قاجار که والی خراسان بود، و به امر ناصرالدین شاه پادشاه ایران در عهد حکومت شهزاده محمد یوسف سدوزایی و وزیر عیسی خان بردرانی را که وزیر خود نموده بود شهزاده محمد یوسف، و حاکم هرات شده بودند ( حاصل عبارت: در عهد حکومت شهزاده محمد یوسف و وزیرش عیسی خان بردرانی که به اشتراک در هرات حکومت می کردند)، حسام السلطنه لشکر به هرات کشیده و مدّت نُه ماه هرات را محاصره نموده، و بالاخره از سبب عُسرت و تنگی محاصره، عیسی خان مذکور ملتجی به دولت ایران شده، از شهر به اردو به سلام حسام السلطنه رفته شهر را اردوی قاجار تصرف شدند، در سنه 1273، و مدت نه ماه حسام السلطنه به ارگ هرات نشسته بود. شهر و مضافات را تصرف داشتند، تا اینکه دولت انگلیس بندر بوشهر [را] که از مضافات ایران بود، گرفته پادشاه را طالب مصالحه نمودند، که هرات را به سردار سلطان احمد خان بارکزائی محمدزائی افغان واگذار شده و پادشاه ایران در سال دوازده هزار تومان مواجب به سلطان احمد خان مذکور می داد. اول حکومت سردار مذکور در سال 1274 بود و بعدها که هرات را دولت ایران به مردم افغان واگذار شد، دولت انگلیس هم بندر بوشهر را واگذار شده، عهد نمودند1273.
شهزاده رضا در هرات (1272هـ/1865م): گرفتن شهزاده محمد رضای سدوزائی برادر شهزاده محمد یوسف هرات را از نزد سردار سیدمحمد خان پسر وزیر یارمحمد خان الکوزائی به دستیاری عباس خان و وزیر عیسی خان هراتی و یوسفخان سرتیپ هزاره 24 ذیحجه 1272/26اوت 1856.
میرزا نجف خان هراتی که در مشهد بود، و از طرف والی خراسان، خلعت به جهت شهزاده محمد یوسف سدوزائی آورده بود، و بعد ها سامخان ایلخانی و میرزا نجف خان مخالفت با شهزاده محمد یوسف نمود و ایلخانی به همراه میرزای مذکور رفاقت نکرد، بلکه شهزاده محمد یوسف را خبرداد.
قتل عیسی خان بردرانی (6ربیع الثانی1273/4دسامبر 1856): مقتول شدن وزیر عیسی خان بردرانی در اردوی حسام السلطنه در میدان توپخانه، بعد از سپردن شهر را به حسام السلطنه، به دست توپچیها که اورا به بهانۀ عرض نمودن غافل کرده به طپانچه زدند، روز جمعه 6 ربیع الثّانی سنه 1273
مراجعت حسام السلطنه (1273هـ/1857م): مراجعت حسام السلطنه از هرات: اوایل ذیحجّۀ 1273/ژوئیه 1857.
قتل سید محمدخان(1273هـ/1856م): مقتول نمودن سردار سید محمد خان را به حکم شهزاده محمد یوسف سدوزائی در شهر محرم سنه 1273/سپتامبر 1856.
حکمرانی سلطان احمدخان (1274هـ/1857-1858م): حکمرانی سردار سلطان احمدخان محمدزائی کابلی به هرات، به فرمودۀ ناصرالدین شاه پادشاه ایران در سنه 1274.
رفتن سلطان احمدخان به تهران (1276هـ/1860م): رفتن سردار سلطان احمدخان بارکزائی محمدزائی به طهران، در ایّام حکومت خود در شهر رجب المرجب، ورود به طهران در شهر رمضان(مارس یا آوریل) 1276، رفتن تا طهران دوماه، آمدن از طهران دوماه، توقّف طهران دوماه، جمله مدّت شش ماه شد. وزیرمختاردولت انگلیس مقیمۀ طهران درآن زمان طامسن صاحب بود( چنانکه از شرح سفرهای مرحوم منشی، سفر دوم، معلوم می شود، منشی و پدرش منشی باشی محمد اسمعیل نیز در این سفر همراه سلطان احمدخان بوده اند).
محاصرۀ دوست محمد خان هرات را(1279هـ/1863م): آمدن بندگان امیر دوستمحمد خان پادشاه کابلستان بدور هرات، یوم پنجشنبه 25 ماه محرّم الحرام1279/16 مارس 1863، و یازده ماه هرات را محاصره داشت، که سردار سلطان احمدخان حاکم هرات بود، و در شب عید قربان / 5 مارس در وقت چاشت روز یورش آورده هرات را گرفته تاراج شد، در سنه 1280/1864 .
(جای دیگر) در 1279 بندگان امیر دوستمحمد خان محمدزائی، پادشاه کابل، عمو و پدرزن سردار سلطان احمد خان، از کابل و قندهار، لشکر به هرات کشیده، در ماه صفرالمظفر به دور هرات آمده، و بعد از ده ماه مدّت محاصره، در ماه ذیحجّه شب عید اضحی، در وقت چاشتگاه سنه مذکور، به غلبه هرات را گرفت و تاراج نمودند، و [امیر دوست محمدخان] بعد از سیزده یوم فوت نمود. و سردار سلطان احمدخان مذکور هم در ایّام محاصره، از غم بسیار و خرج بی شمار که در ایّام محاصره نموده بود، به مرض استسقا فوت کرد، که هرات را از نزد شهنوازخان، پسرِ آن، امیردوست محمد خان گرفت.
و چونکه فراه که در عهد وزیر یارمحمد خان از علاقۀ هرات بود و در وقت حکومت سردار سید محمد خان، پسر وزیر یار محمد خان، سرداران قندهار که از طرف امیر دوست محمدخان حکومت قندهار را می نمودند، فراه را گرفته بودند، و امیر دوست محمد خان سیف الدولۀ وکیل که پسر امیر صاحب موصوف بود و والدۀ او هزاره بود، به [حکومت ] فراه [فرستاد] تا زمان حکومت سردار سلطان احمدخان به هرات، او به فراه حکومت می نمود، که با اهل و عیال در آنجا بود. و سردار سلطان احمد خان بعد از آمدن از طهران که در وقت حکومت خود به سلام پادشاه ایران، ناصرالدین شاه، رفته و به هرات که آمد، لشکر به فراه کشیده و فراه را تصرّف نمود. امیر صاحب موصوف هم در مقام تلافی برآمده، هرات را گرفت که از آن تاریخ الی حال به هرات لشکر کابل نشسته می باشد و هرات به تصرف پادشاه کابل است.
سجع مهر
سجع مهر امیر دوست محمد خان:
مهر کلکی آن: یا امیر کلّ امیر
مهر ثبتی آن:
امیر دوست محمد که مقبل ازلیست
نظام مملکتش از نظام شیر علیست
وفات سلطان احمدخان (1279هـ/1863م): فوت شدن سردار سلطان احمدخان در ایام (کذا) که هرات در محاصره بود، در شب دوشنبه 17شوّال سنه1279 /7 آوریل 1863.
حکمرانی یعقوب خان در هرات (1280هـ/1863م): حکمرانی سردار محمد یعقوبخان بن امیر شیرعلی خان بن امیر دوست محمدخان به هرات، سنه 1280 هـ /1863م
سردار یعقوب خان در مشهد(1284هـ/1867م): رفتن سردار محمد یعقوب خان از هرات به مشهد، در ایّامی که ناصرالدین شاه پادشاه ایران به زیارت ارض اقدس به ایران آمده بود، در شهر ربیع الاوّل 1284/ژوئیه 1867( در این سفر، منشی نیز به همراه سردار محمد یعقوب خان بوده است: سفر پنجم)
امیر شیرعلی خان در هند(1285 هـ/1869م): رفتن امیر شیرعلی خان به هندوستان به ملاقات فرمانفرمای هندوستان که ویسرا می گفتند دوم ماه ذیقعده / فوریه از کابل، اواخر سال لوی ئیل نهنگ در مقام انبالۀ پنجاب سرهند، سنه 1285.
امیرعبدالرحمن در ایران و روسیه ( 1285هـ/1268-1269م): رفتن امیرصاحب امیر عبدالرّحمن خان بعد از شکست خوردن غزنین، که با امیر شیرعلی خان [مقدمه] نموده بود، به سمت ایران و دولت روس: سنه 1285هـ/1268-1269م).
فرار یعقوبخان (1287هـ/1870م): فرار نمودن سردار محمّد یعقوب خان از شهر کابل از نزد امیر شیرعلی خان پدر خود، در شهر رمضان سنه 1287/ نوامبر یا دسامبر 1870)
گرانی در هرات (1287هـ/1870-1871م): گرانی هرات که یک من گندم به چهارقران بود، در سال ئیلان ئیل مار، که در آن سال در زمستان و بهار برف و باران نبارید و در خراسان قحط واقع شد که حیوانات حرامگوشت را خوردند، بجز هرات که به این طریق نبود، ولی گرانی بود که پیدا می شد. سنه 1287هـ/1870-1871م.
قتل فتح خان و گرفتن هرات ( 1288هـ/1871م): محاصره نمودن سردار محمد یعقوبخان بن امیر شیرعلی خان هرات را که از نزد پدر خود فرار کرده بود، و سردار فتح محمد خان پسر عمویش حاکم هرات بود: 13 محرم /4 آوریل، و 15 صفر6مه، گرفتن شهر را و تاراج نمودن و کشته شدن سردار فتح محمد خان مذکور و پسر او در حین گرفتن شهر.
بازگشت یعقوبخان به کابل ( 1288هـ/1871م): رفتن سردار محمد یعقوب خان دفعۀ سوم از هرات به کابل نزد پدر، و محبوس نمودن پدر او را، در ماه رمضان/نوامبر بود: سنه 1288.
مولودمحمدعلی شاه (1289هـ/1872م): مولود اعلیحضرت محمد علی شاه پادشاه ایران 13 ربیع الثّانی سنه 1289 /20 ژوئن 1872( این مطلب جای دیگر نیز به عین عبارت تکرار شده است ) جلوس آن: 1324هـ/1906م .
مولود امیر حبیب الله (1289هـ/ 1872م): مولود اعلیحضرت امیر حبیب الله خان پادشاه افغانستان 25 ربیع الثّانی سنه 1289 / 2 ژوئیه(این مطلب جای دیگر نیز به عین عبارت تکرار شده است).
نخستین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ( 1290هـ/1873م): اولین سفر ناصرالدین شاه به فرنگستان: سنه 1290 هـ/1873م.
نخستین فرار ایوبخان (1291هـ/1874م): سه دفعه سردار محمد ایوب خان به سمت ایران فرار شده: دفعۀ اول از سطوت لشکر قبله گاه خود امیرشیرعلی خان در سنه 1291، دفعۀ ثانی از مقدّمۀ سرکار امیر عبدالرّحمن خان که در قندهار نمود. دفعۀ ثالث (ذیل سال 1304).
فتح میمنه ( 1293هـ/ 1876م): فتح میمنه در عهد امیر شیرعلی خان در 17 شهر صفر14 مارس سال تنکوزئیل، به سرکردگی نائب محمد علم خان، که حاکم ترکستان بود، و سردار عبدالله خان غلجائی ناصری که از هرات به مقدّمۀ میمنه رفته بود، با افواج و سوار هرات. مدّت محاصره پنج ماه بود، از شهر رمضان الی شهر صفر. و در چهار ساعت شهر میمنه را گرفتند. پنجصد نفر از لشکر مقتول و زخمی شده و تقریباً پنج هزار کس از مردم شهر میمنه به قتل رسیدند.
وفات
(1296هـ/1879م): وفات امیرشیرعلی خان پادشاه افغانستان، به مزار شریف ترکستان، به مرض شقاقلوس، درد پا، در شب جمعه 29 ماه صفر سنه 1296/22 فوریه 1879.
– امپراطور روس به امیر شیرعلی خان که به ترکستان رفته بود و لشکر انگلیس به جهت تصرف افغانستان آمده بود، به امیر شیرعلی خان نوشته بود که به مثل مار چند روزی را به حیله و فریب با انگریز بگذرانید، که همین روزهای سرما بگذرد؛ آن وقت خدای تعالی حکم خود را به شما نمودار خواهد کرد، یعنی دولت ما بسم الله گفته به کمک شما برمی خیزند.
ایوب خان و تاراج هرات ( 1296م/ 1879م): حرکت نمودن سردار محمد ایوب خان به طرف قندهار، در منزل اوّل که پل مالان بود، و ورود سه فوج هراتی که در میمنه ساخلو بودند و میمنه را گذاشته بودند و به هرات آمده بودند، به همراه فیضو خان اسحق زائی هراتی کرنیل خودها، در یوم سه شنبه 13 ذیحجّه / 28 نوامبر و یاغی شدن به محمد ایوب خان و یک شب را به شهر بودن و فردایش روز 14 شنبه 18 در سر پُل مالان رفتن و مقدّمه نمودن با پنج فوج کابلی و ( دراینجا یک کلمه است که مغشوش شده و به احتمال «توپخانه» می شود خواند) و محمد ایوب خان و شکست خوردن سه فوج هراتی و آمدن افواج کابلی و سردار مذکور به شهر و تاراج کردن شهر را: سنه 1296هـ/ 1879م
پادشاهی امیر عبدالرحمن (1297- 1319هـ/1879- 1901م): پادشاهی سرکار امیر عبدالرحمن خان در افغانستان و ترکستان افغانی، که ولایات این لب آمویه است، در سنه 1297 الی سنه 1319 هـ / 1879 الی 1901 بیست و دو سال.
(ادامه دارد)