ټول حقوق د منډيګک بنسټ سره محفوظ دي
آنچه که احمدشاه درانی را از دیگر فاتحان افغان پیش از وی جدا متمایز می نمود، قصدش برای تسخیر سرزمین های دیگر به منظور ایجاد وتحکیم دولت خودش[در افغانستان] بود و نمی خواست همانند دیگر حکمروایان قبلی افغان در هند و یا هوتکی ها امپرتواری خود را از یک سرزمین بیگانه اداره کند. الکساندر داو(۱۷۳۵-۱۷۷۹ م) شرق شناس و هم عصر احمدشاه نوشت که شاه افغان تنها رهبری در آن زمان بود که در صورت اراده سلطنت هندوستان را از خود می کرد و همچون پادشاه بر تخت شاهی در دهلی تکیه زده می توانست[i] البته، این طرحی وسوسه برانگیز بود اما وضعیت در هندوستان در حال تغییر بود و توازن قدرت به شکل سریعی متحول می شد. همان طوری که احمدشاه در عمل نشان می داد، اگر وی قدرت خود را با هندوستان گره می زد برنامه هایش برای ایجاد یک دولت افغان در سرزمین های بین رود سند و آمودریا تضعیف می گردید. او در طول ۲۶ سال حاکمیت هرگز هیچ بخشی از قلمرو خود را به خاطر توسعة امپراتوریش در شمال هند و سرزمین های اصلی پارس در غرب به خطر نینداخت.
در غرب افغانستان، ایران با فروپاشی امپراتوری افشار و رقابت های سیاسی میان چندین مدعی قدرت در برابر مداخلة خارجی ها آسیب پذیر بود. احمد شاه درانی می توانست با استفاده از این وضعیت همراه با قشون منضبط و با تجربة خود (که حمایت قبایل افغان را نیز با خود داشت) به پیروزی های بزرگی در فارس دست یابد[ii]. با این حال، وی نمی خواست که اشتباه سلسله های قبلی افغان را تکرار کند که به آسانی سرزمینی را فتح می کردند ولی از ادارة واقعی آن عاجز می ماندند. بر بنیاد همین طرز فکر، احمدشاه درانی آمودریا را مرز ممکن شمالی دولت افغان می دانست. این در حالی بود که خوانین ازبیک به خاطر جنگ قدرت میان خانات خیوه، بخارا و خوقند آسیب پذیر بودند ولی احمدشاه نمی خواست که فراتر از آمودریا خود را درگیر آسیای میانه سازد.
توسعة امپراتوری
توسعة امپراتوری با حمله به دولت های مجاور خیلی زود به الزامات دولت افغان تبدیل شد. این کار نه به دلیل «سیاست تهاجم» ووسیله یی برای منحرف کردن توجه اتباع سرکش و در حال درگیری، بلکه ابزاری برای کسب قدرت در یک فضای مملو از رقابت بود که در آن از منظر سیاسی تنها «شایسته ترین ها جان به سلامت برده می توانستند». با یک نگاه واقع گرایانه، توسعه به سوی شرق برای احمدشاه درانی فوایدی بیشتر داشت تا تاخت و تاز مخاطره آمیز در قلمرو وسیع پرآشوب و پُرخطر فارس. در شرق، الی حوزة رودسند، قبایل افغان(پشتون) زندگی می کردند که به طور طبیعی بر نفوذ و اعتبار دولت افغان می افزودند و منبع سرشار جذب جنگجو برای لشکر احمدشاه و فتوحاتش بود. در امتداد این حوزه، تعداد زیادی از قبایل افغان در هندوستان زندگی می کردند که با تهاجم موفقانه ای قشون های افغان به آنجا از افغانستان به شبه قاره مهاجرت کرده بودند.
در واقع تهاجم نظامی احمدشاه درانی به شرق به هدف تعیین محدود های سیاسی سلطنت افغان بر اساس مرزهای جغرافیایی و فرهنگی قبایل افغان صورت گرفت. مرز های مورد نظر قبلا از سوی هیچ حکمروایی به صورت مستقل تعریف نشده بود. هر جند در غرب هندوستان نیز قبایل افغان اسکان گزیده بودند ولی منطقه اصلی این قبایل در شرق افغانستان الی رود سند بود. آن گاه که قشون درانی به کرانه های رود سند رسیدند و قدرت خود را در آنجا مستحکم کردند، احمدشاه توجه خود را به سوی غرب کرد، هرات و فراه را به قلمرو خود الحاق نمود، و با کنترول مشهد و نیشاپور در خراسان امنیت این دو ولایت را تضمین کرد. البته، هیچ مرزی نمی تواند مصوون باشد مگر این که مناطق فراسوی آن در وضعیت ثبات و فارغ از تهدید بسر برد. همزمان با ضعیف شدن امپراتوری مغول در هندوستان و ظهور قدرت های رقیب در شبه قاره، مرزهای دولت درانی نیز آسیب پذیر شد که به همین خاطر احمدشاه درانی به اجبار دامنّة فتوحات خود را فراتر از جغرافیای طبیعی سلطنت خود گستراند. در واقعیت امر، امپراتوری های در حال ظهور همانند سیلاب های سریع بودند که سواحل فرساینده را در خود می بلعیدند.
لشکر کشی به هندوستان
توسعه امپراتوری به سوی شرق شامل دو دسته تهاجم نظامی با عواقب بزرگ و مهم بود. اولین دستة اقدامات نظامی شامل ایجاد کنترول افغان ها بر پنجاب بود که تا ربع اول قرن بعدی ادامه یافت. دستة دوم اقدامات نظامی شامل جنگ های احمدشاه به منظور دفاع از سرحدات شرقی سلطنتش در برابر قدرت در حال ظهور سلسلة هندی مراته ها و متحدان شان در هندوستان بود. امپراتوری درانی با چهار تهاجم نظامی به هندوستان(۱۷۴۷-۱۷۵۶م) توانست که کنترول مناطق وسیعی از پنجاب تا دهلی را به زیر سلطة خود بیاورد. فتوحات احمدشاه همزمان با گسترش سریع قدرت مراته ها صورت گرفت که تبدیل به یک امپراتوری در مناطق مرکزی و جنوبی هندوستان در قرن هفدهم شد و با فروپاشی تدریجی امپراتوری مغل، تاخت و تاز خود را به سوی شمال هند نیز آغاز کرد.
نفوذ مراته ها که اتحادی از طبقة جنگجویان هندو بود، قسمت اعظم فلات دکن را در بر می گرفت که عمدتاً شامل ایالت های مهارشترا، مدهیه پردیش، گجرات و کارناتاکا در هندوستان امروز می شد. این امپراتوری در سال ۱۶۷۴م توسط شیواجی ایجاد و مستحکم شد. او قلعة رایگد را که در ۱۷۵ کیلومتری ممبی قرار داشت، به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد و در طول ۲۷ سال به خوبی از قلمرو خود در برابر امپراتوری مغول ها تا زمان مرگ اورنگزیب در ۱۷۰۷م دفاع کرد. جانشینان اورنگزیب نتوانستند جلو زوال تدریجی امپراتوری خود را گرفته و نهایتاً نیروهای مغولی در سال ۱۷۳۷ م در نزدیک دهلی به دست سپاه باجی راوو، شاه سلسله مراته، شکست خورد. پس از آن، باجی راووکنترول مناطق زیادی در جنوب دهلی را در اختیار گرفت. مراته ها ممثل وعلمبردار خواسته های اجتماعات هندو در سرتاسر هندوستان قرار گرفته بودند که از تسلط مسلمانان برخود به ستوه آمده بودند. با این که آنها قدرت نظامی قابل ستایش در برابر حاکمان مسلمان در هندوستان از خود نشان داده بودند اما به خاطر نخوت، افراط گرایی و سرکوبگری حمایت عمومی را به دست آورده نتوانستند. [iii] با این حال، آنها سطح توقعات هندوها برای آزادی شان از یوغ حاکمان مسلمان را که برای بیشتر از ۶ قرن بر هندوستان حکومت کرده بودند، بالا بردند. منابع قدرت سلسلة مراته نیروی نظامی با انگیزه و منضبطی بود که در جنگ های چریکی علیه نیروهای متعارف نظامی به شدت ماهر بودند. با این حال، زمانی که پا را از قلمرو اصلی خود بیرون ماندند و در قالب نیروی نظامی متعارف درآمدند، بخش زیادی از برتری خود را از دست دادند.
با اشغال دهلی به دست احمدشاه درانی در سال ۱۷۵۶م، مراته ها در تقابل مستقیم با امپراتوری درانی قرار گرفتند. احمدشاه قبل از بازگشت به وطن در سال ۱۷۵۷م، عالمگیرثانی، پادشاه مغول، را به سلطنت دهلی منصوب کرد و نجیب الدوله، رهبر افغان در هندوستان، را به عنوان نایب الحکومه و فرمانده نظامی دهلی، و پسرش تیمور، با کمک سردار جهان خان، را در راس ولایات شرق رود سند قرار داد. [iv]
تهدید مراته
نیروهای مراته در نبود شاه افغان به دهلی ریخته و منصوبان احمدشاه را از آن شهر بیرون کردند. قوای مراته در همکاری با متحدان محلی خود به سوی شمال الی پنجاب پیشروی کردند و شاهزاده تیمور را در سال ۱۷۵۸م از آن ولایت بیرون ساختند. احمدشاه درانی که مراته ها را در نزدیک قلمرو خود می دید، دو باره با لشکر بزرگ خود به سوی هند در سال ۱۷۵۹ م لشکر کشید و در برابر نیروهای مراته در پنجاب و اطراف دهلی پیروزی به دست آورد. نجبای مغرور مراته و متحدان شان در شمال هندوستان با شکست پیهم در پنجاب و اطراف دهلی به ستوه آمدند. آنها از پیشوا(نخست وزیر) خواستند که لشکر عظیمی به منظور بیرون راندن افغان ها بفرستد و اجازه دهد که هندوها به عمر سلطة مسلمانان پایان بخشند. بالاجی باجی رو در بهار ۱۷۶۰م، لشکر عظیمی متشکل از ۳۰۰ هزار نفر، شامل خدم و حشم را بسیج کرد که هر چند رهبر تشریفاتی لشکر پسر جوانش ویشواس راو بود ولی در عمل فرماندهی جنگ به عهدة سداشو راو بهاو سپرده شده بود. قشون مراته که به کندی حرکت می کرد، در ۱ اگست ۱۷۶۰ م به دهلی رسید و از آنجا برای جنگ با سپاهیان احمدشاه روانة شمال دهلی شد تا پنج ماه بعد در نبرد سرنوشت ساز پانیپت به مصاف آنان برود. احمد شاه به منظور نبرد با لشکر مراته، ایتلاف وسیعی با متحدان هندی خود به شمول افغان های روهیله در دواب گنگا، نواب اوده شجاع الدوله، تشکیل داد. [v]
نبرد پانی پت
دو ارتش برای بیشتر از دوماه در پانی پت، شهر تاریخی در ۹۶ کیلومتری شمال دهلی، باهم رزمیدند. در این زمان، هر دو طرف کوشیدند که خطوط تدارکاتی یک دیگر را برهم زده تا رشتة حیاتی نیروهای متخاصم را قطع کنند. هر یک از دوجناح تلاش داشت تا دشمن را در شرایط جنگی نامساعد قرار دهد. مراته ها که از باسنگربندی قوی از اردوگاه خود محافظت می کردند، علاقه داشتند تا افغان ها به قرارگاه شان حمله کنند تا آنها با توپخانة سنگین در اطراف استحکامات خود پاسخ کوبنده بدهند. اما احمدشاه عجله ای به این کار نداشت. او در برابر خواست مکرر متحدین افغان هندی خود مبنی بر اتخاذ اقدامات سریع مقاومت کرد و به آنها توصیه نمود که صبر پیشه کنند تا وی به لحاظ تاکتیکی وضعیت جنگ را به نحوی شکل دهد که شرایط برای پیروزی نهایی مساعد شود. [vi] قوای مراته خسته تر از آن بود که با قطع خطوط تدارکاتی سپاه درانی، افغان ها را وادار به حمله سازد. برعکس، احمدشاه در موقعیت بهتری قرار داشت و می توانست خطوط تدارکاتی مراته ها را قطع کند. چون، ارتش درانی در مسیر های تدارکاتی سپاه دشمن قرار داشته و به منابع متحدین افغان خود در ماورای جمنا نیز دسترسی داشت.
ارتش مراته با سازوبرگ عظیم، تسلیحات آتشباری و خیل عظیمی از خدم و حشم بیشتر آسیب پذیر بود. به روایت شاهدان، در اردوگاه مراته نیم میلیون انسان زندگی می کرد. [vii] بهاو از دهلی که پایگاه لوژستیکی اش بود، قوای خود را تغذیه و اکمال می کرد. این ذخیره گاه به طور روزانه توسط کاروان های انبارشده از طریق مسیر طولانی تدارکاتی که از پونه تا دهلی امتداد داشت، دو باره پر می گردید. دیگر منابع تدارکات نواحی اطراف دهلی بود. ارتش درانی با قرار گرفتن در موقعیت های کلیدی قادر بود که هر دو مسیر تدارکاتی دشمن را مختل سازد. در عین حال، احمدشاه قرارگاه دشمن را به طور پیوسته از دو جناح و از عقب زیر ضربات نیروهای سوارة خود قرار داد. از این رو، هر شب دسته ای از پنج هزار سواره به سوی اردوگاه مراته رفته و آن را تا صبح زیرفشار قرار میداد. [viii] دو دسته دیگر نیروهای سواره، هر یک با پنج هزار اسپ، دو نیم دایره در اطراف قرارگاه مراته تشکیل می دادند. [ix] این سواره های گشتزن شبانه به فرماندهی فرماندهان بلندپایة قشون درانی، جلو کاروان های تدارکاتی ممتد به قرارگاه و همچنان خدمة دشمن را که با استفاده از تاریکی شب برای جمع آوری چوب و علوفه از نواحی اطراف بیرون می شدند، می گرفتند.[x]
تجمع قوای بزرگ مراته و خدمة قرارگاه در فضای نسبتاً محدود آن(۹.۶ طول و ۳.۲۱ کیلومتر عرض) باعث مشکلات حاد کمبود جا و حفظ الصحه گردید که تاثیر منفی برای روحیه قشون گذاشت. در اولین هفتة جنوری ۱۷۶۱م، قحطی اردوگاه سپاه مراته را تا مرز کلافگی و درماندگی کشاند. سپهسالاران قشون از بهاو استدعا می کردند که اجازة نبرد بدهد تا این که قوا به خاطر گرسنگی و نکبتی تلف گردند. آنها می خواستند که هرچه عاجلتر به مصاف نیروهای افغان رفته و با سرافرازی به پیشواز سرنوشت بروند. [xi]
بر اساس منابع اولیه افغان و هندی، به شمول روایات مراته، قطع خطوط تدارکات و قحطی «سایة مرگبارخود را بر اردوگاه مراته ها انداخت.» رهبران شان در ۱۳ جنوری ۱۷۶۱ م به سوی دهلی عزیمت کردند تا از آنجا آذوقه فراهم کرده و در عین حال قشون در موقعیت بهتر برای نبرد با نیروهای افغان قرار بگیرد. [xii] بنابرین، برنامة جنگی همانا نبرد در مسیر دهلی با نیروهای مخل افغان بود. نیروهای مراته به منظور آمادگی برای نبرد از جایگاه عزیمت، به بیان نظامی جدید «مربع سربازی» و یا «مربع توخالی» را تشکیل دادند. این تاکتیک جنگی که در زمان های قدیم نیز شناخته شده بود، هنگامی استفاده می شد که نیروهای پیاده با تهدید حملات نیروهای سواره مواجه بودند. همان طوری که قبلا نیز یادآوری گردید، این شکلی از نبرد نزدیک از سوی لژیون های رومی در نبرد حران در سال ۵۳ ق.م در برابر حملات نیروهای سوارة پارتی (اشکانی) مورد استفاده قرار گرفت. نیروهای مراته مربعی بزرگی از جنگجویان را شکل دادند که در میان آن نیروهای غیرجنگی به منظور مصوونیت شان قرار گرفته بودند. مراته ها نیروهای پیاده مجهز با اسلحه و تفنگ های فتیله ای را برای حمله و دفاع، و خدم وحشم، آذوقه و خانواده ها را در داخل مربع جای دادند. مراته ها با این آرایش بدترکیب نیروها می خواستند که به طرف جنوب شرق به سوی دریای جمنا که قریب به ۱۲ الی ۱۶ کیلومتر از آنها دور بود، بروند و سپس از آنجا از مسیر نوار راست دریا خود را به دهلی برسانند.
اهمیت سیاسی جنگ پانی پت برای دو جناح متخاصم، تلفات عظیم جانی و مالی مراته ها پس از شکست مصیبت بار در این نبرد موجب ارایه تخمینات اغراق آمیز در باب تعداد سپاهیان که در آن روز سرنوشت ساز ماه جنوری به مصاف یک دیگر رفتند، گردید. مطالعات معاصر با توجه به وسعت میدان نبرد، محدودیت های فرماندهی و کنترول نیروها و همچنان محدودیت های لوژستیکی نتیجه میگیرد که هر جناح بین ۶۰ الی ۸۵ هزار نیروی سواره و پیاده به میدان جنگ اعزام کرده بودند. [xiii] البته، افراد بار وبُنه و خدم و حشم قرارگاه مراته ها که بیشتر از نیم میلیون نفر تخمین زده می شد، شامل این ارقام نیست. کاسی راج پند ت، که در این نبرد حضور داشت و به عنوان دبیر نواب شجاع الدوله، متحد احمدشاه ابدالی، به ثبت واقعات می پرداخت، به عنوان فرستادة نواب از اردوگاه مراته در پانی پت دیدار کرده بود. او در یادداشت های خود با استفاده از دفاتر نظامی مراته ها و مصاحبه اش با صاحب منصبان، تفکیک تعداد نیروهای دو طرف را ثبت کرد. بر اساس محاسبة او، لشکر افغان ها دارای ۴۱۸۰۰ سواره و ۳۸ هزار پیاده با ۷۰ الی ۸۰ عراده توپ بود. کاسی راج نیروهای غیر منظم را چهار برابر قوای منظم ارتش تخمین زد. نیروهای غیر منظم در هنگام حملات موفق نیروهای منظم و دشمنی در حال شکست با شمشیر های خود وارد میدان می شدند تا کار را یکسره سازند. [xiv] ارتش مراته متشکل از ۷۰ هزار سواره و ۱۵ هزار پیاده بود. [xv] تعداد وابستگان و خدمة قرارگاه بیش از نیم میلیون نفر تخمین گردیده بود.
قشون افغان که توسط جاسوسان خود از برنامة مراته ها اگاه شده بود، در اوایل ۱۴ جنوری دستور صف کشی و جلوگیری از عزیمت دشمن را صادر کرد؛ دشمنی که اردوگاه شان درهم شکسته بود و همانند دریای از انسانها، حیوانات، تسلیحات، تجهیزات و خدم و حشم پیاده به راه افتاده بودند. با توجه به توالی نبرد و توصیفات منابع اولیه، نبرد دو طرف چیزی شبیه «محاربه تصادفی» (به بیان امروزین) بود که دران طرفین متخاصم با تقرب به سوی همدگر با حرکات تهاجمی در پی انهدام دشمن می برایند. همینکه ستون های قشون مراته به سوی جنوب حرکت کرد با جناح راست قوای افغان که به سرعت از اردوگاه خود بیرون آمده و به طول ۱۱ کیلومتر و ۳.۲۱ کیلومتر عرض با اشتیاق در برابر دشمن صف کشیده بودند، مواجه گردید. در منابع مراته آمده است که قشون مراته در نظر داشت که در صورت ممانعت قشون ابدالی ازرجعت قوای مراته به سوی جمنا، فوراً از حالت رفتار برای تهاجم باید به سمت راست می چرخید. متعاقباً، «برنامة شب قبل مبنی بر تشکیل نیروهای مربع به کنار مانده شد.» [xvi]
نبرد هشت ساعتی پانی پت در ۱۴ جنوری ۱۷۶۱م با آتشباری توپخانه، گلوله انداز(rockets ) و تفنگ های فتیله ای نیروهای مراته که به سوی جنوب شرق به طرف دریای جمنا حرکت می کردند، آغاز گردید. نیروهای مراته با طی چند کیلومتر که دو صف را از یک دیگر جدا می کرد، به سوی جناح راست قوای افغان شتافتند. نیروهای مراته در نبرد نزدیک جناح راست لشکر افغان را عقب زدندند ولی قادر به ایجاد شکاف و نفوذ در آن نشدند. در حالیکه جناح راست قشون افغان به شدت با نیروهای پیادة با دیسپلین مراته تحت رهبری ابراهیم گاردی درگیر بودند، نیروهای مرکز لشکر مراته به فرماندهی بهاو و ویشواس راو به صفوف مرکزی قشون افغان به رهبری شاه ولی خان حمله کرده و صف ۱۰ هزار نیروی سواره، هفت هزار تفنگدار خراسانی و هزار زنبورک سوار بر شتر را شکستاندند. در همین زمان، جناح چپ نیروهای افغان به فرماندهی نجیب الدوله که ۸ هزار پیاده و ۶ هزار سواره در اختیار داشت، به طور پیوسته به سمت جناح راست قشون مراته ها به رهبری جانکوجی سندیا تاخت که از جناح چپ قوای افغان ۶.۴۳ الی ۸ کیلومتر فاصله داشت. زمانی که جناح ها در تیررس تفنگ ها و گلوله انداز قرار گرفتند، نیروهای تحت امر نجیب موجی از گلوله باری، یا دو هزار شلیک در هر بار، را بالای قوای مراته آغاز کردند که نه تنها اسپ های دشمن را با طنین مهیب خود هراسان ساختند بلکه رعب و ترس در میان نیروی دشمن نیز ایجاد کردند که در اثر آن از پیشروی باز ماندند.
حوالی چاشت، احمد شاه تصمیم گرفت که از قوای ذخیره به منظور سرپا نگهداشتن صفوف میانی و جناح راست که تحت فشار نیروهای مراته قرار داشتند، استفاده کرد و جناح چپ را هم به سوی جلو راند تا از طریق حملة وسیع از عقب بر جناح دشمن غلبه حاصل کند. او تمام نیروهای دست داشته و همچنان گاردخاصه را به خاطر مبارزة نهایی جمع آوری کرد. او چهار هزار نیرو را برای پوشش جناح راست لشکر خود به میدان آورد و ۱۰ هزار نیروی سواره را به سوی وزیر شاه ولی خان فرستاد و به او هدایت داد که چهارنعل به سمت دشمن بتازد و از نزدیک برزمد. او همچنان به نجیب الدوله و شاه پسند خان در جناح چپ دستور داد که حملات هم زمان خود را بالای جناح دشمن انجام دهند. نیروهای ذخیره به سرعت به میدان نبرد پیوستند. وزیر شاه ولی خان بالای جناحی که بهاو شخصاً رهبری ان را به عهده داشت، حمله کرد. برای حمایت از این نیروها، سه غند خاصه (غلامان صف شکن) سواره نیروهای دشمن را زیر آتشباری خود قرار داده، با تفنگ های فتیله ای خود شلیک می کردند و پس از پرکردن شان تیراندازی را از سر می گرفتند. دشمن اکنون همچون انبوهی به هم پیوسته زیر آتش ویرانگر و حملات نیروهای سواره قرار گرفته بودند. در عین حال، نجیب الدوله و شاه پسند خان بالای جناح راست نیروهای مراته به طور تاثیرگذاری حمله می کردند. جنگ در مرکز میدان برای یکساعت دوام کرد که هر دو طرف با نیزه ها، شمشیرها، تبرزین ها و حتا خنجرها با هم می جنگیدند.
کمی بعد از ۲ بعد از ظهر، ویشواس راو توسط گلولة تفنگ کشته شد و مراته ها که به خاطر اعتقادات مذهبی با شکم خالی می جنگیدند، امید خود را از دست داده و در استانة فروپاشی قرار گرفتند. نیم ساعت بعد بهاو که در طول نبرد سه اسپش کشته شده بود، در هنگام نبرد به خاک افتاد. در حوالی ساعت سه سرنوشت جنگ زمانی روشن شد که نیروهای مراته فرار کرده و با سرعت تمام میدان جنگ را که پر از اجساد مرده بود، ترک نمودند. به روایت چشمدید کاسی راج، لحظه ای که مرا ته ها تن به شکست دادند، سپاهیان فاتح با خشم تمام آنها را تعقیب کرده و به ایشان امان ندادند. متعاقباً، نیروهای مراته الی ۴۰ تا ۴۸ کیلومتر در هر جهتی تعقیب شدند و سربازان بیچارة فراری «به شکل باور نکردنی ای» قتل عام گردیدند. گفته می شود که ۵۰۰ هزار مرد، زن و طفل در اردوگاه مراتی ها قتل و یا به اسارت گرفته شدند. [xvii] اگرچه این رقم یک مقدار مبالغه آمیز به نظر می رسد اما مراته های که در جریان جنگ و فرار از معرکه کشته شدند کمتر از ۱۰۰ هزار نفر نبودند. نفرتی حاصل از جنگ طولانی چنان عمیق بود که بخش اعظمی از ۴۰ هزار اسیر از سوی نیروهای ابدالی با بیرحمی کشته شدند. از میان فرماندهان ارشد مراته جانکوجی سیندیا و ابراهیم خان گاردی اسیر و بعداً در اردوگاه نیروهای افغان اعدام گردیدند.
غنایم به دست آمده از اردوگاه مراته ها بسیار زیاد بود. گفته می شود که علاوه بر میلیون ها روپیه و گنجینه های مملو از هر چیزی، ۵۰ هزار اسپ، ۲۰۰ هزار گاونر، صدها شتر و ۵۰۰ اسپ به دست سپاهیان افغان افتاد. [xviii] یکی از اسپ سواران افغان گفت که با خود ۸ الی ۱۰ شتری را برد که برپشت خود اشیای ارزشمند حمل می کردند. اسپ ها به شکل رمهای به غنیمت گرفته شد.
این جنگ که به نبرد سوم پانی پت معروف است، به عنوان یکی از جنگ های سرنوشت ساز جهان به حساب می آید. افغان ها جلو گسترش نفوذ مراته ها را گرفتند و یکی از قدرت های توانمند بومی در شبه قاره را شکست دادند که در اثر آن تاریخ هندوستان برای همیشه متحول شد. این نبرد چنان برای قدرت مراته ها مرگبار بود که آنها خیلی سریع طرح های خود برای شمال هندوستان را به یکسو گذاشته، و سال ها طول کشید تا طرح ها و قدرت خود را تحت رهبری جدید و با تاکتیک های تازه روی دست گیرند. مراته ها با این که پس از یک نسل به طور قسمی به احیای خود پرداختند، ولی هرگز اتحاد خود را به دلیل جنگ های درونی در داخل امپراتوری تقلیل یافته ای شان به دست نیارودند که این شرایط ۵۰ سال بعد زمینه فتح هندوستان توسط نیروهای بریتانیایی را فراهم کرد. از لحاظ نظامی، این نبرد برتری نیروهای سبک با پویایی استراتیژیک و چابکی تاکتیکی را بر ارتش سنگین و کند با تاکتیک های جنگی سنتی متعارف سلسله مراتبی به نمایش گذاشت.
برای احمد شاه نیز این نبرد حماسه افرین بود، چون چیزی جز فتح و دستاورد نظامی استثنایی نبود. با این پیروزی شهرت امپراتوری درانی فراتر از مرز های هندوستان و ایران رفت. سلحشوری سپاهیان افغان امید را در دل بسیاری از مسلمانان ارتدوکس و سلطنت طلبان مغولی برانگیخت و در دل بریتانیا ترس ایجاد کرد. با این حال، احمد شاه نتوانست امنیت سرحدات شرقی دولت خود را که هدف اصلی تمام جنگ های فوق بود، امن سازد. تهدید اصلی نسبت به تسلط دولت درانی در پنجاب از جانب سیک ها بود که در آنجا زندگی می کردند؛ مرکز قدرت مراته ها ۲۴۱۴ کیلومتر آن طرفتر در جنوب امپراتوری وی قرار داشت. نابودی ارتش مراته تاثیر عمده ای بر سیک ها نداشت. قشون رو به رشد دال خالصه سیک لاهور را گرفت و احمدشاه به این خاطر سه بار برای سرکوب شورش های سیک ها لشکرکشی کرد و البته تاثیر مقطعی داشت.
[i] Dow, Alexander, History of Hindostan, New Edition, Vol II, John Moray Printing, London, 1792, pp. 408-409
[ii] Sir John Malcolm, Major General, The History of Persia from the most early Period Containing an Account of the Religion, Government and Character of the Inhabitants of that Kingdom, Vol. II, London: John Murray 1829, PP. 56-57
[iii] Grant Duff, James, A History of the Mahrattas, vol. 1, London: Longman, Rees. Orme, Brown and Green, 1826, pp. 357-358; Vol. III, pp. 427-428.
[iv] Ibid, p. 12.
[v] روهلکند منطقهای در شمال غربی ایالت اوترپرادیش در هندوستان بود که به نام کوه نشینان افغان مسما شده بود. آنها به عنوان روهیله (اهالی کوهستان) شناخته می شدند که در دوران شاه جهان(۱۶۲۸-۱۶۵۸م) و بعداً در این منطقه مسکون شدند. این منطقه شامل شهرهای باریلی، مرادآباد، رامپور، بیجور، فرح آباد، شاه جهان پور و غیره می شد. رهبران عمدة شان در اواسط قرن هژدهم نجیب الدوله، والی صحرانپور، حافظ رحمت خان، دوندی خان و احمد خان بنگاش بودند..
[vi] Kasi Raj Pundit, An Account of the Last Battle of Panipat and of the Events Leading to it, translated by James Brown in English and edited by George Rawlinson, London, New York, Bombay, Calcutta, Madras: Oxford University Press 1926, P. 26
[vii] Kasi Raj, p. 40.
[viii] Ibid p. 25.
[ix] Sarkar, Sir Jadunath, Fall of the Mughal Empire, 3rd ed., vol. 2, Orient Longman, Bombay, Calcutta, Madras, New Delhi 1964 pp. 221
[x] Sayed Nuruddin Hussein, An Account of Najib ud-Daulah. English translation by Abdul Rashid, India, pp. 44-45
[xi] Grant Duff, James, History of the Mahrattas, vol. 2, Chapter 5, Longman, Rees, Orme, Brown, and Green, 1826
[xii] Joglekar, Jaywant D., Decisive Battles India Lost (326 BC to 1083 AD), First Marathi edition, Somaiya Publications Ltd., English version, Lexington, KY, 2012, P. 92.
Nama-ye Ahmad Shah, Jalali, G. Jailani, ed. Nama-ye Ahmad Shah Baba Banam-e Sultan Mustafa Thales Osmani (Ahmad Shah’s letter to the Ottoman Sultan Mustafa III), Afghanistan History Society, Kabul 1967, pp. 65-76.
Mahmud al-Husseini al-Munshi, Tarikh-i Ahmad Shahi (1753), rotograph of the manuscript, Ed. Sayed Muradov, Moscow: Nauka Press, 1974. Vol. II, PP. 965-966
[xiii] Ganda Singh, pp. 256-257. Sarkar, p. 234. Reisner, Razviti Fiodalizma u abrazavani Gosodrstva Afgantsef, (the Development of Feudalism and the Establishment of the Afghan State), Moscow, p. 284;
[xiv] Kasi Raj, pp. 17-19.
[xv] Ibid, PP. 19-20.
[xvi] Uday S. Kalkarani, Solstice at Panipat 14 January 1761, Mula Mutba Publishers, Pune India, 2011, p. 201 op. cit. Bhaosaheb Bakhar
[xvii] Kasi Raj, P. 40.
[xviii] Azad Bilgrami, Mir Ghulam Ali, Khizanah-i-‘Amirah, Indian publication, Kabul Public Library, P.109; Seraj u-Tawarikh, vol. 1, p. 25.